امام سجاد عليه السلام در مقام رهبت خداپرستى با خداى خود به اين دعا راز و نياز مى كرد
̶ اى خداى من تو مرا آفريدى (و نعمت وجود بخشيدى) و از كودكى به رشد و كمال پرورش دادى و به حد كافى و كامل رزق عطا كردى (نخست به شير مادر و بعد از آن به انواع نعمتهاى ديگر بپروردى)
̶ اى خدا(ى مهربان) در آن آيات كتابى كه نازل فرمودى و به آن بندگانت را بشارت دادى يافته ام اينكه فرمودى اى بندگان من كه به نفس خود ستم كرده و به راه اسراف شتافتيد (و از هواپرستى و عصيان كه موجب حرمان از رحمت الهى است به نفس قدسيه ى خويش ظلم كرديد و به لهو و لعب دنيا مشغول شديد و از حظ معرفت و لذت طاعت خدا روح قدسى خود را محروم ساختيد باز هم) از رحمت (بى حد و انتهاى خدا) نااميد مباشيد كه ايزد جميع گناهان را خواهد بخشيد و تو اى خدا آنچه را (از معاصى و افعال زشت) پيش فرستادم تو بر همه كاملا آگاهى و تو از خود من به آن گناهان داناترى پس واى (و صد واى) به رسوائى من از آنچه در نامه ى عملم به شمار آورده اى (آنجا اعمال زشت و افعال بد و اخلاق و اوصاف ناپسندم كه همه را نوشته اى چون نامه عملم را بدستم دهند نزد خود و ملائكه و خلق محشر مفتضح و رسوا خواهم شد)
̶ پس اگر مواقف و مقاماتى كه آرزو و اميدوارى من به عفو تو است آن عفو و بخششى كه شامل حال تمام موجودات است نبود خود را به دست خود (اگر توانستمى) هلاك مى كردم و اگر (به فرض محال) كسى قدرت برگريختن از خداى خود داشت من از هر كس سزاوارتر به گريز (از عذاب قهر) تو بودم و بر تو هيچ امرى در آسمان و زمين مخفى نخواهد ماند (تمام كلى و جزئى امور عالم پيش حضرتت آشكار است و مثقال ذره اى از حيطه علم تو بيرون نيست) همه را نزد خويش حاضر ساخته (و به حساب هر يك كاملا رسيدگى خواهى كرد) و تنها بر جز او بر محاسبه جميع خلق علم حضورى تو كافى خواهد بود.
̶ اى خداى من اگر من از تو بگريزم تو مرا مى طلبى و اگر فرار كنم مرا درمى يابى پس من هميشه خاضع و فروتن و خوار و ذليل به خاك رخ نهاده پيش تو حضور دارم اگر مرا قهر و عذاب كنى من سزاوار آنم و تو عدل فرموده اى و اگر ببخشى و عفوم كنى چقدر ازين پيش باز عفو تو شامل حالم شده و لباس عافيت به من پوشانيده اى.
̶ بارى اى خدا(ى مهربان) از تو درخواست مى كنم به حق آنچه مخزون و مخفى داشتى از اسماء (جلال) خود و آنچه در پرده بهاء و جمالت مستور كردى (از اسماء جمال خود) تو را به حق همه ى آن اسماء مقدس كه رحمتت را (و لطف و كرم بى انتهايت را شاملم گردان) اين نفس ناشكيباى درمانده بى طاقت را كه تاب حرارت آفتابت را ندارد چگونه طاقت آتش دوزخت را خواهد داشت و اين بنده كه از شنيدن صوت رعدت بى تاب است چگونه بر قهر و غضبت طاقت آورد
̶ پس اى خداى مهربان بر من ترحم كن كه من شخصى حقيرم قدر و شانى ندارم و عذاب من هيچ بر ملك تو به قدر مثقال ذره اى نخواهد افزود و اگر عذاب تو مرا چيزى بر ملكت افزون مى كرد من به آن عذاب تن در داده و از تو درخواست صبر و شكيبائى بر عذابت مى كردم و دوست مى داشتم كه من عذاب كشم و به ملك تو چيزى بيافزايد ليكن اى خدا سلطنت و قدرت و توانگرى و استغناى تو برتر و بزرگتر است و پاينده تر از آنكه طاعت مطيعان چيزى بر آن بيفزايد و نافرمانى و عصيان گنهكاران چيزى از آن بكاهد
̶ پس به حال من ترحم كن و (مرا از قهر و عذاب ببخش) اى مهربانترين مهربانان عالم و از گناهانم درگذر اى خداى صاحب جلال و عظمت و بزرگوارى و توبه ام بپذير (و به لطف و رحمت) بر من بازگرد كه تو بسيار مهربان بسيار پذيرنده ى توبه اى (و آمرزش و مغفرتت بى حد و نهايت است).
.....................