اللهم الى مغفرتك وفدت ، و الى عفوك قصدت ، و الى تجاوزك اشتقت ، و بفضلك وثقت ، و ليس عندى ما يوجب لى مغفرتك ، و لا فى عملى ما أستحق به عفوك ، و ما لى بعد أن حكمت على نفسى الا فضلك ، فصل على محمد و آله ، و تفضل على ؛
خدايا ! به مغفرت و عفو تو روى آورده ام و به گذشت تو مشتاق و به فضل تو اميدوارم و هيچ چيز كه مرا لايق مغفرت تو يا مستحق عفو تو گرداند ، در من و اعمالم نيست ، بلكه پس از وارسى خود ، جز فضل تو هيچ چيز مايه ى اميد نمى بينم ، پس بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و بر من تفضل فرما .
تجلى اوج عظمت حق در نفس امام عليه السلام
در اين فراز شاهد تجلى اوج عظمت خداوند سبحان در نفس مقدس حضرت سيدالساجدين عليه السلام هستيم . اين اشراق آن چنان است كه امام در هيچ يك از مراحل هستى ، خود را نديده انگاشته است ، بلكه هر چه فضل و كمال و نعمت و معرفت و آگاهى است ، همگى را از الطاف حضرت خداوندى – جل جلاله – به شمار آورده است ؛ تا آن جا كه خود را به هيچ وجه مستحق جزا حتى عفو و مغفرت نمى بيند و با ديد توحيدى ناب خود ، آن چه را كه در دست دارد ، جز به فضل حضرت رب منتسب نمى داند .
بر پايه ى اين نگرش ، توفيق بندگى و پيدايش معرفت و زايش تقوا و بالندگى خضوع و عبوديت همگى از الطافى است كه شكر و سپاس از آنها خود ، شكر و سپاس ديگرى را طلب مى كند.
........................