اخلاق و كردار ناپسند
بخشی از دعای ششم صحیفه سجادیه :
پناه ببرید به خداوند بزرگ از
حضرت سجاد عليه السلام در خاتمه ى اين بخش ، سه ويژگى براى بهترين بندگان خدا بيان فرموده است :
3. جانب استكبار را ترك كند .
ولى پرسش اين است كه آيا اساسا استكبار در برابر خدا قابل تصور است ؛ بدين معنا كه اگر كسى خداى خود را بشناسد و او را توانمند غير متناهى بشمارد – كه به طور مطلق مسلط بر نظام صنع است – چگونه مى تواند در برابر چنين خداوندى ، توان استكبار داشته باشد ؟
برخى گفته اند : كسى كه از خدا درخواست نمى كند و نعوذبالله خود را از خدا غنى و بى نياز مى انگارد ، در واقع در حال استكبار است ، ولى كيست كه حوادث و پيامدهاى سخت زندگى خود را بشناسد و از حد خود آگاه باشد و نيز بداند كه حوادث روزگار پى در پى مى رسد و گردن كشان عالم را به خاك افكنده و پس از اين نيز مى افكند و با اين حال از مبدا متعال عالم بى نياز باشد ، پس واقعيت آن است كه هيچ كس را نرسد كه اين ادعاى ناروا را داشته باشد كه خود را بى نياز از خدا بداند و هيچ از خدا درخواست نكند ؛ از اين رو ، قرآن كريم صريحا مى فرمايد:
(يا أيها الناس أنتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد)؛
اى مردمان ! شما به خداى خود سخت محتاج و وابسته ايد و اين تنها خدا است كه بى نياز و سزاوار ستايش است .
بنابراين ، مى توان گفت توهم استكبار در صنف كسانى قابل تصور است كه خدا را فراموش يا انكار كرده و در خواب غفلت و جهالت فرورفته اند و با هشدار سفيران الهى و مربيان آگاه ، بيدار نشده اند و هم چنان بى اعتنا به هشدارهاى هاديان ، بر مركب اميال و شهوات خود سوار و به سوى تاريكى ها مى تازند و حتى گاه مرشدان دل سوز را دشمن خود ديده و درصدد خاموش كردن نور الهى برمى آيند، يا آن كه در درجه اى پايين تر به خدا اعتقاد دارند ، ولى هواى نفس خود را بر دستورهاى الهى مقدم داشته و شتابان به سوى اميال نفسانى خود مى تازند و دعوت داعيان الى الله را ناديده مى گيرند. اين يكه تازان مغرور كسانى هستند كه دير يا زود مورد غضب الهى قرار خواهند گرفت .
استكبار ورزيدن بندگان فرض ديگرى نيز دارد و آن اين است كه افرادى وجود دارند كه هر چند خدا باوراند ، ولى خدايى موهوم كه در گوشه اى از عالم و بالاى سر ما قرار گرفته است و آفريده ها همگى جداى از او هستند و به خودى خود و مستقل عمل مى كنند و هر موجودى به خود واگذار شده است و از جمله انسان كه همه ى سرنوشت او به دست خود او است و مى تواند روى پاى خود بايستد. اين گروه تنها خداى كناره گرفته از موجودات را قبول دارند و در اين حد كه واقعيتى مقدس به نام خدا وجود دارد ، نزد آنان پذيرفته است ؛ چنان كه امروز در جامعه هاى بشرى و ملت هاى تابع اديان توحيدى ، همين نگاه به خدا، رايج است . چنين نگرشى ، خود ، استكبارى ناخواسته و ندانسته است ؛ چنان كه خداوند به نقل از يهود مى فرمايد :
(و قالت اليهود يد الله مغلولة غلت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان)؛
يهود گفتند : خدا دست بسته است ، بسته باد دست هاشان ، (نه چنين است) بلكه دو دست خدا گشاده است .
اين دسته ، معتقد به مفهومى خودساخته هستند و آن را خدا ناميده اند و از خداى راستين غافل و بى خبرند و البته بسيار ياز اينان در ترك تحصيل معرفت به خالق خود مقصر هستند و لذا در قيامت معاقب خواهند بود .
از اين رو ، استكبار به خدا همواره از جهل و دورى از حضرت حق و نادانى نسبت به كرامت هاى انسانى ناشى مى شود و شايد بتوان گفت اكثر اين افراد به اين وضع جاهلانه ى خود نيز نادان هستند و نمى دانند كه نمى دانند ، و نيز نمى دانند كه بندگى انسان نسبت به خدا همانند نظام ارباب و رعيتى جوامع بشرى نيست ، زيرا روابط بشرى ، حقيقتى ثابت نيست ، بلكه اعتبارى و قابل تغيير و تبديل است . چه بسا ديرى نپايد كه ارباب ها به صورت بنده و بنده ها به مرتبه ى اربابى ارتقا يابند ، اما بندگى خالق متعال عبارت از وابستگى وجودى انسان در تمام شئون خود به رب العالمين است . آدمى در صحت و بيمارى ، فقر و غنا ، حيات و مرگ و عزت و ذلت ، عبد و نيازمند به خداى يگانه ى ازلى و ابدى است كه موثر حقيقى ، كسى جز او نيست و انسان تا در گستره ى همين هستى به موثر واقعى و راستين پى نبرد و خلاق متعال را نشناسد ، هر طرح كه پى ريزى و هر عمل را كه دنبال كند ، داراى نقصان و خالى از صواب و مصلحت خواهد بود و در اين حال خود را گم كرده و در زندگى حيوانى روزگار مى گذراند . قرآن مى فرمايد :
(و لا تكونوا كالذين نسوا الله فأنساهم أنفسهم)؛
هم چون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار ساخت .
انسانيت انسان وابسته به شعور و شناختى است كه بر او حاكم است نه به شكل و قيافه ى او ؛ به ديگر سخن ، سزاوار است كه انسان در نظام تشريعى آن چنان عمل كند كه نظام تكوينى وى اقتضا دارد ؛ يعنى همان گونه كه تنها موثر در نظام تكوين خدا است و ديگر موجودات ربط به او هستند ، زندگى او نيز بر پايه ى اين شالوده ، مبتنى گردد.
2. دومين ويژگى بندگان شايسته ى خدا آن است كه اگر عمل خلافى از آنان صادر شد ، مى كوشند آن را تكرار نكنند و بناى انجام دوباره ى كردارهاى ناپسند را نداشته باشند ، بكله با توبه ى فورى ، گذشته ى خود را جبران كنند ، چه كسى كه بر گناه اصرار مى ورزد ، خود را در اختيار و محضر خداى خود نمى بيند و خدا را در عمل خود غافل مى بيند . چنين بنده اى از كمبود بزرگ علمى و عملى رنج مى برد و به همين جهت اصرار بر معصيت صغيره ، خود از گناهان كبيره است .
3. آخرين ويژگى بنده ى صالح آن است كه استغفار ، ورد دايم و ذكر هميشگى اوست . پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم هر روز هنگام غروب آفتاب هفتاد بار استغفار مى نمود و مى فرمود :
انه ليغان على قلبى و انى لأستغفر الله فى كل يوم سبعين (مائة) مرة ؛
گاهى حجابى رقيق بر قلب من عارض مى گردد و من بدان جهت هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش مى طلبم .
نگارنده خود شاهد بود كه حضرت علامه طباطبائى رحمه الله نيز به اين مسئله ملتزم بودند و گاهى به شاگردان ويژه ى خود اين استغفار را توصيه مى فرمودند . آرى ،آن جا كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم خود را به استغفار محتاج مى بيند ، ديگران قطعا موظف به ملازمت به استغفار هستند ، زيرا انسان هر مقدار مراقب و مواظب باشد ، باز هم نمى تواند عامل بى خبرى و سهو و نسيان را ناديده گرفته ، صبح ر ابه شام برساند . بنابراين ، عدم درخواست غفران از خداوند سبحان با ادب عبوديت و بندگى سازگارى ندارد .
اصولا انسان هر چه با خداى خود بيشتر آشنا شود و در مرتبه ى والاترى از شناخت قرار گيرد ، خويش را مقصرتر و تكاليف را سنگين تر مى يابد ، زيرا به سوى بى نهايت رفتن ، به افزايش معرفت مى انجامد و هر چه به كمال مطلق نزديك تر گردد ، كمبودهاى خود را نمايان تر مى بيند و از اين گذشته ، كمالات خويش را بهره اى از افاضه هاى مبدا متعال مى داند و در مقابل آن ، انفعال و حياى او شديدتر مى گردد و از اين رو ، بيشترين فضيلت به دست آمده ، رهاورد ژرفت ترين احساس تقصير و كوتاهى است .
و أنا أبرأ اليك من أن أستكبر ، و أعوذ بك من أن أصر، و أستغفرك لما قصرت فيه ، و أستعين بك على ما عجزت عنه ؛
من به تو پناه مى برم از اين كه خود را بزرگ ببينم و از اصرار بر عصيان ، به تو پناه مى جويم و از تمامى كوتاهى هايم طلب مغفرت دارم و بر انجام امورى كه از به جاآوردن آن ناتوانم ، از تو مدد مى جويم .
در اين فراز ، امام معصوم عليه السلام عذر خواهى از سه گونه اخلاق رذيله را به مردمان مى آموزد و براى جبران تقصيرها طلب يارى مى كند.
......................
دعاى آن حضرت عليه السلام است در پناه بردن
از دعاهاى آن حضرت است پس از اين ستايش، در درود بر رسول خدا
o و
و از دعاى امام عليه السلام بود، در درود بر نگهداران عرش الهى و هر
حضرت امام سجاد (ع) در مقام الحاح و اصرار و التماس به درگاه خدا
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.