دخر: ذل، استثناء مفرغ است يعنى لا املك شيئا من الاشياء گاهى توهم مى شود كه ظاهر اين عبارت دلالت بر مذهب اشعرى دارد كه مى گويد: كه بنده را در افعال خود هيچ اختيار نيست و او در افعال خود مجبور است پس نفع و ضرر كه عبارت از ايمان و كفر است از خدا است.
جواب شبهه واضح است و آن آن است كه ايجاد افعال به مقدمات است فلا اقل از حيوه و قدرت و قوت و اين امور در اختيار بنده نيست پس مى تواند خدا او را بكشد يا مريض نمايد پس معنى الا بك الا بقدرتك است و اين منافات ندارد كه افعال بنده مخلوق بنده باشد.
يعنى: اى خداى من داخل در صبح شدم و شب شدم من در حالتى كه بنده ى ذليل تو هستم از براى تو و مالك نيستم مر خودم را سودى و نه زيانى مگر
به قدرت و مشيت تو.
حيله استادى نمودن و فكر كردن در امرى كه برسد.
يعنى: شهادت مى دهم كه من چيزى نيستم بر نفس خود و اعتراف مى كنم به ناتوانى خودم و نبودن فكر و تدبير خودم غرض از فقرات آن است كه بنده در مقابل خالق عدم صرف و لا شى ء محض هست.
پس وفا نما تو از براى من آنچه وعده فرمودى مرا و تمام نما از براى من آنچه را كه مرا دادى، وعده ى خداى عزوجل اجابت دعا است و كشف ضر و اتمام نعمت عبارت از آن است كه بنده در آن نعمت است از او زايل نكند و تغيير ندهد.
مستكين: اسم فاعل از استكان باب استفعال ماخوذ از كون به معنى گرديدن از حالى به حالى مثل استحال بعضى گفتند باب افتعال از سكن الف و يا در وجهين زياد شده است از براى اشباع فتحه و كسره.
ضرير: بدحال و صاحب فقر و فاقه.
مهين: از مهانه يا هون به معنى خوارى و مذلت.
يعنى: پس به درستى كه من بنده ى توام گدا و خوار و ناتوان بدحال پست و بى اعتبار محتاج ترسان پناه گيرنده.
............................