برنامه روزانه یك مسلمان
بخشی از دعای ششم صحیفه سجادیه
یك مسلمان باید برنامه
بنده اى كه از كردار خويش پشيمان و از گذشته ى بى فايده ى عمر خود ، به سختى نگران است ، به دنبال جبران زيان هايى است كه جبران ناپذيراند ، زيرا چنين فردى هرگز توانايى بازگردانيدن عمر خود را ندارد و هيچ گاه قادر به عوض كردن رفتارهاى غير مناسب گذشته نمى باشد ؛ بدين معنا كه آن چه امروز به دست آورده ، مربوط به امروز است و از سرمايه ى از دست شده و بر باد رفته ى گذشته خبرى نيست و عمر گذشته را بازيافتى نيست و لحظه هاى عمر همانند صندوقچه هايى تهى است كه توشه اندوزى وذخيره سازى در آنها براى هميشه از دسترس او خارج شده است .
اكنون اگر فردى از وعده ى جبران عمر برباد رفته آگاه شود و بداند كه با رافت تمام ، خسارت ديدگان را به جبران گذشته نويده داده اند و دست رافت و رحمت بر سر و قلب آنان نهاده اند ، فرد خسارت ديده چون رايحه ى رحمت را استشمام مى كند ، بى تابانه به دنبال آن مبدا رحمت روان مى شود تا به طواف درگهش رفته و به او پناه برد ؛ از اين رو امام عليه السلام فرمود ؛ «خدايا ! تو بهترين كسى هستى كه تبهكاران به هنگام ندامت برگرد درگاه او به طواف درمى آيند .» زيرا غير خدا كس ديگرى توان پر كردن خلا عمر از دست رفته ى او و جبران آن خسارت ها را ندارد و فقط خدا است كه هم مى بخشايد و در مى گذرد و هم جبران مى كند و ستار و خطاپوش است و در آن درگاه كه عفو بر غضب و رضا بر خشم چيره است ، هرگز كسى از آن آستان ، نوميد برنمى گردد.
بر اين پايه ، در صحيفه ى دعاهايى كه از ناحيه ى امامان عليهم السلام به ما رسيده ، بدين نكته توصيه شده است كه بايد به اسم : «يا من سبقت رحمته غضبه ؛ اى خدايى كه رحمت تو بر خشم تو پيشى گرفته است .» توجه جدى داشته باشيم و سر آن در اين نكته نهفته است كه خود اسم عظيم از سوى رب متعال نويدى براى بيچارگان مايوس و شناخت آن معرفتى است كه بر ادب عبوديت بنده مى افزايد و در عروج روح و تهذيب جان تاثيرى شگرف دارد و هم چنين است اسامى : «و يا من عفوه قديم ؛ اى خدايى كه عفو و گذشت تو ديرپا است .» و : «يا من سمى نفسه من جوده الوهاب ؛ اى خدايى كه از بسيارى بخشش ، خود را بسيار بخشنده نام نهاده اى .» در قرآن كريم نيز مى خوانيم :
(قل للذين كفروا ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف)؛
اى پيامبر! به كفار بگو اگر از كفر خود دست بردارند ، تمام گذشته ى ايشان بخشوده مى شود .
بدين ترتيب ، امام سجاد عليه السلام در اين دعا بر آن است كه اين نكته را به امت تفهيم نمايد كه خداوند منان به آفريده هاى خود لطف و عنايت بسيار دارد و پيوسته با سبب هاى گوناگون آنان را به طرف رشد و هدايت فرامى خواند ؛ از اين روى ، در قرآن كريم نيز آمده است :
(و لا يرضى لعباده الكفر)؛
خداوند كفر را براى بندگان خود نمى پسندد.
به همين دليل ، خداوند سبحان از انحراف و كج روى بندگان ، به هر وسيله ى ممكن جلوگيرى فرموده است و چنان كه در كتابهاى كلامى به اين نكته جالب اشاره شده است ، اسماى نشان دهنده ى غضب ، به رحمت برمى گردد. بنابراين ، اگر خدا ، خود را شديدالعقاب ناميده ، بدان جهت است كه مردم از پيمودن كج راهه ها ، منصرف شوند ؛ به ديگر سخن ، خلقت جهنم براى كشاندن مردم به طرف بهشت است و همانند تاديب فرزندان و ترساندن شاگردان است كه جز از رحمت و رافت برنمى خيزد . بر اين پايه ، خداوند متعال با راه هاى گوناگون ، حتى با آفريدن جهنم و شديدالعقاب ناميدن خود ، مردم را به صراط مستقيم دعوت نموده است .
و يكى از بهترين و موثرترين ابزارهاى هدايت ، باز كردن راهى به سوى سرزمين اميد و بستن وادى خطرناك ياس و نااميدى است ، زيرا اگر گناه كاران راه را بر خود مسدود ديده و چنان پنداشتند كه راهى براى نجات پيش روى خود ندارند ، حتما با شدت و بى قيدى بيشترى به طرف گمراهى و نگون بختى حركت مى كنند . اما اگر جبران گذشته را ممكن يافته وعفو الهى را فراگير و شامل همگان دانستند و خطاب ؛ (لا ييأس من روح الله ؛ از رحمت خدا نوميد نشويد.) را شنيدند ، در فرورفتن به گرداب گمراهى بى باكانه عمل نمى كنند ، زيرا در ناخودآگاه آنان پرتو اميد به بازگشت سوسو مى زند و از گستاخى آنان مى كاهد ؛ چنان كه گفته اند : اگر مسيرى را طى كردى ، پل هاى پشت سر خود را ويران مساز ، بسا كه از آن بازگردى . اين مثل در بردارنده ى پيامى است كه رعايتش براى افراد اميدوار لازم است .
بدين سان ، از جمله نسيم هاى رحمت كه چهره ى گناه كاران را نوازش مى دهد و شميم غفران و رضوان الهى ر ابراى آنان به همراه مى آورد ، همين دعاهاى ماثور از امامان معصوم عليهم السلام است كه با خواندن آنها ، افزون بر يادگيرى ادب تكلم با خدا ، راه و رسم توبه را فرامى گيريم ، چرا كه جملات اين گونه دعاها كه از قلب نورانى امام برخاسته است، ناچار بر قلب خواننده مى نشيند و گذشته از آموزش ادب عبوديت ، نشانه ى هشيارى و دانش فوق العاده اى است كه ائمه ى معصومين عليهم السلام در مديريت اجتماعى و رهبرى قافله رهروان راه حق اعمال مى فرمودند .
عالمان و مربيان و داعيان الى الله نيز بايد اين درس را فراگيرند كه اميد دادن صحيح به مردم را سرلوحه ى دعوت خود قرار دهند ، زيرا خوف بسيار ياس آور است و مردم را از درگاه الهى دور مى كند و اين بر خلاف نقشه ى اصلى خلاق متعال است ، چرا كه خداوند سبحان بناى انتقام گيرى از بندگان خود را ندارد ، بلكه ماموريت اصلى پيامبران و امامان عليهم السلام و تمام مربيان بشرى ، هدايت عموم و جلوگيرى از ضلالت و گمراهى آنان است و چنان كه در تاريخ ديده ايم و در قرآن كريم نيز اشارت رفته است ، بسيارى از انبيا در راه تعليم و تربيت عمومى ، جان باخته اند . سيدالشهدا عليه السلام به هنگام حركت به سوى كربلا فرمود :
ألا ترون أن الحق لا يعمل به و أن الباطل لا يتناهى عنه ؟؛
آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى شود ؟
نيز در زيارت اربعين مى خوانيم :
و بذل مهجته فيك ، ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة؛
و جان خويش را در راه تو فدا ساخت ، تا بندگانت را از نادانى و سرگردانى و گمراهى نجات بخشد .
و يا أعطف من أطاف به المستغفرون ، و يا من عفوه أكثر من نقمته ، و يا من رضاه أوفر من سخطه ، و يا من تحمد الى خلقه بحسن التجاوز ، و يا من عود عباده قبول الانابة؛
اى مهرورزترين كسى كه توبه كاران به گرد او طواف مى كنند ! واى كسى كه عفوش بيش از غضب و رضايش افزون بر سخط است !اى كسى كه از رهگذر عفو و بخشش نيكو ،محبوب و مستوجب سپاس بندگان خود است ! واى كسى كه به بندگان خويش وعده ى پذيرش توبه و انابه داده است .
نقش توجه به پيشى گرفتن رحمت خدا بر خشم او در توبه
بنده اى كه از كردار خويش پشيمان و از گذشته ى بى فايده ى عمر خود ، به سختى نگران است ، به دنبال جبران زيان هايى است كه جبران ناپذيراند ، زيرا چنين فردى هرگز توانايى بازگردانيدن عمر خود را ندارد و هيچ گاه قادر به عوض كردن رفتارهاى غير مناسب گذشته نمى باشد ؛ بدين معنا كه آن چه امروز به دست آورده ، مربوط به امروز است و از سرمايه ى از دست شده و بر باد رفته ى گذشته خبرى نيست و عمر گذشته را بازيافتى نيست و لحظه هاى عمر همانند صندوقچه هايى تهى است كه توشه اندوزى وذخيره سازى در آنها براى هميشه از دسترس او خارج شده است .
اكنون اگر فردى از وعده ى جبران عمر برباد رفته آگاه شود و بداند كه با رافت تمام ، خسارت ديدگان را به جبران گذشته نويده داده اند و دست رافت و رحمت بر سر و قلب آنان نهاده اند ، فرد خسارت ديده چون رايحه ى رحمت را استشمام مى كند ، بى تابانه به دنبال آن مبدا رحمت روان مى شود تا به طواف درگهش رفته و به او پناه برد ؛ از اين رو امام عليه السلام فرمود ؛ «خدايا ! تو بهترين كسى هستى كه تبهكاران به هنگام ندامت برگرد درگاه او به طواف درمى آيند .» زيرا غير خدا كس ديگرى توان پر كردن خلا عمر از دست رفته ى او و جبران آن خسارت ها را ندارد و فقط خدا است كه هم مى بخشايد و در مى گذرد و هم جبران مى كند و ستار و خطاپوش است و در آن درگاه كه عفو بر غضب و رضا بر خشم چيره است ، هرگز كسى از آن آستان ، نوميد برنمى گردد.
بر اين پايه ، در صحيفه ى دعاهايى كه از ناحيه ى امامان عليهم السلام به ما رسيده ، بدين نكته توصيه شده است كه بايد به اسم : «يا من سبقت رحمته غضبه ؛ اى خدايى كه رحمت تو بر خشم تو پيشى گرفته است .» توجه جدى داشته باشيم و سر آن در اين نكته نهفته است كه خود اسم عظيم از سوى رب متعال نويدى براى بيچارگان مايوس و شناخت آن معرفتى است كه بر ادب عبوديت بنده مى افزايد و در عروج روح و تهذيب جان تاثيرى شگرف دارد و هم چنين است اسامى : «و يا من عفوه قديم ؛ اى خدايى كه عفو و گذشت تو ديرپا است .» و : «يا من سمى نفسه من جوده الوهاب ؛ اى خدايى كه از بسيارى بخشش ، خود را بسيار بخشنده نام نهاده اى .» در قرآن كريم نيز مى خوانيم :
(قل للذين كفروا ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف)؛
اى پيامبر! به كفار بگو اگر از كفر خود دست بردارند ، تمام گذشته ى ايشان بخشوده مى شود .
بدين ترتيب ، امام سجاد عليه السلام در اين دعا بر آن است كه اين نكته را به امت تفهيم نمايد كه خداوند منان به آفريده هاى خود لطف و عنايت بسيار دارد و پيوسته با سبب هاى گوناگون آنان را به طرف رشد و هدايت فرامى خواند ؛ از اين روى ، در قرآن كريم نيز آمده است :
(و لا يرضى لعباده الكفر)؛
خداوند كفر را براى بندگان خود نمى پسندد.
به همين دليل ، خداوند سبحان از انحراف و كج روى بندگان ، به هر وسيله ى ممكن جلوگيرى فرموده است و چنان كه در كتابهاى كلامى به اين نكته جالب اشاره شده است ، اسماى نشان دهنده ى غضب ، به رحمت برمى گردد. بنابراين ، اگر خدا ، خود را شديدالعقاب ناميده ، بدان جهت است كه مردم از پيمودن كج راهه ها ، منصرف شوند ؛ به ديگر سخن ، خلقت جهنم براى كشاندن مردم به طرف بهشت است و همانند تاديب فرزندان و ترساندن شاگردان است كه جز از رحمت و رافت برنمى خيزد . بر اين پايه ، خداوند متعال با راه هاى گوناگون ، حتى با آفريدن جهنم و شديدالعقاب ناميدن خود ، مردم را به صراط مستقيم دعوت نموده است .
و يكى از بهترين و موثرترين ابزارهاى هدايت ، باز كردن راهى به سوى سرزمين اميد و بستن وادى خطرناك ياس و نااميدى است ، زيرا اگر گناه كاران راه را بر خود مسدود ديده و چنان پنداشتند كه راهى براى نجات پيش روى خود ندارند ، حتما با شدت و بى قيدى بيشترى به طرف گمراهى و نگون بختى حركت مى كنند . اما اگر جبران گذشته را ممكن يافته وعفو الهى را فراگير و شامل همگان دانستند و خطاب ؛ (لا ييأس من روح الله ؛ از رحمت خدا نوميد نشويد.) را شنيدند ، در فرورفتن به گرداب گمراهى بى باكانه عمل نمى كنند ، زيرا در ناخودآگاه آنان پرتو اميد به بازگشت سوسو مى زند و از گستاخى آنان مى كاهد ؛ چنان كه گفته اند : اگر مسيرى را طى كردى ، پل هاى پشت سر خود را ويران مساز ، بسا كه از آن بازگردى . اين مثل در بردارنده ى پيامى است كه رعايتش براى افراد اميدوار لازم است .
بدين سان ، از جمله نسيم هاى رحمت كه چهره ى گناه كاران را نوازش مى دهد و شميم غفران و رضوان الهى ر ابراى آنان به همراه مى آورد ، همين دعاهاى ماثور از امامان معصوم عليهم السلام است كه با خواندن آنها ، افزون بر يادگيرى ادب تكلم با خدا ، راه و رسم توبه را فرامى گيريم ، چرا كه جملات اين گونه دعاها كه از قلب نورانى امام برخاسته است، ناچار بر قلب خواننده مى نشيند و گذشته از آموزش ادب عبوديت ، نشانه ى هشيارى و دانش فوق العاده اى است كه ائمه ى معصومين عليهم السلام در مديريت اجتماعى و رهبرى قافله رهروان راه حق اعمال مى فرمودند .
عالمان و مربيان و داعيان الى الله نيز بايد اين درس را فراگيرند كه اميد دادن صحيح به مردم را سرلوحه ى دعوت خود قرار دهند ، زيرا خوف بسيار ياس آور است و مردم را از درگاه الهى دور مى كند و اين بر خلاف نقشه ى اصلى خلاق متعال است ، چرا كه خداوند سبحان بناى انتقام گيرى از بندگان خود را ندارد ، بلكه ماموريت اصلى پيامبران و امامان عليهم السلام و تمام مربيان بشرى ، هدايت عموم و جلوگيرى از ضلالت و گمراهى آنان است و چنان كه در تاريخ ديده ايم و در قرآن كريم نيز اشارت رفته است ، بسيارى از انبيا در راه تعليم و تربيت عمومى ، جان باخته اند . سيدالشهدا عليه السلام به هنگام حركت به سوى كربلا فرمود :
ألا ترون أن الحق لا يعمل به و أن الباطل لا يتناهى عنه ؟؛
آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى شود ؟
نيز در زيارت اربعين مى خوانيم :
و بذل مهجته فيك ، ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة؛
و جان خويش را در راه تو فدا ساخت ، تا بندگانت را از نادانى و سرگردانى و گمراهى نجات بخشد .
و يا من استصلح فاسدهم بالتوبة، و يا من رضى من فعلهم باليسير، و من كافى قليلهم بالكثير، و يا من ضمن لهم اجابد الدعاء ، و يا من وعدهم على نفسه بتفضله حسن الجزاء؛
اى كسى كه بندگان سيه كار را به توبه به سوى صلاح و سداد مى كشاند ! و اى كه به كردار اندك آنان خشنود مى گردى و اعمال اندك آنان را به جزاى كثير جبران مى فرمايى ! واى آن كه اجابت دعاها را تضمين فرموده و از راه تفضل و كرم ، پاداش نيكو را به بندگان وعده فرموده اى !
نقش تحول آفرين توبه در وجود انسان
حقيقت توبه را مى توان يكى از بهترين عبادت ها برشمرد ، چرا كه ذات انسانى را از حالتى به حالت ديگر برگردانده و تمامى زنگارها و تيرگى هاى گذشته را برطرف نموده و سياهى دل را مى زدايد و در نتيجه نورانيت و شفافيت خاصى به انسان مى بخشد .
چنان كه مى دانيم نقش عبادت ها در بندگان صالح ، دگرگونى بنيادين در وجود آنان است كه به تدريج سالك الى الله از عالم ظلمانى حركت مى كند و تيرگى هاى خاكى را زدوده و به نورانيت مى رسد و گاهى اين تغيير و تحول به عمرى دراز نياز دارد ، اما توبه ى راستين يك باره وجود انسان را برافروخته و زنگارها را مى زدايد و چه بسا كسى كه صورت برزخى او در اثر گناه ، حيوان وحشتناكى است ، با توبه دوباره به صورت انسانى خود برگردد .
از اين رو ، شايد بتوان گفت در بين عبادت ها ، كمتر عبادت و اطاعتى يافت مى شود كه چنين اثر تحول آفرينى را به دنبال داشته باشد كه به سرعت ، زغال سوخته اى را به شفاف ترين موجود قابل قرب به مقام صالحان تبديل كند .
در تاريخ ، نمونه ى اين مسئله كم نيست كه خطرناك ترين فرد كه در زشت ترين كردار غوطه ور بوده است ، يك باره بارقه ى رحمت حضرت حق بر قلبش درخشيده و به خيل بندگان صالح پيوسته است ؛ چنان كه «حر بن يزيد رياحى» با انقلابى درونى يك باره دچار دگرگونى كامل شد و از اسفل دركات جحيم به بالاترين جايگاه شهيدان و صالحان ارتقا يافت و اين استحاله براى هيچ كس محال نيست و هر چه درباره ى توبه بگوييم و بشنويم و بخوانيم ، هنموز هم رقيقه ى نازكى از اين حقيقت ندانسته ايم و اين حضرت رب العالمين است كه مى داند چگونه زمينه ى تربيت را بچيند ؛ به گونه اى كه هيزم جهنم را به بهشت برين منتقل ساخته و براى هميشه همدم فرشتگان رحمت فرمايد .
نقل است كه سيد سجاد عليه السلام براى توبه ، به يكى از سردمداران سفاك سپاه «عمر سعد» در «كربلا» خواندن نماز غفيله را توصيه فرمود . اگر در صحت تاريخى اين واقعه هم تشكيك كنيم ، در تصديق به اين كه براى عمر بن سعد هم توبه اى راستين امكان پذير بود ، شك نخواهيم داشت .
در هر حال ، از يك سو فطرت اوليه ى انسانى ، در هيچ حالتى زايل نمى شود ، اگر چه زنگارهاى بسيار آن را فراگيرد و تا فطرت باقى است ، امكان هدايت برقرار است ، اگر چه احتمالش اندك باشد ؛ از سوى ديگر خداوند متعال ، سنت لا يتغير و ثابت خود را – كه اختيار انسان است – هرگز زايل نمى گرداند و از اين رو در قرآن كريم به حضرت موسى عليه السلام امر فرمود كه بر در خانه ى فرعون رفته و او را متذكر سازد شايد پند گيرد و بترسد ؛ يعنى فرعونى كه صد هزاران طفل را سر بريده و ادعاى ربوبيت كرده است ، خداوند متعال هنوز فطرت هدايت پذيرى او را برقرار دانسته و به موسى عليه السلام امر فرموده كه طورى سخن بگويد كه شايد متذكر شود ، بلكه كسانى كه جاودانه در آتش هستند نيز فطرتشان باقى است و خود مى دانند كه بد كرده اند و هم اكنون نتيجه ى كار ناشايست خود را مى بينند و اين بيانگر آن است كه هم بد را تشخيص داده اند و هم ارتكاب به آن بدى را زشت دانسته و بدان اقرار مى كنند . خداوند مى فرمايد :
(فاعترفوا بذنبهم فسحقا لأصحاب السعير)؛
اين جاست كه به گناه خود اعتراف مى كنند ؛ دور باشند دوزخيان از رحمت خدا !
تفضل خداوند و عجز بندگان از برآوردن شكر او
امام سجاد عليه السلام در جمله هاى ديگر فراز مورد بحث ؛ يعنى : «و يا من رضى من فعلهم باليسير...» به اين نكته اشاره دارد كه هر گاه خداوند – جل جلاله – از افعال اندك بندگان خشنود گردد، در برابر آن ، پاداش بسيار به آنان عنايت مى فرمايد .
اگر بندگان در تمام زندگى روزها روزه دار و شب ها به نماز مشغول باشند ، هرگز نخواهند توانست شكر يكى از نعمت هاى كوچك حضرتش را ادا كنند ؛ بنابراين ، خداوند متعال از بندگان خود ، حق ثابت خود را مطالبه نفرموده است، زيرا :
اولا : برآوردن حق الهى از توان بسيارى از خلايق جز معصومين يا اولياى كامل الهى خارج است.
ثانيا : فضل و كرم پروردگار متعال بر اين سبك جارى است كه دائره ى تكليف بر بندگان خود را فراخ گيرد ، تا كشتى نجات او بتواند غريق هاى بيشترى را نجات دهد و بدين ترتيب گاهى با كم ترين بهانه ، عده اى را مشمول عفو جميل خود قرار مى دهد و وعده هاى سرشار از الطاف بى پايان آن خداوند جليل ، اين جرات را به بندگان مى دهد كه بتوانند به محضر او عرض كنند :
كيف لا أستعز و اليك نسبتنى ؟!؛
چگونه عزت نداشته باشم و حال آن كه تو مرا به خود نسبت داده و بنده ى خود خوانده اى .
اين اضافه ى تشريفى بندگان به حضرت رب العزه از بزرگ ترين نعمت هاى خدا است ؛ چنان كه دستور داده در ركوع و سجده كه او را تسبيح مى كنيم ، خود را به او نسبت داده و عرض كنيم : «سبحان ربى العظيم و بحمده .» و «سبحان ربى الأعلى و بحمده .» و اين شرافت عظيم هرگز از بندگان قابل زوال نيست .
ما أنا بأعصى من عصاك فغفرت له ، و ما أنا بألوم من اعتذر اليك فقبلت منه ، و ما أنا بأظلم من تاب اليك فعدت عليه ، أتوب اليك فى مقامى هذا توبة نادم على ما فرط منه ، مشفق مما اجتمع عليه ، خالص الحياء مما وقع فيه ؛
من نه نافرمان ترين گناه كارى هستم كه او را بخشيده اى و نه سزاوارترين سرزنش شدگان كه به درگاهت عذر تقصير آورده اند و تو آنان را پذيرفته اى و نه ستمكارترين توبه كنندگانى كه به آنان روى كرده اى . حال در جايگاه كنونى ام از آن چه از من سرزده توبه مى كنم و از آن چه اوج حيا و خجلت بر آن حتمى است ، در هراسم.
............................
دعاى آن حضرت عليه السلام است كه هنگامى
از دعاهاى آن حضرت است براى مرزبانان
o خدايا، بر محمد و آل
و از دعاى امام عليه السلام بود، هنگامى كه تندرستى و سپاس گزارى بر آن
هنگام مرض و يا در حال غم و اندوه يا مصيبت و رنج به اين
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.