• بخشی از دعای شانزدهم
1- خداوند هر كس را كه پس از توكل به او، درباره فقرش شكایت به
اللغه: جار اى تضرع تنصل بيرون آمدن يقال تنصلت المرئه اى خرجت من الخضاب.
شان: امر، فطت من النوط به معنى تعليق و ربط.
شرح: قسم مى دهم تو را به حق كسى كه برگزيده ى از جهت كار خود، به حق كسى كه وصل نمودى طاعت او را به طاعت خود و آن كسى كه گردانيدى معصيت او را مثل معصيت خود، به حق كسى كه قرين ساخته ى تو دوستى او را به دوستى خود و كسى كه بسته ى دشمنى او را به دشمنى خود.
اللغه: جار اى تضرع تنصل بيرون آمدن يقال تنصلت المرئه اى خرجت من الخضاب.
مكانه: منزلت.
الاعراب: عايد صله ما محذوف و زلفى و مكانه معطوفان هستند به طاعت
شرح: بپوشان مرا در امروز به چيزى كه پوشاندى به آن چيز كسى را كه زارى نمود آن كس به سوى تو در حالتى كه بيرون آينده است از ذنوب خود و پناه گرفته است به طلب غفران تو در حالتى كه بازگشت كننده است، مباشرت نما تو مرا به آن چيزى كه مباشرت كننده است به آن اهل طاعت تو و اهل قرب تو و اهل منزله نزد تو.
مكانه: منزلت.
الاعراب: عايد صله ما محذوف و زلفى و مكانه معطوفان هستند به طاعت
شرح: بپوشان مرا در امروز به چيزى كه پوشاندى به آن چيز كسى را كه زارى نمود آن كس به سوى تو در حالتى كه بيرون آينده است از ذنوب خود و پناه گرفته است به طلب غفران تو در حالتى كه بازگشت كننده است، مباشرت نما تو مرا به آن چيزى كه مباشرت كننده است به آن اهل طاعت تو و اهل قرب تو و اهل منزله نزد تو.
شرح: يعنى يگانه بنما تو مرا به چيزى كه يگانه شده است به آن چيز كسى كه وفا نموده است آن كس به عهد تو، و در تعب انداخت نفس خود را در ذات تو، و مشقت انداخته است نفس خود را در ذات تو در خشنوديهاى تو
مواخذه ننما تو مرا به تقصير من در راه و تجاوز نمودن از اندازه ى خودم در حدود، و جوانب تو، و تجاوز نمودن من احكام تو را
اللغه: طور از حد تجاوز نمودن.
املاء: مهلت دادن.
استدراج: خدعه نمودن و فريب دادن.
حلول: نزول.
خدعه نكن تو مرا به سبب مهلت دادن تو مرا مثل خدعه نمودن كسى كه منع نمود مرا از خير آنچه نزد او است و شريك نگرفته تو را در نزول نعمت او به من.
بيان مقال: خدعه نمودن خدا آن است كه بنده همانكه از نظر خدا افتاده و بناء عنايت او را ندارد اگر معصيت نمايد در ازاء آن معصيت به او نعمت داده شود هر قدر معصيت كند نعمت او افزوده شود امر به جائى رسد كه توبه را فراموش كند و خواهد بى توبه مرد و مستحق عقوبت خدائى باشد، و اما اگر بنده در نظر خدا باشد اگر معصيت كند او را مبتلا به بليه نمايد كه استغفار نمايد تا اينكه مستحق عفو و ثواب شود و اين مطلب گمانم آن است كه در مجمع البحرين در ماده ى درج مذكور است.
تنبيه: مراده (ع) از استدراج من منعنى منصوبست به نزع خافض و مراد از خدعه كنندگى كه مقام نصح فريب دهد بايست هدايت خير كند شر دلاله كند مى شود شيطان باشد مى شود اعم لكن به قرينه ى و لم يشركك بايست شيطان باشد زيرا كه شيطان است كه خود را مستقل مى داند در نزول نعمت.
اللغه: رقده خوابيدن.
سنه و نعاس: عبارت است از مقدمات خواب كه در فارسى چرت مى گويند يعنى آگاه نما تو مرا از خواب بى خبران و آهستگى مسرفان و آهستگى خوارشدگان.
توضيح: بدان كه غافل و مسرف و مخذول عبارت است از انسانى كه در مقام طغيان و عصيان باشد از اينكه در مقام مخالفت با خداى خودش است، و سزاوار آن نبود كه مخالفت نمايد پس عمل او مثل عمل غافل است او را تعبير به غافل نمود چنانچه تعبير به جاهل نيز نموده است. در قوله تعالى: و الذين يعملون السوء بجهاله از اينكه از عنايت خدا دور است و خداى در مقام لطف به او نيست تعبير به مخذول مى شود.
شرح: بگير دل مرا به سوى آن چه كه كار فرمودى به آن اطاعت كنندگان را و به بندگى گرفتى تو به آن عبادت كنندگان را، و رهانيدى به آن خوارشدگان را.
توضيح: در مقامات عديده بيان نمودم كه نفس انسان مكاره است و غداره و اماره ى به سوء پس به مقتضى آن مايل به شهوات و لذات و منحرف از اطاعت و مقبل به معصيت است پس طلب اعانه نمايد از خدا كه الطاف خود را زياده شامل نمايد و او را خذلان ننمايد به ترك الطاف، و طلب نمودن از خدا به اينكه بگير قلب مرا تا آخر نه مقصود اين است كه اجبارم نما در طاعت تا اينكه منافات تكليف داشته باشد بلكه مقصود ازدياد لطفست به قرينه ى اينكه مى فرمايد كه نجات دادى به او خوارشدگان را.
شرح: پناه ده مرا از آنچه دور گرداند مرا از تو، و حائل شود ميان من و ميان بهره ى من از تو، و باز دارد مرا از آنچه قصد كنم نزد تو،
اللغه: حظ نصيب.
صدى: به معنى متعرض شدن و مانع شدن.
مسلك: راه دخول، شح: به معنى بخل و به معنى خوف از فوت شى ء هم آمده است.
و آسان نما از جهت من راه دخول خوبيها را به سوى تو و پيش گرفتن به سوى آنها از آن جائى كه امر فرمودى، و خوف فوت از آنها بر آن نحو كه خواسته ى.
شرح: يعنى نيست مكن مرا در آنانى كه نيست مى نمائى تو از سبكى كنندگان به آن چه كه ترساندى به آن چيز،
اللغه: محق نيست و نابود.
وعيد: ترساندن.
.............................
دعاى آن حضرت عليه السلام است به هنگام گرفتارى
از دعاهاى آن حضرت است در طلب عفو و رحمت الهى
o خدايا، بر
و از دعاى امام عليه السلام بود، هنگامى كه به ابر و آذرخش نگاه كرد و
در اين دعا حضرت استخاره در كار و از خدا طلب خير و حسن عاقبت مى
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.