اللغه: الله اسم ذات واجب الوجود كه جامع جميع صفات و كمالات است ساير الفاظ و اسامى كه تعبير از ذات مقدس به او شود هر يك از جهتى دلالت كند يا به اعتبار صفت فعل يا صفت ذات مثل خالق و عالم و قادر به خلاف لفظ الله.
كفعمى (ره) مى فرمايد: اين اسم شريف دلالت كند بر ذات مقدس كه موصوف است به جميع كمالات و باقى اسماء دلالت نمى كند آحاد آنها مگر بر آحاد معانى مثل عالم بر علم و قادر بر قدرت يا دلالت كنند بر فعل منسوب به ذات مقدس مثل رحمن او اسم است از جهت ذات با اعتبار رحمت، انتهى.
شاهد بر مقال است اينكه تمام اسماء حسنى راجع به او است و او راجع به ديگرى نيست مثلا نمى گويند الله اسمست از اسماء غفور يا قادر اما مى گويند غفور اسميست از اسماء الله و قادر اسميست از اسماء الله و هكذا به عبارت اخرى الله علم است على الاصح و ساير اسماء دعوى علميت نشد بلكه يا صفت ذات است يا صفت فعل فرق ما بين صفت ذات و فعل آن است كه هر صفتى كه نفى غير و ضد كند او صفت ذات است و هر صفتى كه نفى غير نكند او صفت فعل است اول مثل عالم كه نفى جهل و عجز كند.
دوم، مثل خالق و رزاق كه او نفى غير نمى كند.
رب يعنى تربيت دهنده و او صفت مشبهه است.
عالمين: جمع عالم و آن ما سوى الله را گويند.
بديع: يعنى صنعتى كردن بدون نمونه و مثال.
مالوه: از اله الاهه اى عبد عباده مالوه يعنى معبود اله به معنى خدا
عزب: به معنى دورى و غايب.
رقيب: حفيظه كه راه حفظ را مطلع باشد.
التركيب: بديع السموات مى تواند مرفوع شود خبر از جهت مبتداء محذوف اى هو بديع او انت بديع، و مى تواند منصوب باشد به حرف نداء محذوف و كذلك ذى الجلال و الاكرام و رب الارباب و فسح هم مختلف است و در بعضى از نسخ ذالجلال والاكرام، و در بعضى ديگر ذوالجلال، و هو بكل شى ء مى تواند عاطفه باشد و مى تواند حاليه.
المعنى يعنى ثنا مختص ذات واجب الوجود است كه مربى تمام عوالم است، اى خداى من مال تو است و مختص به تو است حمد، توئى مخترع آسمان و زمين، توئى ذا الجلال و الاكرام، توئى رب هر ربى، توئى خداى هر خدائى يعنى هر چه دعوى معبوديت كردند همه مخلوق تو هستند مثل شمس و قمر و نجوم و عجل و نحو آنها، و توئى خالق هر مخلوقى وراء تو خالقى نيست، توئى وارث هر شى ء نيست مثل تو شى ء، غايب نيست از او علم چيزى او بر هر چيز احاطه دارد، و او بر هر شى ء حافظ است عالم.
تذنيبان: الاول عالم اسم از جهت چيزى كه به او شناخته مى شود خدا عزوجل، اختلاف كرده اند در عدد اجناس عالم بعضى برآنند كه از جهت خلاق عالم هزار عالم است ششصد از آن در دريا و چهار صد از آن در بيابان و بعض آخر برآنند كه از جهت خداوند عالم هيجده هزار عالمست عالم دنيا از مشرق و مغرب يكى از آنها مى باشد، و بعض ثالث برآنند كه از جهت خداوند هشتاد هزار عالم است چهل هزار عالم در بر و چهل هزار ديگر در بحر.
در بعضى روايات وارد است كه خلاق عالم خلق كرده است صد هزار
عزب: به معنى دورى و غايب.
رقيب: حفيظه كه راه حفظ را مطلع باشد.
التركيب: بديع السموات مى تواند مرفوع شود خبر از جهت مبتداء محذوف اى هو بديع او انت بديع، و مى تواند منصوب باشد به حرف نداء محذوف و كذلك ذى الجلال و الاكرام و رب الارباب و فسح هم مختلف است و در بعضى از نسخ ذالجلال والاكرام، و در بعضى ديگر ذوالجلال، و هو بكل شى ء مى تواند عاطفه باشد و مى تواند حاليه.
المعنى يعنى ثنا مختص ذات واجب الوجود است كه مربى تمام عوالم است، اى خداى من مال تو است و مختص به تو است حمد، توئى مخترع آسمان و زمين، توئى ذا الجلال و الاكرام، توئى رب هر ربى، توئى خداى هر خدائى يعنى هر چه دعوى معبوديت كردند همه مخلوق تو هستند مثل شمس و قمر و نجوم و عجل و نحو آنها، و توئى خالق هر مخلوقى وراء تو خالقى نيست، توئى وارث هر شى ء نيست مثل تو شى ء، غايب نيست از او علم چيزى او بر هر چيز احاطه دارد، و او بر هر شى ء حافظ است عالم.
تذنيبان: الاول عالم اسم از جهت چيزى كه به او شناخته مى شود خدا عزوجل، اختلاف كرده اند در عدد اجناس عالم بعضى برآنند كه از جهت خلاق عالم هزار عالم است ششصد از آن در دريا و چهار صد از آن در بيابان و بعض آخر برآنند كه از جهت خداوند عالم هيجده هزار عالمست عالم دنيا از مشرق و مغرب يكى از آنها مى باشد، و بعض ثالث برآنند كه از جهت خداوند هشتاد هزار عالم است چهل هزار عالم در بر و چهل هزار ديگر در بحر.
در بعضى روايات وارد است كه خلاق عالم خلق كرده است صد هزار قنديل و آويز كرده ايشان را در عرش و آسمانها و زمينها و ما فيها حتى بهشت و دوزخ همه در يك قنديل است كسى نداند در قناديل ديگر چه هست مگر خداى عالم.
.......................