صحیفه سجادیه - دعای شماره ۳۱ - فراز ۹
فَمَثَلَ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَضَرِّعاً، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ إِلَى الْأَرْضِ مُتَخَشِّعاً، وَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ لِعِزَّتِكَ مُتَذَلِّلاً، وَ أَبَثَّكَ مِنْ سِرِّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ مَا أَنْتَ أَحْصَى لَهَا خُشُوعاً، وَ اسْتَغَاثَ بِكَ مِنْ عَظِيمِ مَا وَقَعَ بِهِ فِي عِلْمِكَ وَ قَبِيحِ مَا فَضَحَهُ فِي حُكْمِكَ مِنْ ذُنُوبٍ أَدْبَرَتْ لَذَّاتُهَا فَذَهَبَتْ، وَ أَقَامَتْ تَبِعَاتُهَا فَلَزِمَتْ.
پس با زارى در برابر تو ایستاده، و با فروتنى دیده به زمین انداخته، و براى عزت و بزرگواریت با خوارى سر به زیر افکنده، و با خضوع از راز خود آنچه تو به آن از او داناترى برایت آشکار نموده، و با فروتنى از گناهانش آنچه تو حساب آن را بهتر مى دانى شمرده، و از بزرگى گناهانى که در علم تو او را تباه ساخته (و خود آگاه نیست) و زشتى گناهانى که در حکم و فرمان تو او را رسوا گردانیده از تو استغاثه و فریادرسى خواسته، همان گناهانى که خوشی هاى آن سپرى گشته گرفتاری هایش بجا مانده است.