• بخشی از دعای شانزدهم
1- خداوند هر كس را كه پس از توكل به او، درباره فقرش شكایت به
از اين نكته كه امام سجاد عليه السلام در اين فراز از حق سبحانه درخواست مى كند كه خدايا ! دعايم را جواب گو باش ، معلوم مى شود كه بعضى از دعاها شايسته ى توجه حضرت ربوبى نيستند ؛ نظير آن چه در قرآن كريم مى فرمايد :
(ان الذين يكتمون ما أنزل الله من الكتاب و يشترون به ثمنا قليلا أولئك ما يأكلون فى بطونهم الا النار و لا يكلمهم الله يوم القيامة و لا يزكيهم)؛
آنان كه آياتى از كتاب منزل الهى را كتمان مى كنند و آن را به قيمت اندك مى فروشند ، بهره اى جز آتش ندارند و خدا در قيامت با آنان سخن نمى گويد و آنان را از آلودگى ها پاك نمى گرداند .
نيز مى فرمايد :
(ان الذين يشترون بعهد الله و أيمانهم ثمنا قليلا أولئك لا خلاق لهم فى الآخرة و لا يكلمهم الله و لا ينظر اليهم يوم القيامة و لا يزكيهم)؛
آنان كه ميثاق الهى و سوگندهايشان را به بهايى اندك مى فروشند ، در آخرت بهره اى نزد خدا ندارند و خدا هرگز با آنان سخن نمى گويد و در قيامت به آنها نمى نگرد و از پليدى گناهشان پاك نمى سازد .
طغيان و سركشى گاهى انسان را به نحوى شگفت تباه مى كند ؛ چنان كه تمام وجود آدمى را پليدى فرا مى گيرد و هر اندرزدهنده ى دل سوزى از وى مايوس مى شود و خداى مهربان - كه رحمتش را بر خاص و عام و دوست و دشمن گسترده است - به او توجهى نمى كند و با وى حرف نمى زند . اين حالت بدترين وضعيت قابل تصور براى سقوط انسان است ، زيرا اگر رحمت بى نهايت خدا شامل حال كسى نشود ، هيچ راه چاره اى براى او باقى نخواهد ماند و به راستى چگونه انسان تيره بخت به چنان سقوطى گرفتار مى شود كه لياقت مغفرت فراگير الهى ر اهم از دست مى دهد ؛ آن چنان كه خداوند متعال حتى به او نگاه نمى اندازد ؛ چنان كه امام عليه السلام در يكى از مناجات هاى خود مى فرمايد :
ان طردتنى من بابك فبمن ألوذ؟! و ان خذلتنى عن جنابك فبمن أعوذ؛
اگرم برانى به كه پناه آرم ؟! و اگرم وانهى از كه مدد جويم ؟!
مردود شدن از درگاه خداوندى به سان مطرود شدن از جانب خلق نيست ، زيرا رانده شدن از نزد كسى گاهى به نزديك شدن به ديگرى مى انجامد ، چرا كه طرد كننده محدود است ، ولى اگر خدا كسى را براند ، در زمين و آسمان و نزد ملك و فلك و جن و انس ، كم ترين جايگاه و كوچك ترين كمكى نخواهد يافت . بر عكس ، اگر ملك و ملك در صدد دشمنى باشند و خدا يار انسان باشد ، كارى از آنها ساخته نيست:
هزار دشمنم ار مى كنند قصد هلاك
گرم تو دوستى ، از دشمنان ندارم باك
گناه از علت هاى بزرگ اين محروميت است كه نبايد از آثار آن غافل شد . حضرت امير عليه السلام در دعاى كميل با چه تضرعى از خداى مى خواهد :
اللهم اغفر لى الذنوب التى تحبس الدعاء ؛
خداوندا ، آن گناهان مرا كه موجب عدم قبولى دعا مى شود ، بيامرز.
آرى ، كسى كه دعا مى كند و پاسخى نمى شنود ، از گذشته ى خود بى خبر است كه چگونه موانع دعا را قبلا به دست خويش ايجاد كرده است و اكنون سلسله ى گناهان ، مانع اجابت دعا شده است .
از اين رو ، در اين جا، امام معصوم از خدا مى خواهد كه چنين بلا و گرفتارى براى او پيش نيايد كه در اثر آن ، دعا بى جواب ، فرياد بى خاصيت ، تضرع بى اثر و صدا گم گردد ، كه سيه روزى دو عالم را در پى خواهد داشت . به خدا پناه مى بريم كه مبادا نفس اماره و شيطان رجيم ما را غافل سازند تا از مقصود بمانيم و به امور روزمره و سطحى زندگى ناپايدار دنيا سرگرم شويم ، بلكه بايد در مضامين اين صحيفه ى مكرمه ى الهى خوب دقت كنيم ، كه تذكرات و تنبهات آن بسيار كارساز است و كاربرد اين سخنان حكيمانه ، آن نيست كه فقط به تلاوتش بسنده كنيم ، بلكه دستورالعمل زندگى است كه بايد به كار بست .
و لا تقطع رجائى عنك ، و لا تبت سببى منك ، و لا توجهنى فى حاجتى هذه و غيرها الى سواك ؛
الهى ! اميدم را قطع مكن و رشته ى پيوندم را از خود مگسل و در اين حاجت و غير آن ، مرا از درگاهت به سوى ديگرى روانه مساز .
معصيت ، بزرگ ترين عامل دورى انسان از درگاه خداوند
حضرت على بن الحسين عليهماالسلام در اين فراز از خدا مى خواهد كه اميد او را به نااميدى مبدل نسازد ، چه فردى كه راه خود را از مسير خدا ، جدا كند و به ديگران پناهنده گردد، بى آن كه بداند به بلاى بزرگى گرفتار آمده است و اين مسئله تذكرى است كه امام عليه السلام در قالب دعا ، امت را بدان متوجه ساخته است .
يكى از علت هاى دورى انسان از درگاه خدا ، معصيت است ؛ چنان كه در دعاى كميل مى خوانيم :
اللهم اغفر لى الذنوب التى تقطع الرجاء؛
خدايا ، آن دسته از گناهانم كه اميد از تو قطع مى كند ، بيامرز.
بدا به حال آن كس كه پروردگار متعال چنان از او بيزار گردد كه دوست نداشته باشد صداى او را بشنود و رشته ى اميد او را از درگاه خود قطع كند ، چرا كه قطع اميد از خدا مساوى با قطع تمامى علت ها و اسباب است و براى درمان اين پى آمد مهلك ، تلاش فراوان و فورى لازم است . يكى از نشانه هاى اين مسئله ، اتكا به غير خدا است كه حضرت با عبارت : «و لا توجهنى فى حاجتى هذه و غيرها الى غيرك.» بدان اشاره فرموده است ، زيرا غيرپرستى با خداپرستى هرگز سازگار نيست و به قول لسان الغيب:
خدا زان خرقه بيزار است صد بار
كه صد بت باشدش در آستينى
درون ها تيره شد ، باشد كه از غيب
چراغى بركند خلوت نشينى
كودكى نوپا و بى پناه را فرض كنيد كه مادرش او را از منزل رانده است و او غفلت زده به بازى خود مشغول و از عاقبت شوم خود ناآگاه است ، طبعا چنين حادثه اى ما را سخت دردمند مى سازد ؛ به گونه اى كه شايد از هر اقدامى براى نجات او خوددارى نكنيم و قضاوت نهايى ما در اين باره چنين خواهد بود كه هر چند ممكن است مادر به دليل تهى دستى و استيصال ، اقدام به راندن كودك از خود كرده است ، ولى به هر حال اين مسئله موجب آن نيست كه كودك رها شده ، به حال خود واگذار شود . در مورد انسان ناتوان و شكننده و دور افتادن وى از مبدئى كه به تمام معنا قادر و غنى است و هيچ گونه نقص و اشتباهى در تقدير و نقشه هاى او نيست نيز بايد گفت : وضع بحرانى چنين انسان تيره روزى به مراتب رقت انگيزتر از حال و روز آن كودك از خانه رانده شده است .
روزى در محضر نادره ى دوران ، ترجمان قرآن ، حضرت آيت الحق ، مرحوم علامه طباطبائى بوديم كه يكى از دوستان حاضر در آن جلسه اين بيت عارف شيراز را زمزمه كرد :
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
كى روى ؟ ره ز كه پرسى ؟ چه كنى ؟ چون باشى ؟
يك باره مرحوم علامه ، دست در مقابل صورت گرفت و سخت گريست و در حالى كه شانه هايش به شدت تكان مى خورد ، با خود زمزمه فرمود : «كى روى ؟ ره ز كه پرسى ؟ چه كنى ؟ چون باشى ؟» گويا آن كس كه در بيابان از كاروان بازمانده و راه نمى داند ، خود او است .
آن گريه قلب حضار را چنان به آتش كشيد كه هرگز شعله ى آن در جانشان به سردى نمى گرايد . رحمه الله و أنزله فى جوار قربه .
و تولنى بنجح طلبتى و قضاء حاجتى و نيل سؤلى قبل زوالى عن موقفى هذا بتيسيرك لى العسير و حسن تقديرك لى فى جميع الأمور ، و صل على محمد و آله ، صلاة دائمة نامية لا انقطاع لأبدها و لا منتهى لأمدها ، واجعل ذلك عونا لى و سببا لنجاح طلبتى ، انك واسع كريم . و من حاجتى يا رب كذا و كذا . - و تذكر حاجتك ثم تسجد و تقول فى سجودك - : فضلك آنسنى ، واحسانك دلنى ، فأسألك بك و بمحمد و اله - صلواتك عليهم - أن لا تردنى خائبا؛
خدايا ! با برآوردن حاجاتم و اجابت درخواستم ، خود مرا سرپرستى و كفايت فرما و پيش از آن كه از دعا فارغ شوم ، با آسان نمودن مشكلات و نيك مقرر داشتن همه ى مقدرات زندگى ، با برآوردن خواسته ام مرا كام روا گردان و بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست ؛ درودى پيوسته فزاينده كه تا ابد منقطع نگردد و محدود به زمانى نشود و اين درود را وسيله اى براى رسيدن به حاجات و كمك در مشكلات من قرار ده كه تو كريمى و رحمتت گسترده است . آن گاه پس از اداى اين كلمات و با ذكر حاجات خود ، سجده كن و در حال سجده بگو: تفضل تو مونس من است و احسان تو مرا راهنمايى كرده است، پس به حق خودت و به حق محمد و آل محمد ، نااميدم برمگردان.
......................
دعاى آن حضرت عليه السلام است است درباره ى خود
از دعاهاى آن حضرت است براى مرزبانان
o خدايا، بر محمد و آل
و از دعاى امام عليه السلام بود، درباره همسايگانش و دوستان او، هنگامى
دعاى آن حضرت عليه السلام در حمد و ثناى الهى است چون آن بزرگوار نخست
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.