• بخشی از دعای شانزدهم
1- خداوند هر كس را كه پس از توكل به او، درباره فقرش شكایت به
چنان كه پيش از اين گفته شد ، مراد از غفلت و جهل در اين جا ندانستن نيست ، بلكه به معناى توجه نكردن است كه با فرض غفلت ، چشم كور و ديده ى باز يكسان است ؛ قرآن كريم مى فرمايد :
(و لهم أعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها أولئك كالأنعام) ؛
چشمانى دارند كه با آن نمى نگرند و گوش هايى دارند كه با آن نمى شنوند ، آنان چون چهارپايان هستند .
چندين چراغ دارد و بى راهه مى رود
بگذار تا بيفتد و بيند سزاى خويش
و أنا حينئذ موقن بأن منتهى دعوتك الى الجنة ، و منتهى دعوته الى النار ، سبحانك ما أعجب ما أشهد به على نفسى ، و أعدده من مكتوم أمرى ، و أعجب من ذلك أناتك عنى ، و ابطاؤك عن معاجلتى ، و ليس ذلك من كرمى عليك ، بل تأنيا منك لى ، و تفضلا منك على لأن أرتدع عن معصيتك المسخطة ، و أقلع عن سيئاتى المخلقة ، و لأن عفوك عنى أحب اليك من عقوبتى ؛
و من در اين هنگام مى دانم كه سرانجام دعوت تو به سوى بهشت و پايان دعوت شيطان به سوى دوزخ است . منزهى تو ، چه شگفت است كه من به زيان خود شهادت مى دهم و تمام مكنونات قبلى خود را آشكارا برمى شمرم ، ولى عجيب تر صبر تو در برابر من و به تأخير انداختن عقوبت من است و اين نه براى آن است كه من پيش تو گرامى و عزيزم ، بلكه از جهت حلم و تفضل تو بر من است كه با من اين چنين معامله مى كنى ، تا شايد از نافرمانى خشم آور باز ايستم و از گناهانى كه آبرو را مى برد ، پشيمان شوم ، زيرا مى دانم تو عفو را بيشتر از عقوبتم دوست دارى .انسان در كشاكش معنويت و ماديت
از سويى ، خداوند متعال طبيعت آدمى را با گوهر فطرت ، كه چون قطب نمايى حقيقت ياب است ، در هم سرشت ؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : (فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها) و انسان بر پايه ى آن در عالم ذر ، به نداى (ألست بربكم) پاسخ مثبت داد . اين مكالمه مربوط به عالم تكوين است ؛ يعنى فطرت انسانى خداجو است و باور ندارد كه در عالم وجود پديده اى خود به خود و بدون علت يافت شود .
از سوى ديگر انسان داراى طبيعى كام جو است ، كه او را پيوسته به طرف اميال و خواسته هاى مادى سوق مى دهد ، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : (ان النفس لأمارة بالسوء).
انسان هموراه بين اين دو كشش در نوسان است ؛ گاهى به آسمان كرامت و معنويت پر مى كشد و گاه سوى خاكدان طبيعت روان مى گردد . خداوند متعال كه خود اين موجود پيچيده و عجيب را آفريده است ، از اين تاب و تب و كشاكش در قرآن كريم با عبارت ذيل تعبير فرموده است :
(يا أيها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه)؛
اى انسان ، تو با زحمت فراوان به سوى پروردگارت در تلاشى و سرانجام او را ملاقات خواهى كرد .
حكمت و رأفت خداوند ، اصلى بنيادين در سامان يابى زندگى انسان ها
تا آن جا كه حكمت الهى ايجاب كند حضرت حق نسبت به انسان صبر و مدارا فرموده و گناهان وى را ناديده مى انگارد ؛ همان گناهانى كه بندگان خود بدان ها اقرار دارند و از آنها شرمندگى و پشيمانى مى كنند ، بلكه رحمت ربوبى چنان است كه گاهى بندگان دست به طغيان مى زنند و به سرپيچى و تعدى روى مى آورند ، اما باز هم آن خداى كريمى كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است ، با عفو و رحمت خود به آنها مى نگرد و در عقوبتشان تعجيل روا نمى دارد ؛ چنان كه مى فرمايد :
(و لو يؤاخذ الله الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابة)؛
اگر خدا مى خواست مردمان را به سبب گناهانى كه مرتكب شده اند مؤاخذه فرمايد ، جنبده اى را بر روى زمين رها نمى ساخت .
نيز در قرآن كريم مى خوانيم :
(و لو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير لقضى اليهم أجلهم)؛
اگر خداوند متعال همانند امور خير ، زمينه هاى شتاب در شر مردمان را فراهم مى آورد ، به سرعت به مسلخ فنا رهسپار مى گرديدند .
بنابراين ، حكمت و رأفت حضرت رب العالمين ، اصلى بنيادين در سامان يابى زندگى انسان ها است ، هر چند غالب بندگان از اين عطوفت حضرت خداوندى بى خبر هستند .
و أنا حينئذ موقن بأن منتهى دعوتك الى الجنة ، و منتهى دعوته الى النار ، سبحانك ما أعجب ما أشهد به على نفسى ، و أعدده من مكتوم أمرى ، و أعجب من ذلك أناتك عنى ، و ابطاؤك عن معاجلتى ، و ليس ذلك من كرمى عليك ، بل تأنيا منك لى ، و تفضلا منك على لأن أرتدع عن معصيتك المسخطة ، و أقلع عن سيئاتى المخلقة ، و لأن عفوك عنى أحب اليك من عقوبتى ؛
و من در اين هنگام مى دانم كه سرانجام دعوت تو به سوى بهشت و پايان دعوت شيطان به سوى دوزخ است . منزهى تو ، چه شگفت است كه من به زيان خود شهادت مى دهم و تمام مكنونات قبلى خود را آشكارا برمى شمرم ، ولى عجيب تر صبر تو در برابر من و به تأخير انداختن عقوبت من است و اين نه براى آن است كه من پيش تو گرامى و عزيزم ، بلكه از جهت حلم و تفضل تو بر من است كه با من اين چنين معامله مى كنى ، تا شايد از نافرمانى خشم آور باز ايستم و از گناهانى كه آبرو را مى برد ، پشيمان شوم ، زيرا مى دانم تو عفو را بيشتر از عقوبتم دوست دارى .انسان در كشاكش معنويت و ماديت
از سويى ، خداوند متعال طبيعت آدمى را با گوهر فطرت ، كه چون قطب نمايى حقيقت ياب است ، در هم سرشت ؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : (فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها) و انسان بر پايه ى آن در عالم ذر ، به نداى (ألست بربكم) پاسخ مثبت داد . اين مكالمه مربوط به عالم تكوين است ؛ يعنى فطرت انسانى خداجو است و باور ندارد كه در عالم وجود پديده اى خود به خود و بدون علت يافت شود .
از سوى ديگر انسان داراى طبيعى كام جو است ، كه او را پيوسته به طرف اميال و خواسته هاى مادى سوق مى دهد ، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : (ان النفس لأمارة بالسوء).
انسان هموراه بين اين دو كشش در نوسان است ؛ گاهى به آسمان كرامت و معنويت پر مى كشد و گاه سوى خاكدان طبيعت روان مى گردد . خداوند متعال كه خود اين موجود پيچيده و عجيب را آفريده است ، از اين تاب و تب و كشاكش در قرآن كريم با عبارت ذيل تعبير فرموده است :
(يا أيها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه)؛
اى انسان ، تو با زحمت فراوان به سوى پروردگارت در تلاشى و سرانجام او را ملاقات خواهى كرد.
..........................
دعاى آن حضرت (ع) است هنگامى كه ياد شيطان
از دعاهاى آن حضرت است هر گاه چيزى كه از آن حذر داشت از او
از دعاهاى امام عليه السلام است هنگام بامداد و شامگاه
- سپاس خداى را
امام سجاد (ع) هنگام هجوم هم و غم به اين دعا با خدا راز و نياز
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.