نیاز و نیازمند
• بخشی از دعای 12
در اين دعا امام عليه السلام يك سلسله خواسته را در مورد آنچه موجب حزن و اندوه واقعى مى گردد به پيشگاه خداوند عرضه داشته است.
― در جمله ى اول از نخستين فراز مى گويد: (بار خداوندا اى كسى كه انسان تنها و ضعيف را كفايت مى كنى و او را از امور ترس آور نگهدارى مى نمائى) (اللهم يا كافى الفرد الضعيف، و واقى الامر المخوف).
― پس از اين جمله به حالت خود كه تنهائى و بى كسى است پرداخته عرض مى كند: (خطاها و گناهان، مرا به تنهائى و بى كسى كشيده و هيچ همراه ياورى با من نيست) (افردتنى الخطايا فلا صاحب معى).
― (در برابر خشم و غضب تو ناتوان شده ام هيچ مويد نيرودهنده اى ندارم) (و ضعفت عن غضبك فلا مويد لى).
― (و بر خوف و ترس ملاقات با تو مشرف گشته ام كسى كه ترس مرا تسكين دهد وجود ندارد) (و اشرفت على خوف لقائك. فلا مسكن لروعتى).
― به دنبال آن با صراحت اظهار مى دارد: (چه كسى مى تواند در برابر تو به من ايمنى دهد با اينكه تو خود مرا ترسانده اى) (و من يومننى منك و انت اخفتنى؟).
― (كدام كس مى تواند با من مساعدت كند در صورتى كه تو مرا تنها گذارده اى) (و من يساعدنى و انت افردتنى؟).
― (چه فردى مى تواند به من قوت و نيرو بخشد در حالى كه تو مرا ناتوان ساخته اى) (و من يقوينى و انت اضعفتنى؟).
― پس از آن به روشنى عرض مى كند: من بدانجا رسيده ام كه فريادرسى جز تو وجود ندارد و اين معنى را با عبارات مختلف بيان نموده توضيح مى دهد مى گويد: (بار الها به فرياد هيچ پرورده اى، جز پروردگارش نمى رسد) (لا يجير يا الهى الا رب على مربوب).
― (هيچ مغلوب شكست خورده اى را جز غالب و پيروز ايمنى نمى دهد) (و لا يومن الا غالب على مغلوب).
― (و هيچ فرد تحت تعقيب را جز تعقيب كننده نمى تواند اعانت نمايد) (و لا يعين الا طالب على مطلوب).
― و باز هم اعتراف مى كند كه: (بار الها همه ى اسباب و ابراز (اعانت و كمك و يارى) در اختيار تو است فرار به سوى تو است و پناهگاه و حمايت كننده تواى) (و بيدك يا الهى جميع ذلك السبب، و اليك المفر و المهرب).
― حال كه چنين است (بر محمد و آلش درود فرست، مرا در اين فرارم پناه ده و مطلبم را برآور) (فصل على محمد و آله، و اجر هربى، و انجح مطلبى).
― در دومين فراز از اين دعا خواسته هايش را چنين عنوان مى كند: (بار خداوندا اگر روى بزرگوار و كريمت را از من برگردانى، يا فضل و نعمت عظيمت را از من دريغ دارى، يا روزيت را از من بازگيرى و يا رشته ى رحمتت را از من قطع فرمائى من هيچ راه و وسيله اى براى رسيدن به آمال و آرزويم غير از تو نمى يابم) (اللهم انك ان صرفت عنى وجهك الكريم، او منعتنى فضلك الجسيم، او حظرت على رزقك، او قطعت عنى سببك لم اجد السبيل الى شى ء من املى غيرك).
― (و قادر به دست آوردن آنچه در نزد تو است با كمك غير تو نخواهم بود) (و لم اقدر على ما عندك بمعونه سواك).
― و براى اثبات سخن بالا به دليلهاى ذيل متمسك مى شده مى گويد:
― (من بنده ى تو در قبضه ى قدرت تو و زمام امورم در دست تو است) (فانى عبدك و فى قبضتك، ناصيتى بيدك).
― (در برابر امر و فرمانت مرا امر و فرمانى نيست، حكم و دستورت در مورد من گذرا، قضاوتت در حق من مطابق عدالت، هيچ قدرت و قوتى براى من در بيرون رفتن از محيط حكومتت وجود ندارد و استطاعت تجاوز از قدرتت را هرگز پيدا نخواهم كرد) (لا امر لى مع امرك، ماض فى حكمك، عدل فى قضاوك، و لا قوه لى على الخروج من سلطانك، و لا استطيع مجاوزه قدرتك).
― و مى افزايد (من قادر به جلب محبت تو نيستم، توانائى رسيدن به رضا و خشنوديت را ندارم و دست يافتن به آنچه نزد تو موجود است را جز به طاعت و فضل و رحمتت ممكن نمى بينم) (و لا استميل هواك، و لا ابلغ رضاك، و لا انال ما عندك الا بطاعتك و بفضل رحمتك).
― و به دنبال آن بار ديگر كوچكى، حقارت و تسليم خود را با عباراتى ديگر اعلام مى دارد و زمينه ى لطف و رحمت حق را در خود فراهم مى سازد عرضه مى دارد: (بار خداوندا من روز را به شام و شب را به صبح رسانده ام در حالى كه بنده ى ذليل و كوچك توام، مالك هيچ سود و زيانى جز با مدد تو براى خود نيستم) (الهى اصبحت و امسيت عبدا داخرا لك، (لا املك لنفسى نفعا و لا ضرا) الا بك).
― (من به آنچه كه گفتم بر ضد خويش شهادت مى دهم، به ضعيف نيروى خويش، و به قلت تدبير خود اعتراف مى كنم) (اشهد بذلك على نفسى، و اعترف بضعف قوتى و قله حيلتى).
― (بنابراين آنچه را كه به من وعده داده اى منجز ساز، و آنچه را كه به من عنايت كرده اى كامل فرما) (فانجز لى ما وعدتنى، و تمم لى ما آتيتنى).
― (كه من بنده ى مسكين، بينوا، ناتوان، مستمند بى سامان، ذليل، حقير، خوار، فقير، خائف و پناه آورنده به توام) (فانى عبدك المسكين المستكين الضعيف الضرير الحقير المهين الفقير الخائف المستجير).
― در سومين فراز از اين دعا عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و مرا نسبت به نعمتهائى كه بخشيده اى دچار فراموشى ياد خود مساز، و نسبت به آنچه عطا كرده اى غافل از احسان خود مفرما) (اللهم صل على محمد و آله، و لا تجعلنى ناسيا لذكرك فيما اوليتنى، و لا غافلا لاحسانك فيما ابليتنى).
― همچنين (مرا از اجابت خواسته ام مايوس مفرما اگر چه اجابت آن به تاخير افتد، خواه در خوشى باشم يا ناخوشى، در شدت و سختى يا در رفاه، در سلامت يا بلا، در شدت حاجت و نيازمندى يا در آغوش نعمت، در توانگرى و دارائى يا در بى چيزى و ندارى در فقر يا در ثروتمندى) (و لا آيسا من اجابتك لى و ان ابطات عنى، فى سراء كنت او ضراء، او شده او رخاء، او عافيه او بلاء او بوس او نعماء، او جده او لاواء، او فقر او غنى).
― در چهارمين فراز عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، ثناى مرا مخصوص خود، مدحم را ويژه ات و حمد و ستايشم را در همه حالات از بهر خويش قرار ده و بس) (اللهم صل على محمد و آله، و اجعل ثنائى عليك، و مدحى اياك و حمدى لك فى كل حالاتى).
― آرى چنين كن (تا به آنچه از امكانات دنيا به من داده اى خوشحال نگردم) (حتى لا افرح بما آتيتنى من الدنيا).
― (و نيز نسبت به آنچه در اين دنيا از من دريغ داشته اى محزون نشوم) (و لا احزن على ما منعتنى فيها).
― (قلب مرا مالامال از تقواى خود قرار ده) (و اشعر قلبى تقواك).
― (جسم و بدنم را در آنچه از من مى پذيرى به كار گير) (و استعمل بدنى فيما تقبله منى).
― (و جانم را به سوى اطاعت خود در برابر هرگونه خطوراتى كه بر من وارد مى شود مشغول ساز) (و اشغل بطاعتك نفسى عن كل ما يرد على).
― (تا آنكه آنچه موجب خشم تو است دوست نداشته باشم و آنچه موجب خشنودى تو است باعث خشم من نشود) (حتى لا احب شيئا من سخطك، و لا اسخط شيئا من رضاك).
― و در پنجمين فراز از دعاى امام عليه السلام چنين مى خوانيم: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، قلبم را فارغ، خالى و مخصوص محبت خويش قرار ده) (اللهم صل على محمد و آله، و فرغ قلبى لمحبتك).
― (آن را به ذكر و ياد خود مشغول دار) (و اشغله بذكرك).
― (با خوف و ترس از خود آن را زنده و سربلند دار) (و انعشه بخوفك و بالوجل منك).
― (و با رغبت و تمايل به خويش قوت و نيرو بخش) (و قوه بالرغبه اليك).
― (آن را به طاعت خود متمايل ساز) (و امله الى طاعتك).
― (در محبوبترين راه منتهى به خود، آن را به جريان انداز) (و اجر به فى احب السبل اليك).
― (و در تمام ايام زندگيم با رغبت و علاقه به آنچه در نزد تو است رامش فرما) (و ذلله بالرغبه فيما عندك ايام حياتى كلها).
― و باز هم خواسته ها را ادامه داده مى گويد:
― (زاد و توشه ى من از دنيا را تقواى خود قرار ده) (و اجعل تقواك من الدنيا زادى).
― (مقصد از مسافرتم را به سوى رحمتت، مدخل وروديم را خشنوديت و بهشتت را جايگاه هميشگيم گردان) (و الى رحمتك رحلتى، و فى مرضاتك مدخلى، و اجعل فى جنتك مثواى).
― (قوت و نيروئى به من ارزانى دار كه بتوانم به وسيله ى آن بار همه ى رضايت تو را بر دوش كشم) (وهب لى قوه احتمل بها جميع مرضاتك).
― (فرارم را به سوى خود، و رغبت و تمايلم را به آنچه در نزد تو است قرار ده) (و اجعل فرارى اليك و رغبتى فيما عندك).
― (قلبم را جامه ى وحشت و رميدگى از اشرار مخلوقت، بپوشان) (و البس قلبى الوحشه من شرار خلقك).
― انس و الفت به خود، به اولياء و دوستان و اهل طاعت را به من مرحمت فرما) (وهب لى الانس بك و باوليائك و اهل طاعتك).
― (براى هيچ فاجر و كافرى منتى و نه هيچ نعمتى بر من قرار مده همچنين حاجت و نيازى به آنان را برايم پيش مياور) (و لا تجعل لفاجر و لا كافر على منه، و لا له عندى يدا، و لا بى اليهم حاجه).
― (بلكه آرامش دلم، الفت و انس جانم، استغنا و بى نيازيم و كفايتم را به خود و برگزيدگان از خلق خويش قرار ده) (بل اجعل سكون قلبى و انس نفسى و استغنائى و كفايتى بك و بخيار خلقك).
― در ششمين فراز چنين عرضه مى دارد (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و مرا قرين و همنشين آنان قرار ده) (اللهم صل على محمد و آله، و اجعلنى لهم قرينا).
― (و مرا يار و ياورشان گردان) (و اجعلنى لهم نصيرا).
― (با شوق و علاقه به سوى خود، و عمل براى تو، و به آنچه دوست مى دارى و موجب خشنودى تو است بر من منت بگذار) (و امنن على بشوق اليك، و بالعمل لك بما تحب و ترضى).
― (كه تو بر هر چيزى قادرى، و بر تو سهل و آسان است) (انك على كل شى ء قدير، و ذلك عليك يسير).
...........................
دعاى آن حضرت عليه السلام است كه پس
o ستايش خدايى را كه به نيروى خود شب و روز را آفريد.
o و به
و از دعاى امام عليه السلام بود در اخلاق نيك و كردارهاى پسنديده
-
هنگام ختم قرآن به اين دعا با خداى متعال راز و نياز مى كرد
̶ اى
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۴۵ - فراز ۴۶
وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَكَ
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.