حصر: به معنى منع.
ورع: كف از معصيت.
جراه: اقدام نمودن بدون مبالات.
يعنى: خدايا رحمت فرست بر محمد و آل او و نجات بخش مرا از حسد و منعم كن از گناهان و باز دار مرا از محرمات، و جرئت نده مرا بر ارتكاب معاصى، شايد مراد به جرئت دادن خداوند آن باشد كه بنده مرتكب شود خدا او را مبتلا ببليه نكند در مال و يا در بدن و ترك ابتلا سبب آن شود كه جرئه در معصيت كند پس از خدا طلب توفيق نمايد بر ترك آن.
و بگردان تو خواهش مرا در چيزهائى كه نزد تو است، و خشنودى مرا در آنچه وارد مى شود بر من از جانب تو.
بدانكه رضاى خداوند را تحصيل نمودن بسيار صعب و مشكل است اگر چه در بعضى از روايات است كه هر كه راضى است از خدا خدا از او راضى است لكن كلام در راضى بودن از خدا است زيرا كه آن آن است كه هر چه خدا در حق او به قلم تقدير ثبت نموده از فقر و فاقه و مرض و فرقه ى احبه و موت ايشان و نحو آن به آن خشنود باشد نه آنكه بى ميل باشد اين است معنى رضاى بنده از خدا چنانچه خداوند عالم به موسى بن عمران فرمود: كه رضاى من آن است كه راضى به حكم من باشى.
بركه زياده خوله اى ملكه يعنى زياد نما تو از براى من در چيزهائى كه مالك نمودى مرا و در چيزهائى كه به من او را انعام نمودى.
.............................