تنبيه: بدانكه انسان از اينكه از نوع حيوان است كه عبارت است از جسم نامى متحرك قابل ابعاد ثلثه پس لابد است در بقاء خود در برهه ى از زمان به غذا و نمو و آن نمى شود مگر از جهت او چيزى خلقت شود كه بدل ما يتحلل او شود و سبب نشوء او شود و او نمى شود مگر موجود در ليل و نهار شود پس از اينكه حاجت به غذاء مناسب دارد و آن هم نمى شود مگر اينكه شمس و قمر و روز و شب مربى آن شود كه مناسب مزاج انسانى شود.
نعم ما قيل:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
اگر انسان فى الجمله تامل كند درك نمايد چه قدر اشياء به واسطه ى وجود او خلقت شدند كه او زندگانى نمايد فضلا از اينكه در خود تامل كند كه عالم اكبر را در آن قرار داده است.
اللغه: التعب، زحمت كشيدن.
نهض: حركت و اقامه.
نصب: شدت و زحمت گاهى از آن تعبير نمايند به هلاكت.
لباس: پوشيدنى.
جمام: نشاط و فرح. نيل: رسيدن، لذت: ملائمت طبع.
.............................