مراد به حقى كه از براى ايشان است و واجب بر خلق است مودت ايشان است، و خمس كه مال ايشان است.
ارشاد، غير امام و سادات نتوانند اين كلمات را بخوانند.
اهابه: اى خاف منه.
عسوف: ستمكار غرض از ترسيدن ايشان شايد كه آن باشد كه همين كه انسان خايف شد نتواند تقصير در اداء حقوق آنها نمود.
لصدرى من شربه الظمان
اقرو اثلج: اسم تفضيلند اول از قر به معنى سردى و دويم از ثلج به معنى برف و هر دو در اينجا به معنى خوشترى است. گفتند آب چشم اگر از روى سرور و فرح باشد سرد است و اگر از روى حزن باشد گرم است.
رقده: خوابيدن، و سنان: آن كسى كه زياد مايل به خواب است.
ظمان: به فتح زاء و سكون ميم زياد تشنه فقوله: اقر لعينى يعنى خنكتر باشد در چشم من از خوابيدن كسى كه زياد مايل به خواب است و سردتر باشد در سينه ى من از آشاميدن تشنه.
تا اينكه اختيار كنم بر ميل خودم و مقدم دارم ميل آنها را.
يعنى پيش دارم بر رضاى خود رضاى آنها را و زياد شمارم احسان آنها را به من اگر چه كم باشد و كم دانم خوبى خودم را به آنها اگر چه زياد باشد.
لين عريكه: يعنى نرمى و سازگارى خلق.
يعنى: پست نما براى آنها آواز مرا و پاكيزه نما براى آنها سخن مرا و نرم نما براى آنها طبيعت مرا.
مهربان نما بر آنها قلب مرا.
رفيق از رفق و مدارا و ملائمت است. و شفيق پرستار.
يعنى: مرا قدرت جزا دادن ايشان نيست جزا بده تو آنها را عوض نربيت من.
.......................