هنگامى كه آن بزرگوار از خداى متعال درخواست گذشت از خطاها يا تضرع و زارى در طلب عفو و بخشش از عيب و نواقص خويش مى كرد
̶ اى خدا اى آنكه گناهكاران از رحمت او فريادرس مى طلبند
̶ و اى آنكه بندگان مضطر درمانده به ياد احسان او فرياد و زارى مى كنند
̶ و اى آنكه بندگان خطا پيشه از ترس او با آه و ناله مى گريند
̶ اى خدائى كه دلهاى متوحش سرگردان به تو انس مى گيرد و نزديك مى شود و اى گشايش بخش دلهاى پر غم و اندوه و اى پناه بخش هر ناكام بى كس و بى پناه و اى يار و ياور هر كه محتاج و محروم رانده از درها (و درمانده فقر و بيچارگى) است
̶ توئى كه به وسعت بى نهايت علم و رحمت بر تمام موجودات احاطه كامل دارى
̶ و توئى كه بر هر مخلوقى در نعم بى پايانت سهمى مقرر فرمودى
̶ توئى كه عفو و بخشايشت بلند مرتبه تر (و بسى وسيعتر) از عقاب و انتقام تست
̶ توئى كه لطف و رحمت واسعت پيشاپيش قهر و غضب مى رود (و هميشه بر تمام خلق آن لطف و رحمت بى نهايتت بر قهرت سبقت خواهد گرفت)
̶ توئى آنكه جود و عطايت از منعت افزون است (بلكه منع تو نيز عطا و رحمت است)
̶ توئى كه خلائق همه را (از رحمت واسعه خود وسعت عطا كردى و به تمام خلق عالم حظ و بهره كامل بخشيدى)
̶ توئى كه از عطا و بخشش خود به خلق پاداش و عوض نمى خواهى (و اگر به شكر آن عطا امر فرمودى آن شكر هم نعمت ديگرى است بر خلق، نه آنكه پاداش نعمتت خواهد بود)
̶ توئى كه در عقاب و كيفر معصيت كاران كاملا (عدل كرده) و ابدا افراط و تجاوز (از عدل و احسان) نخواهى كرد.
̶ و من اى خدا بنده (ضعيف درمانده) توام كه مرا امر فرمودى (براى انجام حوائج و رفع مشكلات) به درگاهت دعا كنم من هم امرت را اطاعت كردم و لبيك و سعديك گويان پروردگارا به حضور حضرتت (به خاك ذلت و عبوديت) افتاده ام
̶ منم كه بار خطا و گناهانم بر دوش بسى سنگين است (و پشتم را مى شكند) منم آن بنده (ناتوان ضعيف) كه عمرم در گناه فانى گشت (و سرمايه حيواتم به باد رفت) و منم كه به جهل و نادانى تو را معصيت كردم در صورتى كه عصيان تو (اى خداى مهربان عطوف) از من سزاوار نبود
̶ حالى اى خداى من آيا درباره كسى كه (به درگاهت به ناله و زارى) دعا مى كند ترحم خواهى كرد؟ تا (اميدوار گشته و) بر دعا (و تضرع) بيفزايم و آيا تو آن را كه به درگاهت مى گريد (از لطف و كرم) مى آمرزى؟ تا (اميدوار باشم و) بيشتر بگريم (و زار زار به نالم) آيا تو از كسى كه در پيشگاه عزتت جبهه به خاك ذلت نهاده از او عفو و گذشت خواهى كرد؟ آيا تو آن كس را كه از فقر و پريشانى خود تنها شكايت به حضرتت مى كند. و تمام توكل و اعتمادش به تست (نه به مخلوقت) آيا او را (به لطف و كرمت) غنى و بى نياز خواهى كرد؟ (و از فقر و بينوائى مى رهانى)
̶ اى خدا تو آن كسى را كه غير تو معطى و صاحب كرمى در عالم نمى شناسد او را نوميد از درگاه رحمتت مگردان و آن را كه بى نيازى از احدى جز تو نمى طلبد او را نوميد از گنجينه كرمت مساز.
̶ پروردگارا پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و از من كه به ذات كريمت روآورده ام به قهر رومگردان و مرا كه مشتاق و متضرع به درگاه توام از عنايتت محروم مساز و از الطافت با آنكه در حضورت (به فقر و عجز و مذلت) ايستاده ام مردودم مساز
̶ تو اى كه ذات پاكت را خود به رحمت و لطف توصيف فرمودى (آنجا كه فرمودى و كان الله غفورا رحيما و در بسيار آيات ديگر) پس بر محمد و آل پاكش درود فرست و به من بنده مسكينت هم ترحم كن و توئى كه ذات يكتاى خويش را به عفو و بخشش ستوده اى مرا هم شامل عفو و بخششت بفرما
̶ اى خداى من مى نگرى كه با چشم اشكبار از ترس (قهر) تو مى نالم و قلبم مضطرب و ترسان و هراسان (از ذكر جلال) تست و اركان و جوارحم از هيبت و عظمتت مى لرزد
̶ و تمام اين ترس و هراس من (با آن كه تو صاحب لطف و كرم و رحمتى) همه از زشتى عملم مى ترسم حيا و شرم مى كنم لذاست كه شرار فريادم خاموش و آه و ناله ام به درگاهت ضعيف است و زبانم از مناجاتت (و راز و نياز با حضرتت) لال و الكن است.
̶ اى خداى من تو را ستايش مى كنم كه چه بسيار عيبها و زشتيهاى مرا (از كرم) پنهان ساختى و مرا مفتضح و رسوا نساختى و چه بسيار گناهانم را در پرده (عفو) پوشانيدى و مرا ميان خلق (به فسق و گناهان) مشهور نگردانيدى و چه بسيار عيب و عارها كه من (از جهل و بدكارى) مرتكب شدم و تو (از لطف و رحمت) پرده درى نكردى و ننگ و عار آن را بر گردنم چون طوق نيفكندى و زشتيش را بر ديده هاى همسايگانم و حسودان نعمتهائى كه مرا دادى آشكار نگردانيدى (تا آنها مرا رسواى خاص و عام كنند)
̶ (و وا اسفا كه) باز هم اين همه لطف و عنايتت مرا از آن باز نداشت كه به سوى بدكارى و بدى نقص عهد تو (و اطاعت شيطان) شتافتم بارى
̶ پروردگارا از من نادان و جاهلتر به رشد و صلاح كار خود كيست و غافلتر از حظ و بهره (سعادت) خود كيست و دورتر از من از كار اصلاح نفس خويش كيست كه هر چه از رزق و نعمتهاى تو بر من انفاق شد (كه به راه طاعتت صرف كنم) همه را در معصيتهائى كه مرا نهى فرمودى صرف كردم و از من دورتر (از سعادت و از قرب حق) كيست كه در قعر چاه (ضلالت و كار) باطل درافتاده ام و از من كه سخت تر و جدى تر به كار زشت اقدام مى كند كه هرگاه ميان دو راه دعوت تو (به طاعت) و دعوت شيطان (به عصيان) ايستاده باشم آنجا از پى شيطان مى روم با علم و بصيرت و بدون نسيان و فراموشى
̶ و با معرفت كامل و توجه به اينكه دعوت تو مرا به بهشت ابد (و سعادت سرمد) مى رساند و دعوت شيطان به آتش دوزخ (قبر و شقاوت) مى كشاند
̶ پاك و منزهى تو اى خدا چه قدر شگفت و عجب حيرت انگيز است اين كار كه من بر زيان خود دانسته گواهى مى دهم (و دايم از سعادت به سوى شقاوت و از لطف به سوى قهر و از بهشت جاويد به دوزخ و عذاب شديد مى گريزم) و من اين كار را از سر مكتوم و راز پنهان امر خود مى شمارم (كه از سر قضاست و بكنهش كس آگاه نيست)
̶ و عجيب تر و شگفت انگيزتر از اين (كه دانسته اطاعت شيطان را مى كنم و با چشم باز خود را به چاه گناه و شقاوت و عذاب مى اندازم) عجبتر آن است كه تو (ذات يكتاى بزرگ و سلطان با عظمت و جلال ملك وجود را نافرمانى مى كنم و) به لطف و كرم بر من حلم و بردبارى كرده و تعجيل در عقاب و كيفر گناهم نمى فرمائى و اين حلم و عفو تو نه براى آن است كه مرا نزد تو كرامت و عزتى است بلكه به صرف بردبارى تو (و رحمت واسعه ى تست) و فضل و كرم تو است بر من (ضعيف ناتوان) تا مگر من از گناه و نافرمانيت كه مستحق قهر و غضب تو مى شوم پشيمان و مرتدع شوم (و از راه گناه برگردم) و ترك عصيان تو كنم (و به درگاه حضرتت به توبه بازآيم) و به كلى احتراز و اعتراض كنم از گناهانم و از افعال زشتى كه روحم را فرسوده و نابود مى سازد (و روان پاك و نفس ناطقه قدسى خويش را كه از عالم امر تست و لايق ديدار جلال و شهود حسن و جمال تست از درگاه رحمتت دور و از آن سعادت ابدم محروم مى گرداند از لوث گناه پاك و مبرا سازم تا به لطف و كرمت به شهود جمال حضرتت در بهشت لقا و روضه ى رضا نائل شوم) و ديگر از اين جهت بر من حلم ورزيدى كه با لذات تو عفو و بخشش از گناهانم را دوست تر دارى از آنكه مرا عقاب كنى (و بنده ذليل حقير عاجزى را به كيفر رسانى)
̶ بلكه (چنين دانم) كه گناهان من و اعمال قبيح و افعال زشت من بيشتر و افزونتر (از حد عدد و شماره) است و در كار باطل (عصيان و نافرمانيت) تهور و جرات و بى باكى و من بسى شديدتر و قوى تر و هنگام طاعتت بسى سست و ناتوان ترم و بسيار كمتر از وعده هاى قهر و عذاب تو بيدار و هوشيار مى شوم مراقب كار خود (و مال انديش براى عافيت خويش شوم) كمتر از آنم كه عيبهاى (بى شمار) خود را در حضورت بشمار آرم و به توبه و انابه عجز و لابه و اعتراف از حضرتت عفو و بخشش طلبم) يا آنكه به ياد گناهان (بى شمار) و بر ذكر آن قادر باشم
̶ و تنها (به اين اقرار به كثرت معاصيم) نفس خود را توبيخ و سرزنش مى كنم به طمع در رافت و عطوفتت كه اصلاح امر گنه كاران موقوف بر آن رافت است و به اميد لطف و رحمتت كه آزادى خطاكاران بسته بدان رحمت است.
̶ اى خداى من اين گردن (بى طاقت) من است كه زير بار گناهان اسير است پس تو بر محمد و آل پاكش درود فرست و مرا به عفو و بخشش (و كرم و آمرزشت) از اين اسيرى گناهان آزاد گردان و اين پشت من است كه از بار سنگين خطاها خم گشته پس تو بر محمد و آل پاكش درود فرست اين بار را به لطف و احسان به دوشم سبك ساز
̶ اى خداى من اگر آن قدر به درگاهت گريه كنم كه مژگان ديدگانم همه فرو ريزد و چنان ناله و فرياد زنم كه صدايم قطع شود و آن قدر در طاعتت بپا بايستم كه قدمهايم متلاشى گردد و چندان حضورت به سجده در افتم تا آنكه حدقه ى چشمانم بيرون افتد قوتم همه عمر خاك زمين و شربتم همه ى روزگار آب گل آلود باشد و در خلال اين احوال همه را به ذكر تو مشغول باشم تا آنكه زبانم از ذكر و گفتار فروماند (و عاجز از تكلم شود) و بعد از اين به اطراف آسمان از شرم و حياى نافرمانى تو سر بلند نكنم هنوز ابدا مستوجب و مستحق محو يك گناه از معاصى (بسيار) خود نخواهم بود
̶ و اگر تو مرا ببخشى و عفو فرمائى آنگاه كه مستوجب مغفرتت شوم و از گناهانم درگذرى گاهى كه مستحق عفوت گردم همانا اين عفو و مغفرتت نه به استحقاق من لازم بوده و نه من لايق و سزاوار عفو و بخشايش حتمى تو گرديده ام زيرا من به استيجاب و استحقاق در اول معصيت و نافرمانى تو مجازاتم آتش دوزخ است پس هرگاه تو مرا (به كيفر گناهم) عذاب كنى (آن به مقتضاى عدل تست و) ابدا ظلم در حق من نكرده اى.
̶ اى خدا حالى كه زشتيهاى مرا در پرده عفو و بخشش مستور ساختى و مرا مفتضح و خوار (ميان خلق) نگردانيدى و با (وجود همه بدكارى) من به كرمت با من مدارا و بردبارى كردى و تعجيل در عقابم نفرمودى و به فضل و رحمت نامنتهايت از (زشتى افعال) من حلم كردى و ابدا نعمت (و عنايت) خود را بر من (بنده ناسپاس) تغيير ندادى و احسان و عطاى خود را (به قهر و غضب) خويش مكدر نساختن پس (باز هم درد و عالم رحمتت را شامل حالم گردان و) بر طول تضرع و زاريم كرم كن و بر حال شدت مسكنت (و فقر و عجز) و بيچارگيم ترحم فرما و به موقف سخت بدبختى و سوء احوالم به چشم رحمت بنگر
̶ اى خداى من درود فرست بر محمد و آل پاكش و از (زشتى و نكبت) ارتكاب معاصى مرا حفظ فرما و مرا پيوسته به كار طاعتت مشغول دار و حال انابه و بازگشت از عصيان به طاعت نصيبم فرما و به آن توبه (نصوح توبه مقبول حضرتت) از پليدى معصيت پاك و منزهم گردان و به عصمت و تحفظ از گناهان مرا كاملا مويد فرما و حالم براى عافيت و آسايش (و رستگارى ابدى) كاملا صالح گردان و حلاوت و شيرينى بخشش و مغفرتت را به كام جانم بچشان و به عفو و آمرزشت (از عقبات و زنجيرهاى افعال زشتم) رهائى بخش و مرا آزاد ساخته ى رحمتت گردان و سر خط امان و ايمنى از خشم و قهرت بر من (بنده گنهكار) مرقوم دار به اين امان و ايمنى نه تنها در آخرت (و عالم قيامت) بشارتم عطا كن بلكه در همين عالم دنياى عاجل هم اثر اين مژده رحمتت را بر من نمودار ساز و بر اين رحمت خاص نشانى (اطمينان و يقين آور) بر من مبين و آشكار عطا فرما
̶ كه البته (اى خداى بزرگ بر شخص تو اين امر در مقابل رحمت واسعه و قدرت بى انتهاى تو مجالى تنگ نسازد و رنج و ملالى نيارد و در برابر حلمت كار دشوارى نيست و نسبت به موهبت و عطاياى تو كه در همه عالم آيات لطف و رحمتت (يا آيات قرآنت دليل) آن است كار صعبى نخواهد بود زيرا تو محققا هر چه بخواهى مى كنى و بر آنچه اراده كنى حكم فرمائى و بر تمام امور عالم قادر و توانائى.
..............................