اخلاق و كردار ناپسند
بخشی از دعای ششم صحیفه سجادیه :
پناه ببرید به خداوند بزرگ از
اين دعاء مسمى به جوشن صغير است سيد شارح فرمود مراد به اعداء اعداى دين است جايز نيست دعا نمودن مگر بر ايشان و اگر اهل مذهب خود باشد كه از جهت او دعاء هدايت نمايد، جماعتى از اهل دين كه متلبس به اين لباس هستند اين دعاء را خوانند بر اهل ملت خود بسا مى شود كه بر او ضرر هم مترتب شود و اين ضرر نزد جمهور علماء از باب اتفاق است دعا را در او مدخليت نيست.
اما من اعتقادم آن است آنكه خدا ضايع نمى كند عمل عمل كننده را و قسم ياد بر خود نموده است كه ضايع ننمايد از اينكه اين دعاكننده عبادت خدا كرده است به اين دعاء و خدا ضرر بر غير رسانده پس نفع اخروى به غير رساند و مطلب دعاكننده كه اضرار بر غير باشد برآورد اين مطلب سيد است و اين كمال بعد دارد ظاهر آن است كه نفرين ظالم نمى توان نمود بعد از اينكه صفت ظلم در آن باشد فاسق است و فاسق كه مصر شد در فسق خود او را احترامى نيست مى توان نفرين
بر آن نمود بلى در فقره ى سلطان ظالم نهى دارد نفرين آن بلكه دعاء هدايت و ارشاد نمايد در حق او.
يعنى: پس مر تو را است خداى من ثناء،
اللغه: اللهو، لعب و غفلت.
ابلاء: اعطاء.
يعنى: اى خداى من راه نماندى مرا پس غفلت نموده ام، و موعظه نمودى مرا پس دل سخت شدم، و عطا نمودى خوبى را پس نافرمانى نموده ام پس شناختم آنچه برگردانيدى معرفت او را به سوى من چون شناسانيدى به من پس طلب آمرزش كردم پس درگذشتى، پس بازگشتم پس بپوشاندى.
اللغه: تقحم دخول در شى ء بدون فكر و تامل.
اوديه: جمع وادى.
شعاب: جمع شعبه.
حلول: نزول، سطوه: غلبه.
انداختم خود را در واديهاى هلاكت و نازل شدم شعبهاى تلف، متعرض شدم در آن شعبها تلف مر قهر تو را و به نزول آن عقوبات تو را.
ذريعه و وسيله: اين دو لفظ به يك معنى است و او عبارت است از چيزى كه سبب نزديكى به سوى كسى شود اى مايتقرب منه، مفر و مفزع اسم مكان است يعنى محل گريزگاه و محل پناه.
الملتجى ء: صفت المضيع است يعنى وسيله ى من به سوى تو يگانه داشتن است، دست آويز من آن است كه شريك نگرفتم من به تو چيزى را، و نگرفتم من با تو خدائى را به تحقيق فرار نموده ام من به سوى تو به خودم و سوى تو است محل گريزگاه بدى كننده و محل پناه ضايع كننده مر نصيب خود را پناه گيرنده، بدان باء در كلمه بنفسى باء تعديه است و در او اشاره است بر اينكه خودم به سوى تو آمدم نه اينكه كسى مرا به جانب تو فرار داد و اين دلالت بر كمال ذلت و خوارى دارد.
حظ: نصيب.
اللغه: انتضى برهنه نمودن و كشيدن.
شحذ: تيز نمودن.
ظبه: دم كارد بزرگ.
اوهف: نازك نمودن است. شبا: كناره.
حد تيزى: يعنى: پس بسا از دشمنى كه برهنه نموده است بر من دم شمشير دشمنى خود را، و تيز كرده از براى من دم كارد بزرگ خود را.
يعنى: تر نموده است از جهت من زهرهاى كشنده ى خود را، و راست نموده است جانب من رساننده هاى تيرهاى خود را و نخوابيده از من چشم پاسبانى او، قواتل سمومه و صوائب سهامه از قبيل اضافه ى صفت است به موصوف نه به عكس
اللغه: داف اى بل اصل او دوف.
سدد: راست نموده است.
صوائب: جمع صائب يعنى رسنده نموده است از جهت من كشندهاى زهرهاى خود را.
اللغه: اضمار در قلب گذراندن آن، يسومنى اى يوردنى.
زعاق: آب زهره غليظ.
يعنى: در دل آورد اينكه برساند مرا ناخوشى و جرعه دهد مرا آب تلخ زهره ى خود.
........................
دعاى تآن حضرت عليله السلام است در يارى خواستن بر
از دعاهاى آن حضرت است در طلب عفو و رحمت الهى
o خدايا، بر
و از دعاى امام عليه السلام بود هنگامى كه از شيطان ياد شد و از او
هنگامى كه حال اهل دنيا را مشاهده مى كرد كه از حرص راضى به رزق
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.