صحیفه سجادیه - دعای شماره ۱ - فراز ۲۱
ثُمَّ أَمَرَنَا لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَنَا، وَ نَهَانَا لِيَبْتَلِيَ شُكْرَنَا، فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِيقِ أَمْرِهِ، وَ رَكِبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ، فَلَمْ يَبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ يُعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ، بَلْ تَأَنَّانَا بِرَحْمَتِهِ تَكَرُّماً، وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً.
پس از آن ما را (به رفتار طبق احکام خود) فرمان داده تا طاعت و پیرویمان را بیازماید (معنى آزمایش خداى تعالى آنست که با ما رفتار نماید چون کسى که مىخواهد دیگرى را امتحان کند وگرنه آشکار و نهان بر او یکسان است) و نهى نموده تا شکر و سپاسگزاریمان را آزمایش نماید (و اینکه شکر فرموده طاعت نفرموده براى آنست که شکر در اصطلاح به کار بردن هر نعمتى است در آنچه خداى تعالى براى آن قرار داده و با ارتکاب معاصى جور نمى آید، پس نهى براى آزمایش سپاسگزارى است، حضرت صادق علیه السلام فرموده: شکر النعمه اجتناب المحارم یعنى شکر نعمت دورى گزیدن از حرامها است) پس از راه فرمانش پا بیرون نهادیم (خلاف امرش رفتار کردیم) و بر پشتهاى (مرکبهاى) نهیش سوار شدیم (گناهانى که نهى فرموده بود به جا آوردیم، و اینکه فرموده: راه فرمانش و پشتهاى نهیش، یکى را مفرد و دیگرى را جمع براى آنست که راه امر او راه هدایت و رستگارى یکى است ولى نهى او گمراهى است که داراى راههاى بسیار مىباشد، چنانکه در قرآن کریم «س 6 ى 153( فرموده: و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه، و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله «و محققا این راه من راست است آن را پیروى کنید، و از راههاى دیگر نروید که شما را از راه حق دور مىسازد» و روایت شده: پیغمبر صلى الله علیه و آله خطى کشیده فرمود: این راه رشد و هدایت است، پس از آن به سمت راست و چپ خطهائى کشید و فرمود: این راههائى است که بر هر یک از آنها شیطانى است که به آن دعوت مىنماید) پس (با این رفتارمان) به کیفر ما شتاب نکرد و در انتقام ما تعجیل ننمود بلکه بر اثر رحمتش از روى کرم و بزرگوارى با ما همراهى نمود، و به سبب مهربانیش از روى حلم و بردبارى بازگشت ما را (به راه راست) انتظار کشید (با ما رفتار نمود مانند رفتار کسى که دیگرى را چشم به راه است، و گفته اند: اطلاق بعضى از صفات مانند رحمت که به معنى رقت قلب و نرمى دل است و آن مقتضى احسان و نیکى مىباشد بر خداى تعالى به اعتبار غایات و مقاصد است یعنى به اعتبار نتیجه ى آن است که همان احسان باشد، نه به اعتبار مبادى و اصول افعال که همان رقت قلب است، و یکى از محققین رحمه الله فرموده: اطلاق آن بر خداى متعال بر وجه اعلى و اشرف است، زیرا صفات هر موجودى بر حسب وجود او است، پس صفات جسم مانند وجودش جسمانیه و صفات نفس نفسانیه و صفات عقل عقلانیه و صفات خداى تعالى الهیه است، خلاصه عوالم با یکدیگر اتفاق داشته برابر هم هستند پس آنچه از صفات کمالیه در عالم ادنى یافت شود در عالم اعلى بر وجه ارفع و اشرف است).