سلامتى بدنى ، نعمت خاصى است كه خداوند سبحان به افراد سالم عطا فرموده است . انسان موجود پيچيده اى است كه داراى سطح بالايى از دقت است و ساختار بدن او معلول عظيم ترين دستگاه صنع آفرينش است ؛ به گونه اى كه مصنوعى دقيق تر و پيچيده تر از بدن انسان در عالم عناصر وجود ندارد و هر چه از عمر علم پزشكى پيشرفته مى گذرد و بر ميزان دقت ها و كاوش ها افزوده مى شود ، پيچيدگى هاى حيرت آور ارگانيسم بدن انسان بيش از پيش كشف مى شود .
براى نمونه ، اكنون كه هزاران سال از عمر پزشكى مى گذرد ، هنوز اشك چشم به درستى شناخته نشده است و متخصصان ناتوانى خود را در ساختن اشك اعلام داشته اند ، البته مايعى شبيه اشك توليد كرده اند كه فرآورده داروى بسيار گرانى است . نيز با وجود پيشرفت شتابان دانش داروسازى ، هنوز براى پيامدهاى زيان بار مصرف داروهاى شيميايى در بدن انسان راه حلى پيدا نشده است و اين داروها تنها سلامتى غيرطبيعى و ناپايدار ايجاد مى كنند و از اين رو بدن انسان همواره در آستانه ى بازگشت بيمارى قرار دارد .
نمونه ى ديگر مسئله ى جراحى است كه درمان واقعى به شمار نمى آيد. «ابن سينا» در قانون مى گويد : «جراحى و قطع عضو هرگز درمان بيمارى به شمار نمى آيد ، بلكه عجز از معالجه است».
بنابراين ، بايد در برابر نعمت سلامتى حق سبحانه را سپاس گوييم كه چگونه روابط ميان بافت ها و اندام ها و دستگاه هاى متنوع و پرشمار و پيچيده ى بدن را به صورت بسيار دقيق تنظيم فرموده است .
مطلوبيت تحمل بيمارى با نشاط
نكته ى دوم ، درس مقاومت است . توصيه ى امام عليه السلام اين است كه در صورت پيدايش كسالت در بدن ، نه تنها نبايد خود را ببازيم و بى قرارى كنيم ، كه شايسته است آن را با كمال نشاط تحمل كنيم ، زيرا چه بسا ترس و خودباختگى موجب تشديد بيمارى يا سبب طولانى شدن آن گردد و در طرف مقابل ، دل اميدوار و روح قوى موجب اندك شدن يا از بين رفتن بيمارى شود .
هم سانى سلامت و بيمارى در لزوم شكر
همه ى اعضاى بدن آدمى - كه هر يك با مكانيزم دقيق و شگرف خود مشغول به كار است - ابداع و ابتكارى از خداوند متعال است كه تحت تدبير الهى به كار ويژه ى خود مشغول است و غير از قادر مطلق هيچ كس توان تصور آن را ندارد . با اين حال ، بايد توجه داشته باشيم كه خداوند عليم حكيم دستگاه هاى گوارشى ، تنفس ، دفع ، گردش خون و ... را مطابق با نظام تغييرپذير اين جهان و بالطبع آسيب پذير قرار داده است و هرگاه اراده مى كرد ، مى توانست ارتباط داخلى و خارجى آن را چنان تنظيم كند كه تا ابد برقرار باشد ، ولى اين كار را در تمامى اين جهان و در هيچ آفريده اى مقرر نفرموده است و در اين ماجرا ، حكمتى عظيم نهفته است ؛ از اين رو ، حضرت سجاد عليه السلام درست به همان ميزان كه براى سلامتى ، خداوند متعال را سپاس مى گويد ، به همان مقدار بر پيش آمدن بيمارى و ناگوارى ها از خدا سپاس گزارى مى كند و اين درسى است كه بدانيم بيمارى نيز خود آكنده ازمصالح خاصى است كه خداوند متعال براى انسان مقرر داشته است و امام عليه السلام اين مصالح را آن چنان مى بيند كه مى فرمايد : خدايا ! در حيرتم كه بر كدام يك از اين دو نعمت بيشتر سپاس گزارم : بر پيش آمدن سلامتى و امن و عافيت و يا پيدايش بيمارى و پديد آمدن نارسايى و اختلال بدنى ؟
بدين سان ، با تأمل در سخنان حضرت مى توان از برخى از رموز خلقت آگاه شد ، زيرا همسان ديدن سلامتى و بيمارى در لزوم شكر ، نشان از احاطه ى علمى آن امام همام به ازل و ابد عالم است ، چرا كه او مى داند رنج دنيا ذخيره اى براى ابديت است ؛ بر خلاف كسى كه با كوته فكرى و سطحى فكرى مرگ را آخر زندگى انسان مى پندارد و طبعا هر گونه رنج و دردى را براى انسان ناروا مى داند و كورى را ظلم و بينايى را محض عدل مى خواند ، او كسى كه به اول و آخر و ازل و ابد آگاه است ، مى داند هيچ رنج و مصيبتى نيست ، مگر آن كه به عدل و رحمت حضرت حق به نحو اكمل جبران خواهد شد .
آن چه گفته شد به حكمت اصل مسئله ى بيمارى مربوط است كه همه ى انسان ها - اعم از صالح و طالح و مؤمن و كافر - در آن شريك هستند و هر كدام اين حوادث را به طور قهرى و جداگانه تحمل مى كنند ، اما بحث سلسله مصالحى كه در صورت رضا به قضاى الهى براى صالحان و مؤمنان تقدير گرديده است ، در قسمت هاى بعد خواهد آمد .
أوقت الصحة التى هنأتنى فيها طيبات رزقك ، و نشطتنى بها لابتغاء مرضاتك و فضلك ، و قويتنى معها على ما وفقتنى له من طاعتك ؟ ؛
خدايا ! آيا شكرگزار آن روز باشم كه در نعمت سلامتى ، عطاياى پاكيزه ات را بر من گوارا فرمودى و بدين سان مرا نيرو بخشيدى تا در پى كسب رضايت و فضل تو برآيم و بر اداى طاعاتى توانا گردم كه توفيقش را نصيبم ساخته اى ؟
لزوم استفاده از نعمت عافيت در جلب خشنودى خداوند
پيام اين قسمت از دعا آن است كه عافيت و سلامت و گشايش روزى و نشاط روحى نبايد موجب غرور و فراموشى خداوند سبحان گردد ، بلكه لازم است به عنوان فرصت به آنها نگاه شود و در راه جلب خشنودى و فضل خداى بزرگ مورد استفاده قرار گيرد .
بنابراين ، نشاط و عافيت كه موجب اطاعت الهى مى شود ، خود مستوجب شكرانه ى بزرگى است و اين بدان معنا است كه صرف كردن نشاط و عافيت در عبادت و بندگى نه تنها نبايد مايه ى عجب و طلب كارى از خدا شود ، بلكه خود منت و رحمت جداگانه اى است كه سپاس و حمد ديگرى را مى طلبد .
آرى ، اگر انسان نعمت هاى الهى را در بى خبرى از خدا صرف كند ، اين تنعم ، استدراج را در پى خواهد داشت و فساد و تباهى را براى فرد غافل فراهم مى آورد . خداوند سبحان مى فرمايد :
(فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم أبواب كل شى ء حتى اذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون)؛
آن گاه كه هشدارها را از ياد بردند ، درهاى همه ى نعمت ها را به روى ايشان گشوديم تا بسيار خوشحال شدند ، ولى ناگهان همه را از آنها سلب كرديم و اين هنگام ، همگى مأيوس شدند .
ناگفته نماند كه نعمت و نشاط ، زمينه و خاستگاه غفلت بيشتر است ، در حالى كه فقر و بيمارى به اين ميزان غفلت آور نيست . از اين رو ، در جامعه هايى كه رفاه عمومى بيشتر است ، فسادهاى نسل برافكن به نحو شديدترى نسل انسان را تهديد مى كند . بنابراين ، با پيدايش وسعت رزق و رفاه و آسودگى بايد طريق احتياط را پيش گرفت ، تا مبادا به طغيان و عصيان دچار شويم ؛ طغيانى كه از هر فقر و بيمارى و رنجى ويرانگرتر است .
در روايت آمده است كه : «انسان در قيامت از پنج چيز بازخواست مى شود : جوانى قبل از پيرى ، توانگرى پيش از تهى دستى ، فراغ بال قبل از اشتغال ، سلامتى پيش از بيمارى و زندگى پيش از مرگ.»
از اين رو ، لازم است از اين نعمت ها كه همگى زودگذر هستند ، با كمال زيركى استفاده كرده و فرصت را غنيمت بشماريم و زندگى ابدى را پى ريزى كنيم . اوج زيركى در آن است كه از فرصت هاى زودگذر ، شالوده ى سعادت جاودان را استوار سازيم و نهايت بى خبرى و نادانى است كه دل به جلوه هاى دروغين و زودگذر دنيا خوش داريم و از نعمت اصلى غافل بمانيم .
بادت به دست باشد اگر دل نهى به هيچ
در معرضى كه تخت سليمان رود به باد
أم وقت العلة التى محصتنى بها ، و النعم التى أتحفتنى بها ، تخفيفا لما ثقل به على ظهرى من الخطيئات ، و تطهيرا لما انغمست فيه من السيئات ، و تنبيها لتناول التوبة ، و تذكيرا لمحو الحوبة بقديم النعمة ؟ ؛
(بار خدايا ! نمي دانم شاكر عافيت باشم) يا سپاس گزار زمانى كه با بيمارى مرا از ناخالصى هاى گناه پاك كردى ؟ و اين ارمغان را به جهت سبك كردن گناهانى كه بر دوشم سنگينى مى كرد و تطهير از بدى هايى كه مرا فرا گرفته بود و نيز گوشزد نمودن لزوم توبه و غفلت زدايى با يادآورى نعمت سلامتى دراز مدت به من اهدا فرمودى.
.......................