̶ اى آن كه بر آن كس كه بندگانت بر او دلسوزى نمى كنند تو خود رحمت مى آورى
̶ و اى آن كه آن را كه رانده ى ديار خود است تو پذيرا مى شوى،
̶ و اى آن كه آنان را كه دست حاجت به سويت دراز مى كنند ناچيز نمى پندارى،
̶ اى آن كه اصرار ورزندگان درگاهت را نوميد نمى گردانى،
̶ اى آن كه آنان را كه در خواهندگى پافشارى مى ورزند از پيشگاهت نمى رانى،
̶ و اى آن كه هديه ى هر چند خرد را، برنمى گردانى و هيچ كارى را بى پاداش نمى گذارى،
̶ اى آن كه اندك عملى را مى پذيرى و در ازاى آن پاداش كلان ارزانى مى دارى،
̶ اى آن كه به هر كس كه به سوى تو نزديكى مى جويد نزديك مى شوى،
̶ اى آن كه هر كس كه بر تو پشت كرد بازش تو فرا مى خوانى،
̶ اى آنكه نعمت خويش دگرگون نمى كنى و در كيفر گناهكاران شتابزدگى نمى كنى،
̶ اى آن كه نهال نيكى را به بار مى آورى تا به ثمر بنشيند، و از زشتى درمى گذرى تا آن را به عفو مقرون سازى!
̶ آرزوها پيش از آنكه ساحت دهشت پيمايند روا شده بازگشتند و قدحهاى نياز نيازمندان از فيض جود تو لبريز گشتند. رشته ى اوصاف پيش از آنكه به حقيقت تو رسد از هم گسيخت، تويى آن كه شكوهت فوق هر شكوهى است
̶ و هر بزرگى در برابر بزرگى تو خرد است و هر شريف در جنب شرف تو ناچيز. آنان كه به سوى غير تو روى نهادند نوميد ماندند، و كسانى كه جز تو را خواستار شدند زيان زده شدند و آنان كه خواهان نعمت تو از غير فضل تو گرديدند مواجه با بيابان تنگسالى شدند.
̶ در خانه ى تو بر روى خواهندگان گشوده و دهشت براى خواستاران رايگان است و فريادرسى تو فريادكنندگان را نزديك.
̶ اميدواران از تو نوميد نمى شوند
̶ و خواهندگان از دهش تو محروم نمى مانند و آمرزش خواهان به كيفر تو تيره بخت نمى گردند.
̶ روزيت بر سركشان نيز گشاده و بردباريت شامل كسانى نيز مى شود كه با تو دشمنى پيشه كرده اند. خوى تو دهش درباره ى بدكاران و آيينت شفقت بر تجاوز پيشگان است تا به جايى كه مدارا كردن تو ايشان را از بازگشت غافل گردانيده و مهلت دادنت آنان را از باز ايستادن مانع گرديده است
̶ و حال آنكه تو از آن روى با آنان از در مدارا در آمده اى تا مگر به فرمانت باز آيند و ايشان را بدان سبب مهلت بخشيده اى كه بر استمرار سلطنت خود وثوق داشته اى. پس هر آن كس كه شايسته ى سپيدبختى بوده به همان نيكبختى حسن ختامش بخشيده اى و هر كه در خور سيه روزى بوده گرفتار بدبختيش ساخته اى.
̶ همه سر در چنبر فرمان تو دارند و سرانجام امورشان وابسته به توست. هر چند زمان سركشى آنها به درازا كشد از سلطه ى تو كاستى نگيرد و هر چند در بازخواست آنها شتاب نورزى برهان تو باطل نگردد.
̶ حجت تو پايدار و سلطنت تو ثابت و لايزال است. پس واى بر آن كس كه از تو روى برتافته و ياس خواركننده كسى راست كه از تو نوميد گردد و بدترين بدبختى، كسى راست كه به بردبارى تو غره گشته.
̶ چه بسيار عذابهاى گوناگون كه خواهد چشيد و چه طولانى است دوران سرگشتگى او در كيفر تو و چه بعيدست روزنه ى رهايى او و چه نوميدى كه از زود رهيدن بدو دست خواهد داد. اينهمه به مقتضاى دادتست كه در آن ستم نمى ورزى و بر مبناى انصاف داورى مى كنى.
̶ چرا كه تو حجتهاى خود را آشكار ساخته اى و جاى بهانه ها را از دير باز بسته اى و از پيش به وعيد دادن پرداخته اى و از روى تلطف به ترغيب مبادرت كرده اى و مثلها زده اى و مهلتهاى دراز داده اى و با آنكه بر شتاب توانا بودى مهلت را به درازا كشانيدى و هر چند توان شتابت بود كندى به خرج دادى
̶ و همانا مداراى تو نه از ناتوانى و مهلت دادنت نه زاده ى ضعف بود و خودداريت به سائقه ى غفلت و به عهده ى تعويق افكندنت نه از روى مدارا بود، بلكه بدين سبب بود كه برهانت رساتر و دهشت كاملتر و احسانت وافى تر و نعمتت تمامتر باشد. همه ى اينها بوده و هست و خواهد بود (و سنت ديرينه است).
̶ حجت تو والاتر از آن است كه كاملا در وصف گنجد و بزرگيت بالاتر از آن است كه كسى به كنه آن رسد و نعمتت بيشتر از آن است كه در شمار گنجد و احسانت فراوان تر از آن است كه كمترين آنرا شكرانه توان گفت.
̶ اينك خاموشى مرا از تكرار سپاست ناتوان ساخته و خوددارى زبانم را از تمجيدت الكن گردانيده و اى خداى من! نهايت كوشش من اقرار به درماندگى من است نه اينكه راغب نباشم، بلكه عاجزم.
̶ پس هان اين منم كه از سر نياز آهنگ در گاه تو كرده ام و خواهم كه مرا پذيرا شوى.
̶ پس درود بر محمد و خاندان وى، رازم بشنو و دعايم اجابت فرما و روزم را با نوميدى به پايان مرسان و در خواهشم دست رد بر سينه ام مزن و رفتنم را به نزد خود و بازگشتنم را از پيش خويش همراه با گرامى داشت خود فرماى چرا كه تو در هر آنچه اراده كنى به تنگى مبتلا نمى شوى و از برآورده كردن نيازها فرو نمى مانى و تو بر هر چيز توانايى و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.
.........................