نكته ى مهم اين فراز ، تعليم اين نكته است كه از دو راه مى توان با شيطان مقابله كرد : يكى با رسيدن به حقيقت عبوديت و ديگرى با معرفت اندوزى در علوم الهى .
توضيح آن كه : حقيقت عبوديت همان بندگى خالصانه است كه نه تنها اثر آن در تكاليف الهى ظاهر مى شود ، بلكه در رفتار عادى زندگى فرد مخلص نيز قابل مشاهده است . او حتى در امور مباح هم جانب حضرت حق را رعايت مى كند و آثار اين اخلاص در تمام حقيقت وجودش سريان مى يابد ؛ به طورى كه هيچ گونه استقلالى براى خود نمى بيند و تمام حقيقت خود را خالصانه به مالك حقيقى مى سپارد :
«سودا چنان خوش است كه يك جا كند كسى»
علامه ى طباطبائى اين مضمون را چنين سروده است :
من خسى بى سر و پايم كه به سيل افتادم
او كه مى رفت مرا هم به دل دريا برد
خم ابروى تو بود و كف مينوى تو بود
كه به يك غمزه ى شيرين ، دل و جان يك جا برد
چنين فردى آن گاه كه دست به دعا برمى دارد ، به طرف كسى رو مى كند كه از تمام ذات و خطاهاى وجودى او آگاه بوده و قدرت بى انتهايش بر همه چيز توانا است ، لذا مى گويد : «بيدك لا بيد غيرك زيادتى و نقصى و نفعى و ضرى ؛ افزونى و كاستى و سود و زيان من فقط به دست تو است ، نه ديگرى» و اين حالت خود حرزى محكم و سنگرى مستحكم است كه از دسترس و كمين شيطان به دور است.
راه دومى كه امام معصوم براى مبارزه با شيطان معرفى مى فرمايد ، آشنايى با معارف الهى است كه از خداوند سبحان توفيق كسب آن را درخواست كرده است . در حقيقت آگاهى به معارف الهى ، از خطرات بسيارى جلوگيرى مى كند . با اطمينان مى توان گفت : بسيارى از كسانى كه به گناه و پليدى آلوده اند ، بدين جهت است كه با حقايق و معارف آشنا نيستند و چنان چه آشنا بودند يا دست به آلودگى نمى زدند يا از شدت طغيان و مقدار سركشى خود مى كاستند .
بزرگ ترين خطر براى شيطان ، آگاهى ما از واقعيت ها است كه يكى از اين واقعيت ها ، شناخت خود شيطان است . قرآن كريم مى فرمايد :
(ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا) ؛
به راستى كه شيطان دشمن شما است ، پس او را دشمن بداريد .
جلمه ى (فاتخذوه عدوا) بدين معناست كه در شناخت شيطان تلاش كنيد و با او چونان دشمن معامله كنيد .
بدين ترتيب ، يكى از بزرگ ترين ورودى هاى شيطان به درون دژ وجود آدمى ، دروازه ى جهل است و به تعبير زيباى برخى روايات جهل و جنود جهل همگى از ياوران شيطان اند . جهل نوعى ناتوانى است كه فراتر از آن قابل تصور نيست و سركش ترين و سريع ترين مركبى است كه سوار خود را در پرتگاه هلاكت مى افكند . از اين رو ، در منطق اسلام ، علم بالاترين عبادت شمرده مى شود . در كافى نقل شده است : )ان الملائكة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضى به.»
يعنى ملائكه آن چنان طالبان دانش را دوست مى دارند كه بال هاى خود را براى آنان پهن كرده و آماده اند شخص دانش پژوه را به سوى عالم فرشتگان برده و با آنان هم پر و هم سفر كنند .
در حقيقت ، عروج روحى فرد عالم به فراسوى اين جهان ، خود ، بر بال فرشتگان نشستن است و طبيعى است هر اندازه كه درجات متعالى دانش ارتقا يابد ، افق روشن ترى را باز مى بيند ، تا آن گاه كه هم افق ساكنان ملكوت و جبروت مى گردد .
ساكنان حرم سر عفاف ملكوت
با من راه نشين باده ى مستانه زدند
راستى ، حشر و نشر با كروبيان چه روح انگيز و حيات بخش است !! و اگر چنين توفيقى براى انسان رخ بنمايد ، ديگر براى هميشه نگاه از اين دنيا بر مى گيرد و هرگز بدان رغبت نمى كند .
اللهم احلل ما عقد ، و افتق ما رتق ، و افسخ ما دبر ، و ثبطه اذا عزم ، و انقض ما أبرم ؛
خدايا ! آن چه را شيطان گره زده است ، بگشاى و آن چه را پيوند داده است ، بگسل و آن چه تدبير كرده است ، باطل گردان و اگر آهنگ امرى را كند ، بازش بدار و بنيادهايى كه براى گمراهى مردم استوار ساخته است ، ويران ساز.
...............................