• بخشی از دعای 49
قسمت آخر اين فراز ، طلب اصلاح نفس است كه طى آن امام عليه السلام از خداوند متعال مى خواهد كه او را با رفق و مدارا تربيت نموده و كاستى و كمبودهاى نفس او را اصلاح نمايد . قيد مدارا از واژه ى «استصلح» به دست مى آيد ، زيرا باب «استفعال» گاهى دلالت بر تدريج مى كند . مانند «استخراج» كه غير از «اخراج» است ؛ اولى دلالت بر خروج تدريجى دارد و دومى حاكى از خروج دفعى است و استصلاح به معناى اصلاح با مدارا است ؛ يعنى امام عليه السلام از خداوند سبحان مى طلبد كه زنگار دل را آرام و با مدارا پاك كند ، نه آن كه همانند فلزى كه دفعتا در آتش افكنده و ذوبش مى كنند با وى برخورد شود ، چه آن كه كم تر كسى تاب و توان دگرگونى يك باره ى زندگى و فشار فوق العاده را دارد ؛ چونان كه قالب زندگى او را بسوزانند تا از نو با قالب جديدى به زندگى بازگردد . بر اين پايه ،حضرت از خداوند متعال فرج و گشايش و اصلاح تدريجى را درخواست فرموده است.
اللهم صل على محمد و آله ، و اكفنى ما يشغلنى الاهتمام به ، و استعملنى بما تسألنى غدا عنه ، و استفرغ أيامى فيما خلقتنى له ، و أغننى و أوسع على فى رزقك ، و لا تفتنى بالنظر ، و أعزنى و لا تبتلينى بالكبر ، و عبدنى لك و لا تفسد عبادتى بالعجب ، و أجر للناس على يدى الخير و لا تمحقه بالمن ، و هب لى معالى الأخلاق ، و اعصمنى من الفخر ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و مرا از اقدام به آن چه مرا به خودش مشغول مى سازد ، بى نياز گردان و به كارى كه در فرداى قيامت از آن سؤال مى فرمايى ، مشغول گردان و فراغتى به من ارزانى دار تا در ايام عمرم به آن چه آفريده اى ، بپردازم و روزى مرا وسيع قرار ده و نسبت به آن چه از دنيا در دست ديگران است ، بى نياز گردان تا آن كه چشم داشتى از كسى نداشته باشم و مفتون آنها نگردم و به من عزت بدون كبر و عبادت خالى از عجب عنايت فرما تا عبادتم را فاسد نكند و مرا مجراى خير و نيكى بى منت نسبت به مردم قرار ده و اخلاق برتر به من عطا فرما و از فخرفروشى بازدار.
......................