«دعادر اظهارفروتنى به درگاه حضرت حق»
رَبِّ اَفْحَمَتْنى ذُنُوبى، وَانْقَطَعَتْ مَقالَتى، فَلا حُجَّةَ لى،
خداوندا، گناهانم مرا از گفتار بازداشته، و رشته سخنم از هم گسيخته، پس براى زشتيم حجّتى ندارم،
فَاَنَا الْاَسيرُ - بِبَلِيَّتِى،الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِى، الْمُتَردِّدُ فى خَطيئَتِى،
به اين جهت اسير بليّت خود، و گروگان عمل خويش، و سرگردان در خطا،
الْمُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِى، الْمُنْقَطَعُ بى، قَدْ اَوْقَفْتُ نَفْسى
و سرگشته از مقصد، و با تمام وجود درماندهام، خود را
مَوْقِفَ الْاَذِلّآءِ الْمُذْنِبينَ، مَوْقِفَ الْاَشْقِيآءِ الْمُتَجَرّينَ
در جايگاه ذليلان گنهكار، و موقف تيرهبختانى كه بر تو جرأت
عَلَيْكَ، الْمُسْتَخِفّينَ بِوَعْدِكَ، سُبْحانَكَ! اَىَّ جُرْاَةٍ
كردهاند، و وعدهات را سبك شمردهاند نگاه داشتهام، پاكى تو، با چه جرأت به
اجْتَرَاْتُ عَلَيْكَ! وَاَىَّ تَغْريرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسى! مَوْلاىَ
نافرمانيت برخاستم! و چگونه خود را به ورطه هلاكت افكندم! آقاى من،
ارْحَمْ كَبْوَتى لِحُرِّ وَجْهى وَ زَلَّةِ قَدَمى، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ
بر من كه به رو درافتادهام و بر لغزش من رحمت آور، و در برابر
عَلى جَهْلى، وَبِاِحْسانِكَ عَلى اِسآئَتى، فَاَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِى،
نادانيم با بردبارى، و در مقابل بدكرداريم با احسان رفتار كن، زيرا به گناه خود اقرار دارم،
الْمُعْتَرِفُ بِخَطيئَتى، وَهذِهِ يَدى وَ ناصِيَتى، اَسْتَكينُ
و به خطايم اعتراف مىكنم، اين دست و سر من است كه براى قصاص از نفس خود آن را
بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسى، اِرْحَمْ شَيْبَتى، وَنَفادَ اَيّامى، وَاقْتِرابَ
به زارى تسليم كردهام، به پيرى و سپرى شدن عمر، و نزديك
اَجَلى، وَ ضَعْفى وَمَسْكَنَتى وَ قِلَّةَ حيلَتى. مَوْلاىَ وَ ارْحَمْنى
شدن مرگ، و ضعف و ناتوانى و بينوايى و بيچارگيم رحمت آور. مولاى من، آنگاه كه
اِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْيا اَثَرى، وَ امَّحى مِنَ الْمَخْلُوقينَ
از من در اين دنيا نشان و اثر قطع گردد، و از ميان آفريدگان
ذِكْرى، وَ كُنْتُ مِنَ الْمَنْسِيّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِىَ. مَولاىَ
يادم محو شود، و همچون فراموش شدگان فراموش گردم بر من رحم كن. مولاى من
وَ ارْحَمْنى عِنْدَ تَغَيُّرِ صُورتى وَ حالى اِذا بَلِىَ جِسْمى،
و وقتى كه صورت و حالم دگرگون شود آنگاه كه بدنم بپوسد،
وَتَفَرَّقَتْ اَعْضآئى، وَتَقَطَّعَتْ اَوْصالى، ياغَفْلَتى عَمّا يُرادُ
و اعضايم از همبپاشند، و پيوندهايم بگسلد بر من ترحم فرما، دريغا بر بىخبرى من از آنچه مرا در
بى! مَوْلاىَ وَ ارْحَمْنى فى حَشْرى وَ نَشْرى، وَ اجْعَلْ فى
پيش است! مولاى من، به وقت بيرون آمدنم از گور و برانگيخته شدنم به من - رحم كن، و در آن
ذلِكَ الْيَوْمِ مَعَ اَوْلِيآئِكَ مَوْقِفى، وَفى اَحِبّآئِكَ مَصْدَرى،
روز جايگاهم را با اوليائت، و حركتم را با عاشقانت،
وَفى جِوارِكَ مَسْكَنى، يا رَبَّ الْعالَمينَ.
و مأوايم را در جوارت قرار بده، اى پروردگار جهانيان.