• بخشی از دعای 49
كلمات عفو و غفران، دو نوع كلمه اى است كه در آيات قرآن و زبان احاديث، خيلى زياد تكرار شده است. گاهى انسان، از خدا طلب عفو مى كند و جملات: فاعف عنا بكار مى برد، و گاهى كلمات مغفرت: فاغفر لنا انك انت الغفور الرحيم. و باز جملات منفى در مقابل اين دو جمله ى مثبت، كلمات عصيان و ذنب است كه همه جا تقاضاى عفو، در مقابل عصيان واقع مى شود و تقاضاى غفران، در برابر ذنب. لغات عفو و غفران، در برابر يكديگر، دو مفهوم متباين است. عفو، به معناى محو اثر است، چنانكه شاعر، در اين رابطه مى گويد: خط او طريق تعفوه الاعاصير. اعاصير، جمع اعصار، به معناى گردباد است، گردبادهائى كه در بيابان پيدا مى شود و آثار قدم يا راهها را محو مى كند. شاعر عرب، از اين محو اثر، تعبير به عفو كرده است. و اما كلمه ى غفران، در ارتباط با مغفر، كه كلاهخود را مغفر ناميده اند، مى شود، گفت، به معناى پيدايش نيروى مقاومت است كه مى توانيم از آن به پوششهاى تكاملى تعبير كنيم. كلاهخود را به اين دليل مغفر مى گويند كه مقاومت، به وجود مى آورد و سر را حفظ مى كند. از كثرت جمعيت هم به جم غفير، تعبير مى كنند. غفير به معناى اين است كه كثرت جمعيت، منشاء مقاومت است. و از آن طرف، عفو در برابر عصيان، و غفران، در برابر ذنوب قرار مى گيرد، و اين دو كلمه در ارتباط با وضعيت وجودى انسان، دو مفهوم مختلف دارد كه مى توانيم از آن به قصور و تقصير تعبير كنيم. قصور انسان، منشاء ذنب انسان مى شود، و تقصير انسان، منشاء عصيان. مقصر، به كسى مى گويند كه مى تواند فعل حرامى را ترك كند و نمى كند، يا فعل واجبى را بجا آورد و بجا نمى آورد. از اين فعل گناه و ترك واجب، تعبير به عصيان مى شود، و اين عصيان در روحيه ى انسان، اثرى باقى مى گذارد كه در واقع، آن اثر، يك مرض روحى به حساب مى آيد، امام باقر عليه السلام، از اين مرض روحى، تعبير به يك نقطه ى سياه مى كند، مى فرمايد: معصيت منشاء بروز يك نقطه ى سياه (و به تعبير امام: نكته سوداء) مى شود كه انسان را از خدا دور مى كند، و اين نقطه ى سياه قابل رفع نيست، مگر با توبه. توبه ى انسان كه قبول مى شود، خداوند، آن سياهى دل را محو مى كند و از اين محو اثر، تعبير به عفو مى شود، و گاهى هم منشاء بروز گناه، چه فعل حرام باشد و چه ترك واجب، قصور انسان است نه تقصير. قصور يعنى كمى عقل و كمى استعداد، عقل و ايمان قوى نداشته است كه در برابر گناه مقاومت كند و يا فعل واجب را بجا آورد. جاهل قاصر را مستضعف هم مى گويند. يعنى صاحب ضعف عقل و يا ضعف استعداد، ندانسته است كه گناه است و مرتكب شده، و يا در برابر نمايش گناه، مقاومت خود را از دست داده است. يك چنين گناهى، از منشاء نقص عقل و يا استعداد پيدا مى شود و از اين ضعف عقل و يا استعداد، تعبير به ذنب شده است. ذنب و ذنب، با يكديگر رابطه دارند. دم حيوان را ذنب مى گويند، و همچنين دلو ميان چاه را هم ذنوب مى نامند. با توجه به اين حقيقت كه در وجود انسان، دو اقتضاء فعاليت مى كند: اقتضاى عقل و ايمان، و اقتضاى جهل و شهوت، مى توانيم يكى از اين دو اقتضاء را به جاى سر انسان بشناسيم، و اقتضاى ديگر را به جاى دم او. گاهى به اقتضاى عقل و انسانيت كار مى كند كه از اين اقتضاء، اطاعت و كمال پيدا مى شود، و گاهى به اقتضاى حيوانيت، كه از اين اقتضاء، گناه و معصيت پيدا مى شود. اگر انسان بخواهد در وضعى قرار بگيرد كه قصور و تقصير از او برداشته شود، به دو چيز احتياج دارد كه اين هر دو فقط به اراده ى خدا پيدا مى شود. اول، رفع آثار گناه و معالجه ى امراض روحى، دوم پيدايش قدرت و استعداد عقلى و ايمانى تا در برابر حوادث بتواند مقاومت كند. كودكان از آثار گناه معافند، يعنى در قلب آنها سياهى و امراض روحى وجود ندارد وليكن نيازمند به عقل و استعداد مى باشند كه خداوند نيروى ايمان آنها را بالا ببرد و قدرت مقاومت آنها را در برابر حوادث زياد كند، از اين ازدياد نيرو، تعبير به مغفرت و غفران مى شود. همانطور كه مغفر، يعنى كلاهخود، مقاومت انسان را زياد مى كند، غفران هم از پيدايش عقل و ايمان در وجود انسان حاصل مى شود و مقاومت انسان را در برابر عرضه ى گناه و معصيت و يا حركت در خط اطاعت، زياد مى كند. كسانى كه مرتكب گناه و معصيت نشده اند احتياج به غفران دارند، يعنى خدا نيروى آنها را اضافه كند، نقايص وجود آنها را برطرف نمايد تا بتوانند خدا را اطاعت كنند، و كسانى كه مرتكب گناه شده اند، به عفو غفران نيازمندند، عفو الهى، آثار گناه را از بين مى برد كه از آن تعبير به تكفير سيئات مى شود و غفران الهى، قدرت عقل و مقاومت را بالا مى برد، مانند سرباز كه در جبهه ى جنگ، روحيه پيدا مى كند و مشتاقانه به ميدان جنگ مى رود. پيغمبران، دائم در حال استغفار هستند و از خدا مى خواهند كه نيروى علم و ايمان آنها را بالا ببرد. يگانه عاملى كه اين دو حالت، يعنى عفو و غفران را در انسان به وجود مى آورد و انسان را مستحق عفو و مغفرت مى كند، همين دعاها و نيايش مى باشد كه انسان را آماده براى پذيرش عفو و غفران الهى مى كند.
........................