اصولا انسان هاى وارسته كه از آب و گل اين عالم مادى و فانى بيرون جسته اند و دامن خود را از گرد و غبار آن پاك كرده اند و در حرم امن الهى فرود آمده اند ، روحيه هاى بلند و در عين حال متنوعى دارند و احيانا از حالت هاى متفاوتى برخوردار و در توجهات بلند خود از ناحيه ى اسماى الهى دريافت هاى گوناگونى دارند و به گروه هاى مختلف تقسيم مى شوند :
1. بعضى از آنان با اسم غفور و رحيم محشور هستند و پيوسته اميدوارند و اشك شوق و محبت ، قلبشان را جلا مى دهد .
2. برخى ديگر با اسم عليم محشوراند كه در حد ظرفيت خود ، اگر به مجهولات توجه كنند ، مى توانند جواب آن را بيابند .
3. گروهى با اسم شديد العقاب يا منتقم يا قهار محشورند و خوف و خشيت دل آنان را گداخته و آنى آرامش ندارند و پيوسته در غليان و اضطراب هستند .
4. عده اى با اسم وهاب و يا جواد يا كريم انس دارند . اينان هرگز در وجود خود به ماسوا احساس نياز نمى كنند و خود را به طور مطلق از خلق بى نياز مى بينند و در باطن وجود خود ، فقط روى به سوى كوى محبوب كل دارند ؛ چنان كه «حافظ شيرازى» مى گويد :
حافظ ! آب رخ خود بر در هر سفله مريز
حاجت آن به كه بر قاضى حاجات بريم
اميد خواجگى ام بود ، بندگى تو كردم
هواى سلطنتم بود ، خدمت تو گزيدم
به خاك پاى تو سوگند ، نور ديده ى حافظ !
كه بى رخ تو ، فروغ از چراغ ديده نديدم
عارف در اين مقام ، حاجت خود را فقط به قدرت و عظمت حضرت حق پيوند مى دهد و نقطه ى خلأ به طور مطلق از حريم زندگى او زدوده مى شود ، آن سان كه «هاتف اصفهانى» مى گويد :
بى سر و پا گداى آن جا را
سر ز ملك جهان گران بينى
هم در آن ، پا برهنه جمعى را
پاى بر فرق فرقدان بينى
هم در آن ، سر برهنه قومى را
بر سر از عرش ، سايبان بينى
تا اين كه مى گويد :
با يكى عشق ورز از دو جهان
تا به عين اليقين عيان بينى
كه يكى هست و هيچ نيست جز او
وحده لا اله الا هو
.......................