در قيامت كه روز حسابرسى است ، بازتاب اعمال انسان بروز مى كند و آدمى عكس العمل اعمال خود را دريافت مى كند و مى بيند كه هر چه بر سرش مى آيد ، در واقع پيش فرستاده ى خود او است و خداوند منان هيچ گونه ظلمى بر بندگان روا نداشته است . حتى آنان كه به طور جاودان دچار عذاب الهى شده و به انواع شكنجه هاى طاقت فرسا مبتلا مى گردند ، نيز همين واقعيت آشكار را درمى يابند و خود را مقصر تشخيص مى دهند ؛ يعنى مى بينند كه زندگى آخرتى آنان تبلور زندگى دنيوى شان است ؛ مثلا به خوبى مى فهمند كه حساب و كتاب مردم سخت گير ، در قيامت سخت تر و دقيق تر است و حق سبحانه نسبت به آن دسته از مردم كه در رفتار با ديگران با گذشت بوده و در معاملات ، آسان مى گرفتند در معاشرت خوش بين بودند ، سهل مى گيرد و بناى محاسبه بر مغفرت و رحمت خواهد بود .
بنابراين ، هر كس بخواهد كه هنگام حساب رسى ، رسوا نشود ، بايد سعى كند در اين دنيا هتاكى و پرده درى نكرده و اسرار مردم را فاش نسازد . چه بسيار افراد كه به صورت ظاهر طرح دوستى مى ريزند ، ولى در واقع نيتشان آن است كه با اسرار و نقطه ضعف هاى انسان آشنا شده و در روز دشمنى ، اسرار او را فاش و او را رسوا سازند . هتك اسرار مردم از نظر حضرت حق سخت مبغوض است و به همين جهت كسانى را كه اسرار مردم را فاش كرده اند ، در قيامت، على رئوس الاشهاد ؛ يعنى به صورت علنى و در برابر ديد همگان مجازات مى كند ، اما بر پايه ى روايات ، كسانى كه اسرار ديگران را حفظ كرده اند ، خود متكفل رسيدگى به پرونده شان مى شود تا ديگران بر اسرار آنان آگاهى نيابند .
به ديگر سخن ، قيامت زمان ظهور واقعيات و برطرف شدن حجاب ظاهرى دنيا است ؛ به گونه اى كه واقعيت ها همان طور كه هستند ، ظاهر مى شوند و تمام رنگ ها و لعاب هاى دروغين بر طرف مى گردند و از اين روى قيامت را (يوم تبلى السرائر) ناميده اند. پس انسان هر گونه زندگى كند ، مسير محشر را خواهد پيمود . بدين ترتيب چنان چه روش ما در اين دنيا رحمت و مغفرت و گذشت و عدالت باشد ، حتما در آخرت از باب رحمت و مغفرت حق در محضرش وارد خواهيم شد و چنان چه داراى طبعى شرور و روحى ناسازگار و خشن و كينه ورز و ديرگذشت باشيم ، بايد منتظر عذاب و غضب خدا باشيم . درخواست پرده پوشى و خوف از رسوا شدن در عالم قيامت ، آن گاه به واقع خواهد پيوست كه همين راه و روش را در زندگى دنيايى طى كرده باشيم .
كوتاه سخن آن كه ، درخواست توفيق از خدا براى رعايت حال مؤمنان ، خود عينا درخواست دعا براى پرده پوشى خداوند متعال و رسوا نگرديدن در روز حشر خواهد بود . أعاذنا الله من شرور أنفسنا.
انك رحيم بمن دعاك ، و مستجيب لمن ناداك ؛
خدايا ! تو در حق آن كه تو را بخواند ، مهربانى و نسبت به كسى كه تو را به فريادرسى بطلبد ، پاسخ گويى.
علت عدم استجابت برخى دعاها
اين فراز از دعا ، ترجمان آيات بسيارى از قرآن كريم است ؛ از جمله خداوند مى فرمايد :
(و اذا سألك عبادى عنى فانى قريب أجيب)؛
هرگاه بندگانم از من جويا شوند ، من به آنان نزديكم و حاجت آنان را روا مى كنم . خداوند هرگز خلف وعده نمى كند ، اگر چه گذشت زمان ، موجب شود كه توهم كنيم خداوند متعال دعاى ما را ناديده گرفته است، ولى هرگز چنين نيست ، زيرا احتياج ما به خدا ، به زمان خاصى محدود نبوده و دعاى ما قطعا براى ما ذخيره شده است . نيز خداوند سبحان مى فرمايد :
(ان الله كان بكم رحيما)؛
خداوند به شما بسيار مهربان است .
رحمت حضرت حق همه ى موجودات را فراگرفته است . به ويژه اگر انسانى دست به دعا بردارد و از آن رحمت عظيم چيزى بطلبد ، در اين صورت ، وعده هاى خداوند سبحان حتمى و تخلف ناپذير خواهد بود . بنابراين ، اگر خلاف آن وعده مشاهده گردد ، بايد ديد آيا شرايط اجابت دعا را داشته ايم يا خير ؟ زيرا شرط استجابت دعا، اخلاص و انقطاع به خدا است ؛ چنان كه مى فرمايد:
(أجيب دعوة الداع اذا دعان)؛
هر گاه دعا كننده مرا بخواند ، دعاى او را اجابت مى كنم .
مفاد اين آيه ى شريفه ، لزوم انقطاع به سوى خدا و قطع اميد از ديگران است ؛ يعنى دعا كننده بايد بداند مؤثر حقيقى فقط او است و امور ديگر واسطه هاى فيض حضرت حق هستند .
ديگر آن كه زبان سر ، بايد عين لسان سر و زبان ظاهر ، ترجمان جان و باطن فرد دعا كننده باشد ؛ به ديگر سخن ، قلب او رابط بين انسان و خدا باشد ، چرا كه گاهى انسان به ظاهر لفظ چيزى را درخواست مى كند ، ولى در باطن از آن خواسته روى گردان است . مثلا توفيق طاعت را از خدا مى طلبد ، ولى تمام شرايط توفيق را كه خدا به او عنايت فرموده است ، تباه مى كند . بسيارى از افراد چنان موانع توفيق را در زندگى براى خود فراهم مى كنند كه راه به كلى بر روى آنها بسته مى شود و در نتيجه به محروميت قطعى آنان مى انجامد.
مورد ديگر جايى است كه فرد از خداوند متعال چيزى را مى طلبد كه اگر از آثار آن آگاه بود ، هرگز آن را طلب نمى كرد ، زيرا كسى كه از سلسله علت ها و معلول هاى جهان آگاهى ندارد ، سر و دنباله ى قضايا براى او مجهول خواهد بود و همين مضمون در روايت آمده است كه سر عدم اجابت دعاها ، گرفتارى هايى است كه قبولى دعا را در پى خواهد داشت و انسان از آنها گريزان است.
بنابراين ، درخواست ما از حضرت حق - جل و علا - بايد اين گونه باشد كه ما از او بخواهيم و وكالت در اجابت را به او بسپاريم ، زيرا او به همه ى امور و سرانجام آنها آگاه است ؛ براى نمونه ، ثروتى كه به كوتاهى عمر ختم شود ، هرگز مطلوب ما نيست . بر اين پايه ، اقتضاى خردورزى آن است كه هر چه از خدا مى خواهيم ، آن عليم حكيم را وكيل خود سازيم ، تا آن چه را به صلاح ما مى داند به ما عطا فرمايد و جز اين معقول نيست.
...........................