صحیفه سجادیه - دعای شماره ۲۵ - فراز ۶
وَ أَعِذْنِي وَ ذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، فَإِنَّكَ خَلَقْتَنَا وَ أَمَرْتَنَا وَ نَهَيْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا فِي ثَوَابِ مَا أَمَرْتَنَا وَ رَهَّبْتَنَا عِقَابَهُ، وَ جَعَلْتَ لَنَا عَدُوّاً يَكِيدُنَا، سَلَّطْتَهُ مِنَّا عَلَى مَا لَمْ تُسَلِّطْنَا عَلَيْهِ مِنْهُ، أَسْكَنْتَهُ صُدُورَنَا، وَ أَجْرَيْتَهُ مَجَارِيَ دِمَائِنَا، لَا يَغْفُلُ إِنْ غَفَلْنَا، وَ لَا يَنْسَى إِنْ نَسِينَا، يُؤْمِنُنَا عِقَابَكَ، وَ يُخَوِّفُنَا بِغَيْرِكَ.
و مرا و فرزندانم را از شیطان رانده شده ى (از رحمتت) پناه ده، زیرا تو ما را آفریدى و (به نیکیها) امر کردى و (از زشتیها) نهى فرمودى و در پاداش آنچه ما را امر نمودى خواهان و از کیفر (مخالفت) آن (یا کیفر آنچه ما را نهى کردى) ترسانیدى، و براى ما دشمنى قرار دادى که با ما مکر مىکند، او را درباره ى ما تسلط و توانایى دادى بر آنچه (جمیع اعضاء) که ما را بر آن درباره ى او تسلط ندادى (براى آنکه) او را در سینه هاى ما جا دادى، و در رهگذرهاى خونهاى ما روان گردانیدى (گفته اند: مراد از صدر «سینه» جایگاه قلب «دل» است، و جائز است که مراد به آن قلب باشد که پاره ى گوشت صنوبرى الشکل «مانند میوه ى درخت کاج» است که در سمت چپ سینه قرار گرفته، و مراد از قلبى که محققین فرموده اند: شیطان را بر آن راهى نیست و نیز مفسرین در قول خداى تعالى «س 114 ى 5(: الذى یوسوس فى صدور الناس «آن شیطان که وسوسه و اندیشه ى بد و بیجا در سینه هاى مردم افکند» فرموده اند: اینکه نفرموده: فى قلوب الناس «در دلهاى مردم» براى آنست که شیطان را بر دل مومن الذى هو بین اصبعین من اصابع الرحمن «دلى که بین دو انگشت از انگشتهاى رحمت خداوند است» تسلط و توانائى نیست، آن قلب لطیفه ى ربانیه ى نورانیه ى عالمه است که جاى فرود انوار الهیه است و به آن انسان، انسان مىباشد و همان حقیقت انسان است که به سبب آن براى پیروى احکام آماده مىگردد و از آن گاهى به نفس ناطقه و گاهى به روح و گاهى به عقل تعبیر مىشود، و بر گفتار محققین دلالت دارد فرمایش حضرت صادق- علیه السلام- به اینکه خداى تعالى مومن را گرفتار مىسازد به هر گرفتارى و مى میراند به هر مردنى و او را به از بین رفتن عقلش گرفتار نمى گرداند، آیا نمىبینى ایوب را که چگونه شیطان را بر مال و فرزند و اهل و هر چیز او چیره گردانید و بر عقل او مسلط ننمود تا به وسیله ى آن تنها به خدا ایمان داشته باشد، و گفته اند: معنى جریان شیطان در مجارى خون آنست که او از فرزند آدم تا زنده است جدا نمىشود چنانکه خون از او جدا نمىگردد، ولى بزرگان و محققین معنى ظاهرى آن را گرفته و فرموده اند: شیطان را چنان توانائى داده شده است که بر اثر لطافت هیئت خود در عروق و رگها که مجارى خون است روان مى گردد تا به قلب شخص مى رسد و طبق ضعف و سستى ایمان بنده و کمى یادآورى و بسیارى غفلت او وسوسه مى نماید و به مقدار قوت و بیدارى و بسیارى ذکر و اخلاص توحید بنده تسلط او کم گشته و از او دور مى گردد، و علامه ى مجلسى «رحمه الله» در مجلد چهاردهم بحارالانوار مىفرماید: بین امامیه «علماى اثنى عشرى» بلکه بین مسلمین «علماى اسلام» خلاف نیست در اینکه جن و شیاطین اجسام لطیفه اى هستند که در بعض اوقات دیده مىشوند و در برخى دیده نمى شوند و آنها را جنبش هاى تند و توانائى بر کارهاى دشوار است و در رهگذر خون اجساد بنى آدم روان مى گردند، و گاهى خداوند به جهت مصالحى آنها را به اشکال مختلفه و صورتهاى گوناگون درآورد چنانکه سید مرتضى- علیه الرحمه- بر آن رفته، یا آنکه خداوند آنها را توانائى داده که به اشکال مختلفه درآیند چنانکه این مطلب از اخبار آشکارتر است) بى خبر نیست (از ما) اگر ما (از او) غافل شویم، و (ما را) از یاد نمى برد اگر ما (از او) فراموش کنیم، ما را از کیفر تو ایمن مىسازد (وسوسه مىکند و در دل شخص مى افکند که فلان گناه را بجا آور که خداوند آمرزنده و مهربان است) و از غیر تو مىترساند (مثلا وسوسه مى نماید که اگر فلان کار ناروا را براى فلان شخص بجا نیاورى چنین و چنان مىشود).
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۴۳ - فراز ۴
فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكَ، وَ خَالِقِي وَ خَالِقَكَ، وَ مُقَدِّرِي وَ مُقَدِّرَكَ، وَ مُصَوِّرِي وَ مُصَوِّرَكَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْ يَجْعَلَكَ هِلَالَ بَرَكَةٍ لَا تَمْحَقُهَا الْأَيَّامُ، وَ طَهَارَةٍ لَا تُدَنِّسُهَا الْآثَامُ.
از خدائى که پروردگار من و پروردگار تو و آفریننده ى من و آفریننده ى تو و تقدیرکننده ى من و تقدیرکننده ى تو و صورت بخشنده ى من و صورت بخشنده ى تو است درخواست مىنمایم که بر محمد و آل او رحمت و درود فرستد، و تو را ماه برکت و نیکى گرداند که روزها آن برکت را از میان نبرد (بلکه هر روزى بر اثر بجا آوردن کارهاى شایسته از روز دیگر نیکوتر باشد) و ماه با طهارت و پاکى که گناهان، آن را چرکین نسازد (چنان ماهى که از اعضاء و اندام کارهاى ناشایسته سر نزند).