• بخشی از دعای 49
توجه به اين نكته ضرورى است كه معناى حسن ظن به جناب حق آن نيست كه هر چه را مى خواهيم ، خداوند به واسطه ى حسن ظن ما به او عملى سازد و آن چه را نمى خواهيم و از آن گريزانيم ، از ما دور سازد ، بلكه مقصود آن است كه خدا را آن چنان به حكمت و قدرت و علم و تفضل و عنايت به بندگان بشناسيم كه باور كنيم هر چه او انجام مى دهد ، بهترين تقدير در مورد ما است و هرگز براى بندگان صالح خود كه به وى حسن ظن دارند ، شر و بدى و فرجام بد را نمى پسندد و در همه ى پيش آمدها بهترين نتيجه را براى آنان مقرر مى دارد . ما سر بسيارى از حوادث را نمى دانيم ؛ از اين رو ، چه بسا بعضى از حوادث در ظاهر به ذائقه ى ما تلخ مى آيد ، ولى بايد دانست كه جملگى به تقدير خالق حكيم مدبر است و آن چه قادر عليم حكيم انجام مى دهد ، قطعا از خواسته ى ما اصلح است . به همين دليل ، ما بر پايه ى حسن ظن خود، معترفيم كه پروردگار رئوف و رحيم بهترين سرنوشت را براى بندگان صالح خود رقم واهد زد ، ولى آنان كه با خدا سر و كارى ندارند و از معرفت شايسته در حق خالق خود بى بهره اند ، بازتاب اعمال فاسدشان ، دامن گير آنان خواهد شد ، زيرا اينان از دايره ى سخن بيرون اند و لذا عمل آنان تابع ديگر قوانين نظام آفرينش است و قطعا نتيجه اى مناسب با خود را در پى خواهد داشت كه چيزى جز ويرانى بنياد انسانيت ايشان نخواهد بود و چنين رفتارى از شمول شعاع عنايت خاصه ى حقانى – كه ويژه ى خوش گمانان به پروردگار است – خارج است.
فها أنا ذا ، يا الهى ، واقف بباب عزك وقوف المستسلم الذليل، و سائلك على الحياء منى سؤال البائس المعيل ، مقر لك بأنى لم أستسلم وقت احسانك الا بالاقلاع عن عصيانك ، و لم أخل فى الحالات كلها من امتنانك؛
اكنون اين منم – اى معبود من !- كه بر درگاه عزتت تسليم وخوار ايستاده ام و شرمگينانه چون تهى دست عيالمند ، دست نياز به سويت گشوده ام و اعتراف مى كنم كه در هنگام احسان تو از معصيتت بر كنار بوده و هيچ گاه از منت تو برون نبوده ام.
.......................