امام عليه السلام در فرازهاى پيشين فرمود كه كسى از خدا بى نياز نبوده و هيچ كس غير از خدا ، توانايى برطرف كردن نيازها را ندارد و فقر ذاتى قابل زوال نيست . اكنون در اين فراز به يكى از ويژگى هاى انسان اشاره مى كند كه به معيار سنجش تشخيص خطا و لغزش نيز نظر دارد . امام عليه السلام مى فرمايد : آن گاه كه آدمى به نيازهاى خود مى نگرد و در پى حال آنها برآمده و به چاره جويى مى پردازد ، گاهى توان پيروز شدن بر آنها را در خود نمى يابد و در اين حال قهرا انسان منفعت طلب و شتاب زده درصدد كمك گرفتن از غير برمى آيد و از آن جا كه درصدد دستيابى به ايمان كاملى نيست ، منشا اصلى امور را فراموش كرده و به دنبال روياهاى وهم آور خود مى رود ؛ روياهايى كه چشم ظاهربينش ، فقط آنها را ديده است و حرص او در اين حال براى دستيابى به زندگى ايده آل موهوم خود ، به هرگونه تملقى دست مى يازد و موجودى را مستقل و داراى قدرت و تصميم مى داند كه او خود در مقابل آفريده اش عبد محض است و همه چيز او در دست قدرت لايزال پروردگارش مى باشد ، ولى اين منطق نادرست ، در روش بندگى گرفتار لغزش و خطا گرديده است و چاره اى انديشيده كه نه تنها چاره نيست ، بلكه خود بر مشكل ها مى افزايد و چه بسا گناهانى نيز به صحيفه ى سنگين اعمال او مى افزايد و در نتيجه فرد به صنف خطاكاران مى پيوندد ، زيرا كسى كه از جاده ى مستقيم به انحراف كشيده شود ، هيچ گونه تضمينى در حفظ و حراست از او وجود ندارد . تنها خط مستقيم است كه تضمين شده است و مقصدى روشن و مسيرى قابل اطمينان دارد .
از اين رو ، امام معصوم عليه السلام در اين فراز ، روگردانى از درگاه الهى و پناهندگى به مخلوق را انحراف و لغزش دانسته و آن را از فريب هاى نفس و شيطان برشمرده است و به خدا پناه مى برد كه مبادا كسى مرتكب چنين كارى شود . نفس و شيطان دو رفيق همراه اند كه با انسان كينه ى ديرينه دارند و درصدد يافتن فرصت مناسبى در طول خط عمر اويند ، تا بتوانند قلب او را آماج تيرهاى سمى و كشنده ى خود سازند ، تا خداوند متعال را فراموش كند و بدين ترتيب زمينه ى توكل و واگذارى امور به او از بين برود .
عدم حسن ظن به خداوند متعال معيار مهمى است كه انسان مى تواند خود را بدان وسيله بسنجد ؛ چنان كه حسن ظن به خدا نيز زاييده ى ايمان و نشان از شخصيت الهى اناسن دارد ؛ از اين رو ، چه خوب است كه هر كس خود را وارسى كند و ميزان حسن ظن خود به وعده هاى الهى را بسنجد. چنين سنجشى انسان را در بازشناختن خويش ، به خوبى يارى مى دهد و پس از شناخت حال خود ، چنان حسن ظن خود را به ديگران - نعوذ بالله - بيش از حسن ظن به خدا ديد ، بداند كه ايمانش ناقص است و علت هاى اين انحراف را جويا شود و در معالجه ى خود با مشورت طبيبان روحانى بكوشد و به دستور آنان عمل كند و اگر روش و رفتار او را ناپسند تشخيص داده ، و او را از يك سلسله كارها نهى كردند ، حتما عمل كند ، كه امير مومنان عليه السلام فرمود :
من حذرك كمن بشرك ؛
هر كس كه تو را از چيزى پرهيز مى دهد ، در واقع همانند كسى است كه تو را بشارت داده است .
بنابراين ، چنين فردى بايد با خشنودى به گفته ى ناصح دل سوز گوش فرا دهد و در درمان خويش بكوشد و اگر اعتمادش به وعده ى خداوند متعال ، بيش از اطمينان او به ديگران شد ، بر اين عطيه ى الهى شكرگزار باشد ، چرا كه اعتماد كامل به خداوند سبحان از ويژگى هاى انباى است و توجه زياد به خدا و عملكرد صحيح ، به تدريج حجاب را از چشم و قلب آدمى برمى گيرد و فرد بدين ترتيب صاحب چشم بصيرت و روشنايى جان خواهد شد.
چشم دل باز كن كه جان بينى
آن چه ناديدنى است آن بينى
آن چه ناديده چشمت آن بينى
آن چه نشنيده گوشت آن شنوى
ثم انتبهت بتذكيرك لى من غفلتى ، و نهضت بتوفيقك من زلتى ، و رجعت و نكصت بتسديدك عن عثرتى . و قلت : سبحان ربى كيف يسأل محتاج محتاجا؟ و أنى يرغب معدم الى معدم ؟؛
پروردگارا ، با هشدار تو از خواب غفلت بيدار شدم و با توفيق تو از بستر لغزش برخاستم و به تاييد تو از خطاى خود برگشتم و با خود گفتم : سبحان الله چگونه نيازمندى از نيازمند ديگرى درخواست مى كند ؟ و چه طور بى نوايى به مانند خويش روى مى آورد؟
..........................................