اتسع: باب افتعال از براى مطاوعه ى فعل است يعنى قبول امر نمودن مثل اينكه گفته شود گنجايش داشته است ظرف متاع را پس متاع قبول گنجايش دادن نمود. پس وسع به معنى گنجايش پس غناء و وسع حضرت بارى فعل است و بروز و ظهور او در بندگانش اثر فعل است.
يعنى: توئى آن كسى كه گنجايش داده است همه ى آفريدگان در توانگرى او و اين مطلب از جمله ى بديهيات است اگر آنى وسع او شامل حال مخلوق او نشود نخواهد روحى در قالبى باقى ماند رشته ى وجود در موجودات خواهد گسيخته شود.
توئى آن كسى كه خواهش ندارد در جزاء كسى كه آن كس را اعطا داده است بعد از اينكه معلوم شد كه خداى عزوجل واجب الوجود است و غنى محض چگونه رغبت داشته باشد در جزاء عطاى خود زيرا كه اگر او را رغبت جزاء و مكافات عطاء بوده باشد خواهد ممكن و محتاج شد نه واجب و غنى.
لايفرط: به باب افعال و تفعيل هر دو قرائت نموده اند. اما بنا بر اول معنى افراط ننمودن در عقاب آن است كه اسراف در عقوبت نكند بلكه هر معصيتى به مقدار او عقوبت شود يك به يك نه يك به دو زيرا كه مقتضى عدل و انصاف آن است كه به قدر استحقاق عقاب شود نه زايد و لذا تفضل و احسان،
و انعام او شايد سبب شود كه از عقاب گناهكاران در گذرد و اما بناء بر دويم معنى تفريط ننمودن در عقاب آن است كه ضايع نمى كند عقاب گناهكار را بلكه لابد او را عقاب خواهد نمود چنانچه مذهب معتزله است كه شفاعت از براى فساق درد او عقاب نيست بلكه آنها را عقاب نمايند چنانچه آيه ى: ليس بامانيكم و لا امانى اهل الكتاب من يعمل سوء يجزبه نيز دلالت دارد ظاهر اين است كه اول باشد نه ثانى زيرا كه عفو و مغفرت و شفاعت از براى عصات و بدكاران امت ثابت است خلاف معتزله موهون است و آيه مخصص است به كفار و بر تقدير فرض عموم جزاء و عقاب به آلام و اسقام نيز مى شود چنانچه مرويست كه بعد از اينكه آيه ى شريفه نازل شد مسلمانان گريه نمودند، و محزون شدند عرض نمودند به خدمت حضرت ختمى مآب كه: اين آيه چيزى نگذاشت.
پس پيغمبر (ص) فرمودند كه: قسم به آن كسى كه جانم در قبضه ى قدرت او است كه اين آيه در حق شما وارد است لكن بشارت باد شما را و دل خوش داشته باشيد كه نمى رسد به شما مصيبت مگر اينكه كفاره ى گناهان شما خواهد بود حتى خارى كه در پاى شما رسد او كفاره ى شما است، از حضرت باقر عليه السلام مروى است كه: خداى عزوجل كه اكرام بنده خود نمايد و حال آنكه او را گناه است مبتلا نمايد او را به مرض اگر او را جاى نياورد مبتلا نمايد او را به حاجت اگر او را در حق او نيز جاى نياورد جان كندن را بر او شديد خواهد نمود و امثال اين نحو روايات زياد ماثور است.
.........................