• بخشی از دعای 49
امام سجاد عليه السلام در جمله ى دوم به درگاه خدا عرضه مى دارد : «به تو پناه مى برم كه در گستاخى و عصيان اصرار ورزم .» و اين به دليل آن است كه اصرار بر گناه – چنان كه در فراز پيشين خاطرنشان شد – بزرگ ترين بى ادبى در محضر خدا است ؛ خدايى كه بر همه ى اسرار وجودى بندگان آگاه است و نيز نشان آن است كه بنده ى فرومايه ى بى خبر از حقيقت خود ، نه خود را مى شناسد و نه از موقعيت خود آگاه است و نمى داند كه در محضر چه كسى قرار دارد و چه كسى ناظر بر احوال او است . راستى ، اگر فردى به شناخت محضر و منظرى كه در آن به سر مى برد ، دست يابد و به شان راستين خود كه عبوديت محض است آگاه شود و به حضور و نظارت جناب حق – جل و علا – توجه نمايد ، به چنان مراقبه اى مى نشيند كه كم ترين خطايى از او صادر نمى گردد. در روايت نبوى – كه به حديث احسان معروف است – آمده است :
الاحسان أن تعبد الله كأنك تراه ، فان لم تكن تراه فانه يراك ؛
نيكوكارى اين است كه خدا را چنان عبادت كنى كه گويا تو او را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى ، او تو را مى بيند .
بنابراين ، اين واقعيت را نمى توان ناديده گرفت كه حضرت حق در همه ى احوال از همه چيز آگاه است و كور بودن چشم دل بندگان واقعيت خارجى را تغيير نمى دهد ، تا در نتيجه آدمى بتواند بسيارى از نابايستى ها را جايز شمارد ، چه او بايد عظيم ترين شرمندگى را در عرصه ى قيامت تحمل كند و چه بسا چنان از كردار نارواى خود خجالت زده شود كه از درخواست عفو هم ناتوان گردد؛
چنان كه بنابر تعبير برخى روايات ، شرمندگى در آن زمان چنان كوبنده است كه از هر عذاب ديگرى طاقت فرساتر است.
.....................