صحیفه سجادیه - دعای شماره ۳۸ - فراز ۱
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِيَ إِلَيَّ فَلَمْ أَشْكُرْهُ، وَ مِنْ مُسِيءٍ اعْتَذَرَ إِلَيَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ، وَ مِنْ ذِي فَاقَةٍ سَأَلَنِي فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِي حَقٍّ لَزِمَنِي لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ، وَ مِنْ عَيْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِي فَلَمْ أَسْتُرْهُ، وَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ عَرَضَ لِي فَلَمْ أَهْجُرْهُ.
بار خدایا من به درگاه تو عذر مىخواهم از ستم کشیده اى که در برابر من به او ستم رسیده و من او را یارى نکرده ام (زیرا یارى کردن مومن حق واجبى است بر مومن دیگر که اگر او را یارى نکند مواخذه و بازپرس مىشود، حضرت صادق- علیه السلام- فرموده: مومنى که برادر «هم کیش» خود را یارى کند و بر یارى او توانائى داشته باشد خداوند او را در آخرت یارى خواهد کرد «از گرفتاریها و شکنجه هاى آن سرا رهائیش مىدهد» و مومنى که برادرش را خوار گرداند و بر یارى او توانا باشد خدا او را در دنیا و آخرت خوار نماید «در دنیا بدبخت و در آخرت از رحمتش دور سازد)» و از احسان و نیکى که به من شده و سپاس آن را بجا نیاورده ام (حضرت رسول- صلى الله علیه و آله- فرموده: هر که به او احسان شود باید جزاى آن را بدهد، اگر نتوانست باید آن را بستاید، و اگر چنین نکرد کفران آن نعمت نموده، حضرت صادق- علیه السلام- فرموده: خدا لعنت کند «از رحمتش دور گرداند» کسانى را که راه احسان و نیکى را بریده و جلوگیرى مىنمایند، گفتند: چه کسانى از راه احسان جلوگیرى مىکنند؟ فرمود: مردى که به او احسان شود و آن را کفران نماید) و از بدکردارى که از من عذر خواسته و من عذرش را نپذیرفته ام (پیغمبر- صلى الله علیه و آله- فرموده: کسى که بیزارى جستن بدکردارى را از بدى که کرده راست گوید یا دروغ نپذیرد بر سر حوض «نهرى که خداى تعالى در بهشت به من عطا کرده» نزد من نخواهد آمد) و از نیازمندى که از من درخواست نموده و من او را نبخشیده و بر خود برترى ندادهام (حضرت صادق- علیه السلام- به ابان ابن تغلب فرمود: هرگاه نصف دارائیت را به مومنى تقسیم نمودى او را بر خود مقدم نداشته و برترى نداده اى و تو و او یکسان هستید، او را بر خود برترى مى دهى اگر از نصف دیگر به او ببخشى) و از حق صاحب حق مومنى که بر من لازم است و آن را نداده ام (معلى ابن خنیس گفته: به حضرت صادق- علیه السلام- گفتم: حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت حق واجب است، حقى از آنها نیست جز آنکه بر او واجب مىباشد، اگر حقى از آنها را ضایع سازد از دوستى خدا و طاعت او بیرون رفته، و خدا را در او نصیب و بهره اى نیست «خدا را بندگى نکرده» به آن حضرت گفتم: فدایت شوم آن هفت حق چیست؟ فرمود: اى معلى من بر تو مهربانم مىترسم آنها را ضایع و تباه سازى و حفظ نکنى و بدانى و عمل ننمائى، گفتم: قوت و توانائى جز از جانب خدا نیست «امید است خداى تعالى توانائى و توفیق عمل به آنها را عطاء فرماید» فرمود: کمتر حق از آنها آنست که براى او دوست دارى آنچه را که براى خود دوست مىدارى، و نپسندى براى او آنچه را که براى خود نمى پسندى، و حق دوم آنست که از خشم او دورى گزینى «کارى نکنى که او را خشمناک سازى» و رضا و خشنودى او را پیروى نمائى، و فرمان او را انجام دهى، و حق سوم آنست که او را به جان و مال و زبان و دست و پا یارى کنى، و حق چهارم آنست که تو دیدبان و راهنما و آیینه ى او باشى، و حق پنجم آنست که تو سیر نباشى و او گرسنه و تو سیرآب و او تشنه، و تو جامه نپوشى و او برهنه باشد، و حق ششم آنست که براى تو خدمتگزار باشد و براى برادر «هم کیش» تو خدمتگزارى نباشد لازم است که خدمت گزارت را بفرستى تا جامه ى او را بشوید و خوراکش را پخته سازد و بسترش را بگستراند، و حق هفتم آنست که سوگندش را تصدیق نموده راست بدانى، و دعوت او را اجابت کنى، و بیمارش را دیدن نمائى، و به جنازه اش حاضر شوى، و چون دانستى او را حاجت و خواسته اى است براى برآوردن آن به سوى او بشتابى و او را ناچار نسازى که خواسته اش را از تو درخواست نماید آنگاه به سوى او بشتابى، پس هرگاه آنها را بجا آوردى دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پیوند نموده اى) و از عیب و نقص مومنى که براى من آشکار گشته و آن را نپوشانده ام ( حضرت على- علیه السلام- فرموده: کسى که درباره ى مومنى بگوید چیزى را که به دو چشمش دیده و به دو گوشش شنیده و آن از چیزهائى است که آن مومن را عیب مىکند و جوانمردیش را ویران مىسازد او از کسانى است که خداى عزوجل فرموده «س 24 ى 19(: ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین امنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الاخره یعنى آنانکه دوست دارند در بین کسانى که ایمان آورده اند زشتى فاش گردد، در دنیا و آخرت براى آنها عذاب دردناک است) و از هر گناهى که براى من پیش آمده و از آن دورى نکرده ام.