• بخشی از دعای 49
از اين نكته كه امام سجاد عليه السلام در اين فراز از حق سبحانه درخواست مى كند كه خدايا ! دعايم را جواب گو باش ، معلوم مى شود كه بعضى از دعاها شايسته ى توجه حضرت ربوبى نيستند ؛ نظير آن چه در قرآن كريم مى فرمايد :
(ان الذين يكتمون ما أنزل الله من الكتاب و يشترون به ثمنا قليلا أولئك ما يأكلون فى بطونهم الا النار و لا يكلمهم الله يوم القيامة و لا يزكيهم)؛
آنان كه آياتى از كتاب منزل الهى را كتمان مى كنند و آن را به قيمت اندك مى فروشند ، بهره اى جز آتش ندارند و خدا در قيامت با آنان سخن نمى گويد و آنان را از آلودگى ها پاك نمى گرداند .
نيز مى فرمايد :
(ان الذين يشترون بعهد الله و أيمانهم ثمنا قليلا أولئك لا خلاق لهم فى الآخرة و لا يكلمهم الله و لا ينظر اليهم يوم القيامة و لا يزكيهم)؛
آنان كه ميثاق الهى و سوگندهايشان را به بهايى اندك مى فروشند ، در آخرت بهره اى نزد خدا ندارند و خدا هرگز با آنان سخن نمى گويد و در قيامت به آنها نمى نگرد و از پليدى گناهشان پاك نمى سازد .
طغيان و سركشى گاهى انسان را به نحوى شگفت تباه مى كند ؛ چنان كه تمام وجود آدمى را پليدى فرا مى گيرد و هر اندرزدهنده ى دل سوزى از وى مايوس مى شود و خداى مهربان - كه رحمتش را بر خاص و عام و دوست و دشمن گسترده است - به او توجهى نمى كند و با وى حرف نمى زند . اين حالت بدترين وضعيت قابل تصور براى سقوط انسان است ، زيرا اگر رحمت بى نهايت خدا شامل حال كسى نشود ، هيچ راه چاره اى براى او باقى نخواهد ماند و به راستى چگونه انسان تيره بخت به چنان سقوطى گرفتار مى شود كه لياقت مغفرت فراگير الهى ر اهم از دست مى دهد ؛ آن چنان كه خداوند متعال حتى به او نگاه نمى اندازد ؛ چنان كه امام عليه السلام در يكى از مناجات هاى خود مى فرمايد :
ان طردتنى من بابك فبمن ألوذ؟! و ان خذلتنى عن جنابك فبمن أعوذ؛
اگرم برانى به كه پناه آرم ؟! و اگرم وانهى از كه مدد جويم ؟!
مردود شدن از درگاه خداوندى به سان مطرود شدن از جانب خلق نيست ، زيرا رانده شدن از نزد كسى گاهى به نزديك شدن به ديگرى مى انجامد ، چرا كه طرد كننده محدود است ، ولى اگر خدا كسى را براند ، در زمين و آسمان و نزد ملك و فلك و جن و انس ، كم ترين جايگاه و كوچك ترين كمكى نخواهد يافت . بر عكس ، اگر ملك و ملك در صدد دشمنى باشند و خدا يار انسان باشد ، كارى از آنها ساخته نيست:
هزار دشمنم ار مى كنند قصد هلاك
گرم تو دوستى ، از دشمنان ندارم باك
گناه از علت هاى بزرگ اين محروميت است كه نبايد از آثار آن غافل شد . حضرت امير عليه السلام در دعاى كميل با چه تضرعى از خداى مى خواهد :
اللهم اغفر لى الذنوب التى تحبس الدعاء ؛
خداوندا ، آن گناهان مرا كه موجب عدم قبولى دعا مى شود ، بيامرز.
آرى ، كسى كه دعا مى كند و پاسخى نمى شنود ، از گذشته ى خود بى خبر است كه چگونه موانع دعا را قبلا به دست خويش ايجاد كرده است و اكنون سلسله ى گناهان ، مانع اجابت دعا شده است .
از اين رو ، در اين جا، امام معصوم از خدا مى خواهد كه چنين بلا و گرفتارى براى او پيش نيايد كه در اثر آن ، دعا بى جواب ، فرياد بى خاصيت ، تضرع بى اثر و صدا گم گردد ، كه سيه روزى دو عالم را در پى خواهد داشت . به خدا پناه مى بريم كه مبادا نفس اماره و شيطان رجيم ما را غافل سازند تا از مقصود بمانيم و به امور روزمره و سطحى زندگى ناپايدار دنيا سرگرم شويم ، بلكه بايد در مضامين اين صحيفه ى مكرمه ى الهى خوب دقت كنيم ، كه تذكرات و تنبهات آن بسيار كارساز است و كاربرد اين سخنان حكيمانه ، آن نيست كه فقط به تلاوتش بسنده كنيم ، بلكه دستورالعمل زندگى است كه بايد به كار بست .
و لا تقطع رجائى عنك ، و لا تبت سببى منك ، و لا توجهنى فى حاجتى هذه و غيرها الى سواك ؛
الهى ! اميدم را قطع مكن و رشته ى پيوندم را از خود مگسل و در اين حاجت و غير آن ، مرا از درگاهت به سوى ديگرى روانه مساز .
معصيت ، بزرگ ترين عامل دورى انسان از درگاه خداوند
حضرت على بن الحسين عليهماالسلام در اين فراز از خدا مى خواهد كه اميد او را به نااميدى مبدل نسازد ، چه فردى كه راه خود را از مسير خدا ، جدا كند و به ديگران پناهنده گردد، بى آن كه بداند به بلاى بزرگى گرفتار آمده است و اين مسئله تذكرى است كه امام عليه السلام در قالب دعا ، امت را بدان متوجه ساخته است .
يكى از علت هاى دورى انسان از درگاه خدا ، معصيت است ؛ چنان كه در دعاى كميل مى خوانيم :
اللهم اغفر لى الذنوب التى تقطع الرجاء؛
خدايا ، آن دسته از گناهانم كه اميد از تو قطع مى كند ، بيامرز.
بدا به حال آن كس كه پروردگار متعال چنان از او بيزار گردد كه دوست نداشته باشد صداى او را بشنود و رشته ى اميد او را از درگاه خود قطع كند ، چرا كه قطع اميد از خدا مساوى با قطع تمامى علت ها و اسباب است و براى درمان اين پى آمد مهلك ، تلاش فراوان و فورى لازم است . يكى از نشانه هاى اين مسئله ، اتكا به غير خدا است كه حضرت با عبارت : «و لا توجهنى فى حاجتى هذه و غيرها الى غيرك.» بدان اشاره فرموده است ، زيرا غيرپرستى با خداپرستى هرگز سازگار نيست و به قول لسان الغيب:
خدا زان خرقه بيزار است صد بار
كه صد بت باشدش در آستينى
درون ها تيره شد ، باشد كه از غيب
چراغى بركند خلوت نشينى
كودكى نوپا و بى پناه را فرض كنيد كه مادرش او را از منزل رانده است و او غفلت زده به بازى خود مشغول و از عاقبت شوم خود ناآگاه است ، طبعا چنين حادثه اى ما را سخت دردمند مى سازد ؛ به گونه اى كه شايد از هر اقدامى براى نجات او خوددارى نكنيم و قضاوت نهايى ما در اين باره چنين خواهد بود كه هر چند ممكن است مادر به دليل تهى دستى و استيصال ، اقدام به راندن كودك از خود كرده است ، ولى به هر حال اين مسئله موجب آن نيست كه كودك رها شده ، به حال خود واگذار شود . در مورد انسان ناتوان و شكننده و دور افتادن وى از مبدئى كه به تمام معنا قادر و غنى است و هيچ گونه نقص و اشتباهى در تقدير و نقشه هاى او نيست نيز بايد گفت : وضع بحرانى چنين انسان تيره روزى به مراتب رقت انگيزتر از حال و روز آن كودك از خانه رانده شده است .
روزى در محضر نادره ى دوران ، ترجمان قرآن ، حضرت آيت الحق ، مرحوم علامه طباطبائى بوديم كه يكى از دوستان حاضر در آن جلسه اين بيت عارف شيراز را زمزمه كرد :
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
كى روى ؟ ره ز كه پرسى ؟ چه كنى ؟ چون باشى ؟
يك باره مرحوم علامه ، دست در مقابل صورت گرفت و سخت گريست و در حالى كه شانه هايش به شدت تكان مى خورد ، با خود زمزمه فرمود : «كى روى ؟ ره ز كه پرسى ؟ چه كنى ؟ چون باشى ؟» گويا آن كس كه در بيابان از كاروان بازمانده و راه نمى داند ، خود او است .
آن گريه قلب حضار را چنان به آتش كشيد كه هرگز شعله ى آن در جانشان به سردى نمى گرايد . رحمه الله و أنزله فى جوار قربه .
و تولنى بنجح طلبتى و قضاء حاجتى و نيل سؤلى قبل زوالى عن موقفى هذا بتيسيرك لى العسير و حسن تقديرك لى فى جميع الأمور ، و صل على محمد و آله ، صلاة دائمة نامية لا انقطاع لأبدها و لا منتهى لأمدها ، واجعل ذلك عونا لى و سببا لنجاح طلبتى ، انك واسع كريم . و من حاجتى يا رب كذا و كذا . - و تذكر حاجتك ثم تسجد و تقول فى سجودك - : فضلك آنسنى ، واحسانك دلنى ، فأسألك بك و بمحمد و اله - صلواتك عليهم - أن لا تردنى خائبا؛
خدايا ! با برآوردن حاجاتم و اجابت درخواستم ، خود مرا سرپرستى و كفايت فرما و پيش از آن كه از دعا فارغ شوم ، با آسان نمودن مشكلات و نيك مقرر داشتن همه ى مقدرات زندگى ، با برآوردن خواسته ام مرا كام روا گردان و بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست ؛ درودى پيوسته فزاينده كه تا ابد منقطع نگردد و محدود به زمانى نشود و اين درود را وسيله اى براى رسيدن به حاجات و كمك در مشكلات من قرار ده كه تو كريمى و رحمتت گسترده است . آن گاه پس از اداى اين كلمات و با ذكر حاجات خود ، سجده كن و در حال سجده بگو: تفضل تو مونس من است و احسان تو مرا راهنمايى كرده است، پس به حق خودت و به حق محمد و آل محمد ، نااميدم برمگردان.
......................