• بخشی از دعای 49
تاييد مقال: مروى است كه امام عالى مقام جعفر بن محمد الصادق، عليه الصلوه و السلام از مدينه ى طيبه تشريف بردند بدهى از دهات مدينه و سوار بر استرى بودند و در اثناى راه عصفورهاى زياد دور آن امام همام را گرفته و حلقه زدند و او از ايشان بلند بود، حضرت صلوات الله عليه مركب خود را راندند و از ميان ايشان بيرون رفتند بعد از چند روز كه مراجعت فرمودند در آن مكان كه رسيدند در جانب كوهى عصافير گرد آن حضرت فرود آمدند، و بر مركوب آن جناب محيط شدند و مشغول شدند به آواز فرياد، آن جناب در ميان ايشان توقف كرد بعد از لمحه ى مشغول شدند به دعا باران شديد نازل شد تمام آن وادى سيراب شد كسى كه ملازم خدمت آن جناب عليه السلام بود عرض مطلب خدمت آن حضرت نمود و سر مطلب سئوال نمود كه چه باعث شد شما را كه چند روز قبل سرعت در رفتن نموديد و امروز توقف نموديد اين عصافير مطلبشان چه بود؟ فرمودند كه: اين عصافير نزد من آمدند و شكايت از عطش نمودند و استدعا مى كردند كه از براى ايشان سئوال نمايم باران را چونكه آنها قبول ولايت ما را نكردند از ميان ايشان رفتم و اعتنا به ايشان نكردم امروز كه آمدند در ميانشان قنبره ى بود و او از دوستان ما است به واسطه ى آن قنبره طلب باران نمودم.
چهارم: غيب عبارت است از امور مخفيه كه عالم بر غيب نيست مگر ذات واجب الوجود كما قال سبحانه و تعالى: و لله غيب السموات و الارض و اما انبياء و اولياء كه اظهار بعضى از مغيبات مى كنند نه اينكه خود عالمند كما اينكه بعضى از جهله و بى فهمان در اين ازمنه ى متاخره دعوى كند بلكه اظهار غيب بر ايشان شود به وحى يا به الهام يا به اسباب ديگر چنانكه شهادت بر اين مقال دهد قوله تعالى: عالم الغيب و لايظهر على غيبه احدا الا من ارتضى
عليه الصلوه و السلام از مدينه ى طيبه تشريف بردند بدهى از دهات مدينه و سوار بر استرى بودند و در اثناى راه عصفورهاى زياد دور آن امام همام را گرفته و حلقه زدند و او از ايشان بلند بود، حضرت صلوات الله عليه مركب خود را راندند و از ميان ايشان بيرون رفتند بعد از چند روز كه مراجعت فرمودند در آن مكان كه رسيدند در جانب كوهى عصافير گرد آن حضرت فرود آمدند، و بر مركوب آن جناب محيط شدند و مشغول شدند به آواز فرياد، آن جناب در ميان ايشان توقف كرد بعد از لمحه ى مشغول شدند به دعا باران شديد نازل شد تمام آن وادى سيراب شد كسى كه ملازم خدمت آن جناب عليه السلام بود عرض مطلب خدمت آن حضرت نمود و سر مطلب سئوال نمود كه چه باعث شد شما را كه چند روز قبل سرعت در رفتن نموديد و امروز توقف نموديد اين عصافير مطلبشان چه بود؟ فرمودند كه: اين عصافير نزد من آمدند و شكايت از عطش نمودند و استدعا مى كردند كه از براى ايشان سئوال نمايم باران را چونكه آنها قبول ولايت ما را نكردند از ميان ايشان رفتم و اعتنا به ايشان نكردم امروز كه آمدند در ميانشان قنبره ى بود و او از دوستان ما است به واسطه ى آن قنبره طلب باران نمودم.
..........................