دعاى آن حضرت عليه السلام است است درباره ى خود پس از فراغت از نماز شب و درمقام اعتراف به گناه
• اى فرمانروايى كه فرمانروايى ات هرگز زوال نمى يابد.
• اى پادشاهى كه سلطنتت بى هيچ سپاه و پشتيبان ايمنى يابد.
• عزتتت همواره پابرجاست و با سپرى شدن دوران و گذشت زمان اقتدارت نقصان نپذيرد.
• فرمانرواييت را رفعتى است كه هر چيز پيش از رسيدن به پايان آن فرو ماند.
• و گفتار گويندگان هر چه فرا رود به منتهاى آن نرسد.
• اوصاف در ساحتت گم شد، رشته واژه ها در تعريفت فرو گسست، و خردها در كبرياييت سرگردان فروماند.
• اوصاف در ساحتت گم شد، رشته واژه ها در تعريفت فرو گسست، و خردها در كبرياييت سرگردان فروماند.
• تو آن خدايى كه جاودانه مى مانى.
• و من آن بنده ام كه در عمل محدود است و به آرزو گسترده، رشته پيوندها مگر رشته ى رحمتت از كفم برون رفته، زنجيره آرزوهايم از هم گسسته، و تنها به زنجيره گذشت توام دلبسته.
• بار خدايا، طاعتم اندك است چون بشمارم، نافرمانيم بسيار است چون بر زبان آرم، و گذشت از بنده نافرمانت بر تو دشوار نيست، پس ببخشايم.
• بار خدايا، داناييت كارهاى نهان را پوشش داده، و هر نهان در برابر آگاهيت آشكارا گشته، نه خردترين كارها از ديده ات افتاده، و نه هيچ راز نهان از درگاهت نهان مانده.
• بار خدايا، شيطان، آن دشمنت كه از تو زمان خواست تا مرا بفريبد و تو زمانش دادى، و براى گمراه ساختنم تا روز رستاخيز از تو مهلت خواست و تو مهلتش دادى.
• اينك بر من چيره گريده، و مرا در غرقابى از گناهان كوچك و بزرگ فرو برده. تا آنگاه كه نافرمانيت كردم و به كردار ناپسندم سزاوار خشمت گشتم، دامن فريبش را از من فرو پيچد، و از كفر با من سخن گويد! آنگاه از من بيزارى جويد! آنگاه پشت كرده به راه خود رود! و مرا به خشمت تنها گذارد! و بر آستانه عذابت مطرودم در افكند!
• آنگاه نه مرا شفيعى باشد كه نزدت شفاعت كند، نه نگهدارنده اى كه از كيفر ايمنى ام بخشد، نه حصارى كه از چشمت نهانم دارد، و نه پناهگاهى كه از خشمت پناهم دهد.
• بار خدايا، اين جايگاه كسى است كه به درگهت پناه آورده، و اعتراف به گناهش كرده، پس مبادا از فضلت بى بهره فرو مانم، و از بخشايشت با دست تهى برگردم، مبادا بى بهره ترين بندگان باشم كه به درگاهت توبه آوردند، مبادا محروم ترين كسان باشم كه به كويت اميدوار آيند.
• بار خدايا، بيامرزم، كه تو بهترين آمرزگارانى.
• بار خدايا، فرمانم دادى، عصيان كردم، نهى ام فرمودى، مرتكب شدم، به وسوسه ى نفسم سر تسليم فرود آوردم و گنه كردم!
• بار خدايا، هيچ روزى را به خوبى روزه نگرفته ام تا آن را به گواهى گيرم، هيچ شبى را به درستى شب زنده دارى نكرده ام، تا پناه بدان جويم، نافله اى را به نيكى انجام نداده ام تا در خور تحسين باشم، تنها آنچه را به جاى آورده ام واجباتم بوده كه هر كه آن را وانهد هلاك مى گردد.
• چگونه به فضيلت نوافل توسل جويم، با آنكه از بسيارى فرايض غفلت ورزيدم، از توقف گاههاى مرزهايت گذر كرده و مرتكب حرام و گناهان بزرگ گرديدم، گناهانى كه اگر لطفت بر آنها پرده ى استتار نمى كشيد، رسواى خاص و عام بودم.
• بار خدايا، اين جايگاه كسى است كه به خاطر نفسش شرمنده ات گشته، و اكنون بر خويش خشم گرفته، و دل به تو بسته، و با دلى شكسته، گردنى فرو افتاده، پشتى از بار گناهان خميده، با دلى اميدوار به تو و ترسان از تو، در پيشگاهت ايستاده.
• شايسته تر از تو كسى را نمى يابد كه دل بر او بندد، يا از او ترسد، يا از او بپرهيزد.
• پروردگارا، آنچه را بدان اميد بسته ام به من ده، و از آنچه بيمناكم امانم ده، و از درياى رحمتت بر من منت نه، كه تو كريمترين كسانى كه از او خواهند.
• بار خدايا آن چنان كه در اين جهان درگذار، در ميان همگان از رسوايى در امانم داشتى، و به احسانت نواختى، در آن جهان ماندگار نيز در برابر فرشتگان مقرب، و پيامبران مكرم، و خويشاوندى كه در كارهاى نهانم شرم از او داشتم، سرفرازم دار.
• بار خدايا، من بدانان اعتماد نكردم كه رازم را بپوشانند، بلكه اعتماد به تو كردم كه خطاپوشى، آرى تو شايسته ترينى كه راز پذيرى، و امانت نگه دارى، تو مهربانترينى كه ببخشى و ببخشايى، پس ببخشايم.
• بار خدايا، من آن آب كم ارزشى بودم كه از پشت پدر، از ميان استخوانهاى درهم فشرده، و راههايى به هم بر آمده، به تنگناى رحم مادر، در ميان پرده هاى به هم پوشيده فرو افكندى، و مرا از حالى به حالى در آوردى، تا آنكه به صورتى كامل رساندى، و اندامم را قوام بخشيدى، آن سان كه در كتاب خويش فرمودى: در آغاز نطفه اى! بعد لكه خونى! بعد پاره گوشتى! بعد استخوانى! آنگاه استخوان را با گوشت پوشاندى، آنگاه مرا آنچنان كه خواسته بودى آفرينش ديگرى دادى.
• تا آنگاه كه نيازمند روزى ات شدم، و از تداوم احسانت بى نياز نبودم، از فرايند آب و خوراكى كه به كنيزت دادى- همان مادرى كه مرا در رحمش پروردى- قوت و روزيم بخشيدى.
• پروردگارا، اگر مرا در آن حال به حال خويش رها مى كردى، تا به دست خود روزى خورم، و خود غذايم را تدارك بينم، بى ترديد نه قدرتم بود در كنار، و نه نيرويى با من يار.
• اما اين تو بودى كه از سر مهر به من غذا دادى، و آن را به احسانت تاكنون تداوم بخشيدى.
• آرى، سايه ى مهرت همچنان بر سرم گسترده و جويبار احسانت به هيچ درنگى بر من روان گشته، و من با اين همه مهربانى به خود نمى آيم، كه بهره هاى كرامند بيشترى را كه نزد توست به دست آرم.
• شيطان مهارم را به دست گرفته، و به عرصه ى بدگمانى كشانيده، و پايه هاى يقينم را سست گردانده، و من از همسايگى اين نابكار شكايت دارم، و از اطاعت نفسم از وى گله مندم، و از سلطه ى او پناه به تو مى جويم، و براى دفع نيرنگش به درگاه تو مى نالم.
• بار خدايا، از تو مى خواهم كه از راه روزيم را بر من هموار گردانى، پس سپاست باد بر آن نعمت هاى بزرگ كه از آغاز به من دادى، و سپاسگزارى احسان و اكرامت را به من الهام فرمودى، پس بر محمد خاندانش درود فرست و روزيم را به آسانى به من برسان، و بدان مقدار كه برايم معين كرده اى قانعم گردان، و به خرسندى بر آنچه بهره ام ساخته اى فرايم خوان، و چنان كن كه هر چه از جسمم مى كاهد و از عمرم سپرى مى گردد، در راه اطاعتت باشد، كه تو بهترين كسانى كه روزى بخشند.
• بار خدايا، به تو پناه مى برم از آتشى كه بر نافرمانانت بدان سخت گرفته اى، و منحرفان رضايت را بدان بيم داده اى. از آتشى كه روشنايى اش تاريكى است، اندكش دردناك است و دور آن نزديك، از آتشى كه شعله هايش همديگر را مى بلعند و بر يكديگر مى پيچند.
• از آتشى كه استخوانها را مى پوساند، و ساكنانش را آب جوشان به كام مى ريزد، از آتشى كه نه بر زارى كنندگانش مهر مى ورزد، نه بر ترحم جويانش رحم مى كند، و نه بر فروتنان و تسليم شدگانش سبك مى تابد، بلكه آنان را با سوزنده ترين عذابها و دردناكترين عقابها مى گدازد.
• بار خدايا، به تو پناه مى برم از كژدمهاى آن كه دهانها گشوده اند! از مارهاى آن كه نيشها آخته اند! از نوشابه هاى آن كه روده ها و شكمهاى ساكنانش را پاره پاره ميكند و دلهايشان را از جاى مى كند! بار خدايا، از تو راه مى جويم بر آنچه مرا از آن آتش دور گرداند، و آن را از من به واپس راند.
• بار خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به فضل و رحمتت از آن آتش امانم ده، با گذشت نيكويت از لغزشهايم ديده بر هم نه، و خوارم مساز اى بهترين پناه دهنده.
• تو آن خداى كه بندگانت را از كارهاى ناپسند نگاه مى دارى، نيكى مى كنى و هر چه را بخواهى انجام مى دهى، و تو بر هر كار توانايى.
• بار خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست، هر زمان كه نام نيكان را به نيكى برند، بر محمد و خاندانش درود فرست تا شب و روز از پى هم آيند، درودى كه پايان نيابد، و به شمار در نيايد، درودى كه هوا را فرا گيرد، و زمين آسمان را لبريز گرداند.
• درود خدا بر او باد تا خشنود شود، و درود خدا بر او و خاندانش باد پس از آنكه خشنود شده باشد، درودى كه اندازه و پايان نشناسد، اى مهربانترين مهر گستران.
-------------------