• بخشی از دعای 49
در اين دعا كه بايد آن را دعاى عافيت و شكر نامگذارى كرد،
― امام عليه السلام در نخستين فرازش چنين عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و خلعت عافيتت را بر من بپوشان) (اللهم صل على محمد و آله، و البسنى عافيتك).
― (عافيتت را بر سراسر وجودم بگستران) (و جللنى عافيتك).
― (مرا به وسيله ى عافيتت مصون و محفوظ دار) (و حصنى بعافيتك).
― (با عافيتت گراميم دار) (و اكرمنى بعافيتك).
― (همچنين با عافيتت بى نيازم فرما) (و اغننى بعافيتك).
― (با عافيتت بر من تصدق فرما) (و تصدق على بعافيتك).
― (عافيت خويش را بر من ببخش) (وهب لى عافيتك).
― (عافيتت را همچون فرشى بر زير پايم بگستران) (و افرشنى عافيتك).
― (عافيت خود را شايسته ى من ساز) (و اصلح لى عافيتك).
― (و در دنيا و آخرت بين من و عافيتت جدائى مينداز) (و لا تفرق بينى و بين عافيتك فى الدنيا و الاخره).
― در دومين فراز از اين دعا كه باز مساله ى عافيت، صحت و امنيت را ادامه مى دهد چنين مى خوانيم: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست. و مرا عافيتى عنايت كن، كفايت كننده، شفادهنده، بلندمرتبه، و رشديابنده، كه در درون جسم و جانم توليد عافيت كند عافيت دنيا و آخرت) (اللهم صل على محمد و آله، و عافنى عافيه كافيه شافيه عاليه ناميه، عافيه تولد فى بدنى العافيه عافيه الدنيا و الاخره).
― و در ادامه ى آن عرضه مى دارد: (با اعطاء صحت، امنيت و سلامت، تندرستى در دين و جسمم بصيرت و بينائى در قلبم و نفوذ و پيشرفت در همه ى امورم بر من منت بگذار) (و امنن على بالصحه و الامن و السلامه فى دينى و بدنى، و البصيره فى قلبى، و النفاذ فى امورى).
― (و نيز خشيت در پيشگاهت، خوف از خودت، قوه و قدرت در انجام طاعتت- آنجا كه مرا امر فرموده اى- و اجتناب از معصيت در آنجا كه مرا نهى كرده اى عنايت فرما) (و الخشيه لك، و الخوف منك، و القوه على ما امرتنى به من طاعتك، و الاجتناب لما نهيتنى عنه من معصيتك).
― و مى افزايد: (بار خداوندا بر من منت گذار، حج، عمره، زيارت قبر پيامبرت- كه صلوات و درود و رحمت و بركاتت بر او و بر آلش باد- و زيارت آل رسولت- عليهم السلام- هميشه، مادام كه مرا باقى گذارده اى در همين سال و در همه ى سالها نصيبم گردان) (اللهم و امنن على بالحج و العمره، و زياره قبر رسولك صلواتك عليه و رحمتك و بركاتك عليه و على آله (و آل رسولك) عليهم السلام، ابدا ما ابقيتنى فى عامى هذا و فى كل عام).
― و ادامه مى دهد كه پس از منت و روزى ساختن زيارت اين اماكن متبركه (آن را مقبول و پذيرفته شده، مشكور، مذكور در نزد خويش و ذخيره در پيشگاهت قرار ده) (و اجعل ذلك مقبولا، مشكورا، مذكورا، لديك، مذخورا عندك).
― به دنبال درخواست زيارت همه ساله و قبولى آنها خواسته هاى ديگرى را عنوان مى كند كه بدون رابطه با اين خواسته تمام نمى گردد عرض مى كند: (زبانم را با ستايشت، شكر، ذكر و يادآوريت و ثناى جميل خود گويا ساز) (و انطق بحمدك و شكرك و ذكرك و حسن الثناء عليك لسانى).
― (و قلبم را براى فراگيرى مقاصد آئينت گشاده ساز) (و اشرح لمراشد دينك قلبى).
― (مرا و همه ى ذريه و فرزندانم را از شر شيطان رانده شده پناه ده)
― (و اعذنى و ذريتى من الشيطان الرجيم).
― همچنين (از شر حشرات مسموم كننده، جانوران زهردار گزنده و از چشم بد و عامه ى مردم حفظ فرما) (و من شر السامه و الهامه و اللامه و العامه).
― و چون كسان و موجوداتى كه ممكن است انسان همواره در معرض خطر آنها قرار گيرد بسيارند امام عليه السلام همه را به صورت يك جمع بندى مورد نفرين خود قرار داده مى گويد: (و نيز از شر هر شيطان سركش، از شر هر سلطان كينه توز شر هر انسان ثروتمند مغرور در ناز و نعمت و دار و دسته دار از شر هر ضعيف ناتوان و هر سر سختى (كه به سخن حق تن در نمى دهند)، از شر هر انسان شريف و هر فرومايه اى، از شر هر صغير و كبيرى، از شر هر خويشاوندى و دورى، از شر هر كسى كه در برابر پيامبر و اهلبيتش به جنگ برخاسته اعم از جن و انس، و بالاخره از شر هر جنبنده اى كه زمامش به دست تو است- و تو بر صراط مستقيمى- از شر همه ى اينها مرا پناه ده و نگاهدار) (و من شر كل شيطان مريد، و من شر كل سلطان عنيد، و من شر كل مترف حفيد، و من شر كل ضعيف و شديد و من شر كل شريف و وضيع، و من شر كل صغير و كبير، و من شر كل قريب و بعيد، و من شر كل من نصب لرسولك و لاهل بيته حربا من الجن و الانس، و من شر كل دابه انت آخذ بناصيتها، انك على صراط مستقيم).
― در سومين فراز عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، هر كس آهنگ بدى نسبت به من كند او را از من منصرف ساز) (اللهم صل على محمد و آله، و من ارادنى بسوء فاصرفه عنى).
― (مكرش را از من دور، و شرش را از من دفع كن و تير نيرنگش را به گلوگاهش بازگردان) (و ادحر عنى مكره، و ادرا عنى شره، و رد كيده فى نحره).
― و ادامه مى دهد در پيش روى اين دشمن كه آهنگ سوء نسبت به من نموده: (سدى محكم قرار ده تا بدين وسيله چشمش را از ديدن من كور، و گوشش را از شنيدن ذكر من كر نمائى و قلبش را از خطورات ياد من قفل و زبانش را از گفتن سخن درباره ى من لال سازى) (و اجعل بين يديه سدا حتى تعمى عنى بصره، و تصم عن ذكرى سمعه، و تقفل دون اخطارى قلبه، و تخرس عنى لسانه).
― و اضافه مى كند: (تا بدين وسيله سرش را بكوبى، عزتش را به ذلت بكشانى، شكوه و جبروتش را در هم بشكنى، طوق مذلت را بر گردنش نهى و بساط كبريائيش را بر هم ريزى (و تقمع راسه، و تذل عزه، و تكسر جبروته، و تذل رقبته، و تفسخ كبره).
― و بالاخره (مرا از تمام انواع زيانها، شرور، طعنه ها، عيبجوئى ها غيبتها، حسادتها، دشمنيها، دامها، كمينگاهها و از نيروهاى پياده و سواره اش از همه ى اينها ايمن دارى) (و تومننى من جميع ضره و شره و غمزه و همزه و لمزه و حسده و عداوته و حبائله و مصائده و رجله و خيله).
― (چرا كه تو بر هر كارى عزيز و غالب و قادر و توانائى (انك عزيز قدير).
...................