دستاورد مهم اين سير در بخش روش شناسى ، اثبات حاكميت خرد بر حس است ، زيرا چشم و گوش ما بيش از ظواهر عالم را نمى بيند . مثلا آب را رافع عطش و آتش را علت حرارت مى دانيم ، ولى كوشش عقل معطوف به يافت علت رابطه است ؛ مثلا مى پرسد : اساسا آب كجا بود ؟ عوامل سازنده ى آب چگونه تركيب يافت ؟ پيوند رفع عطش با آب چگونه تبيين مى شود ؟ رابطه ى تناسب معكوس آب با عطش را چه كسى تنظيم كرده است ؟
آن چه را كه درايت عقلانى مى جويد و مى يابد ، غير از چيزى است كه دست و چشم و گوش ظاهرى لمس و حس مى كنند . دانشمند طبيعت شناس كه در آزمايشگاه نشسته است ، رابطه ها را مى بيند و آزمايشگاه بيش از اين به او نمى گويد كه رابطه ى بين اين دو عنصر موجب پيدايش جسم خاصى است ، ولى عقل در كاوش آن است كه خاستگاه اصل وجود هر دو عنصر را پيدا كند و نيز بداند كه ارتباط ميان آن دو از كجا سرچشمه مى گيرد . از اين رو ، به مبدئى پى مى برد كه آزمايشگاه از تجربه و نشان دادن و تبيين آن ناتوان است و اين خرد است كه مى يابد هر اثر حاصل هست ها و همه ى فعل و انفعال ها ، وابسته به مبدا متعالى است ؛ پس يگانه كسى كه كمبودها را جبران ، حاجت ها را روا ، درخواست ها را اجابت ، روابط موجودات را برقرار ، نظام صنع را هماهنگ مى كند و پيدايش غايات و رسيدن به مقاصد معقول را پى ريزى كرده است ، فقط و فقط خداوند حكيم و قادر است .
اللهم يا منتهى مطلب الحاجات ، و يا من عنده نيل الطلبات ؛
خداوندا! اى آن كه منتهاى همه ى درخواست هايى و اى كسى كه رسيدن به همه ى آرزوها فقط در محضر تو ميسور است !
تسليم تكوينى همه ى موجودات در برابر قدرت حق
آن چه امام سجاد عليه السلام در اين عبارت آورده است ، خود تفسير بسيارى از آيات است ، از جمله :
1. (له ما فى السموات و ما فى الأرض ألا الى الله تصير الأمور)؛
هر آن چه در آسمان ها و زمين است ، ملك حضرت خداوندى است و تمامى آنها به سوى درگاه او در حركت اند .
2. (اليه يرجع الأمر كله)؛
همه ى امور به سوى او باز مى گردد.
3. (ثم الى ربكم مرجعكم)؛
بازگشت شما به سوى پروردگارتان است .
4. (الى الله المصير)؛
دگرديسى همه چيز، تها به سوى خداست .
5. (له ملك السموات و الأرض و الى الله ترجع الأمور)؛
سلطنت آسمان و زمين فقط از آن او است و همه چيز به سوى خدا باز مى گردد.
6. (و له أسلم من فى السموات و الأرض)؛
آن چه در آسمان و زمين است ، مطيع فرمان او است .
همه ى اين آيات به صراحت ، كليد هر حركت و سكون نظام هستى را تنها در يد قدرت حضرت رب العالمين مى داند : يعنى از قعر زمين گرفته تا بلنداى آسمان ها ، همه چيز تكوينا تسليم محض قدرت غير متناهى او هستند .
توحيد افعالى و مؤثر بودن تام حضرت حق
گذشته از نكته ى ياد شده ، مفاد آيات زير و ايات فراوان مشابه آن ، موثر بودن تام و انحصارى حضرت حق و باطل الذات بودن ما سوى الله است كه خداوند متعال مى فرمايد :
1. (مثل الذين اتخذوا من دون الله أولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا و ان أوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون)؛
مثل كسانى كه جز خدا را به عنوان سرپرست خود برگزيده اند ، همانند عنكبوتى است كه خانه اى براى خود ساخته و در آن پناه گرفته است و حال آن كه سست ترين خانه - اگر بفهمند - خانه ى عنكبوت است .
2. (و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك)؛
هرگز غير خدا را كه سود و زيانى به تو نمى رساند، به يارى مطلب.
3. (و الذين يدعون من دونه لا يستجيبون لهم بشى ء)؛
كسانى كه غير خدا را به يارى مى خوانند ، هرگز خواسته ى آنان را اجابت نمى كنند .
4. (و الذين يدعون من دون الله لا يخلقون شيئا و هم يخلقون)؛
تمام آن چه غير از خدا مى خوانند ، هرگز آفريدگار چيزى نيستند ، بلكه همگى آفريده اند .
5. (ذلك بأن الله هو الحق و أن ما يدعون من دونه الباطل)؛
بدانيد كه خداوند حق ثابت است و غير او ، هر چه مى خوانيد ، باطل و پوچ است .
در علم كلام از اين واقعيت ، يعنى موثر تام و انحصارى ربوبى و باطل الذات بودن ماسوا به توحيد افعالى تعبير شده است كه از مهم ترين معارف دينى به شمار مى آيد و از جمله اسرارى است كه از راه سير از علت ها و معلول هاى ظاهرى به باطن و ريشه ى هستى كه خداوند متعال است ، مى توان بدان پى برد .
اثبات توحيد افعالى از راه عقل
دستاورد مهم اين سير در بخش روش شناسى ، اثبات حاكميت خرد بر حس است ، زيرا چشم و گوش ما بيش از ظواهر عالم را نمى بيند . مثلا آب را رافع عطش و آتش را علت حرارت مى دانيم ، ولى كوشش عقل معطوف به يافت علت رابطه است ؛ مثلا مى پرسد : اساسا آب كجا بود ؟ عوامل سازنده ى آب چگونه تركيب يافت ؟ پيوند رفع عطش با آب چگونه تبيين مى شود ؟ رابطه ى تناسب معكوس آب با عطش را چه كسى تنظيم كرده است ؟
آن چه را كه درايت عقلانى مى جويد و مى يابد ، غير از چيزى است كه دست و چشم و گوش ظاهرى لمس و حس مى كنند . دانشمند طبيعت شناس كه در آزمايشگاه نشسته است ، رابطه ها را مى بيند و آزمايشگاه بيش از اين به او نمى گويد كه رابطه ى بين اين دو عنصر موجب پيدايش جسم خاصى است ، ولى عقل در كاوش آن است كه خاستگاه اصل وجود هر دو عنصر را پيدا كند و نيز بداند كه ارتباط ميان آن دو از كجا سرچشمه مى گيرد . از اين رو ، به مبدئى پى مى برد كه آزمايشگاه از تجربه و نشان دادن و تبيين آن ناتوان است و اين خرد است كه مى يابد هر اثر حاصل هست ها و همه ى فعل و انفعال ها ، وابسته به مبدا متعالى است ؛ پس يگانه كسى كه كمبودها را جبران ، حاجت ها را روا ، درخواست ها را اجابت ، روابط موجودات را برقرار ، نظام صنع را هماهنگ مى كند و پيدايش غايات و رسيدن به مقاصد معقول را پى ريزى كرده است ، فقط و فقط خداوند حكيم و قادر است .
و يا من لا يبيع نعمه بالأثمان ، و يا من لا يكدر عطاياه بالامتنان ؛
اى خدايى كه نعمت هايش را به بهايى نمى فروشد و اى كسى كه با بذل احسان خود ، بار منت به دوش خلق ننهاده تا احسان خود را تباه گرداند!
............................