مثل: به حركات مشابهت به غير و به تشديد به معنى ايستادن، ظاهرا در مقام به تشديد باشد.
الاعراب: منه فى قوله محذور منه تعديه نظير باء فى قولك ممرور به.
يعنى: پس قصد نمود تو را به طمع خود از روى علم و يقين. و قصد كرد تو را به سبب خوف و بيم او از روى اخلاص.
به تحقيق كه خالى نموده طمع خود را از هر كه محل طمع بود غير از جناب تو، و بيرون آورد ترس و خوف خود را از هر كه محل طمع بود غير از جناب تو، و بيرون آورد ترس و خوف خود را از هر كه محل ترس و خوف بود سواى تو پس ايستاد ميان مقابل تو در حالت گريه و زارى، و دوخت چشم خود را به سوى زمين در حالت فروتنى، كج نمود و منحرف ساخت سر خود را از براى عزت تو در حالت ذلت و خوارى، و اظهار نمود از سر خود بر تو آنچه را كه تو داناترى از او در حالت فروتنى و كوچكى و شمرد از گناهان خود آنچه را كه تو حافظ آنهائى از او در حالت فروتنى.
تنبيه: بدان كه در غالب اوقات انسان مرتكب معاصى مى شود يعنى ترك واجبات و فعل محرمات مى نمايد از روى وساوس شيطانيه يا طمع داعى شود يا خوف از غير خدا بعد از اينكه مسلط بر نفس خود شد و شيطان را مغلوب نمود صرف طمع و خوف از غير خدا مى نمايد و به سوى خداى وحده طمع و خوف حاصل كند و در مقام اطاعت و بندگى بيرون آيد.
به عبارت اخرى معبود كسى است كه خوف و طمع از آن باشد بعد از اينكه شيطان معبود انسان شود لابد انسان بالنسبه به او اين دو صفت را دارد همان كه در مقام عصيان آن خبيث بيرون آيد لابد آن دو صفت را بالنسبه به خداى خود تحصيل نمايد.
يعنى: طلب فريادرسى نموده است به تو از بزرگ چيزى كه واقع شده است به او در علم تو و قبيح چيزى كه خوار و رسوا نموده است آن قبيح او را در حكم تو از گناهانى كه در عقب رفت لذتهاى او پس رفت آن لذت و ايستاد عقوبتهاى آن گناهان پس ثابت و لازم باقى ماند آن عقوبات.
ايضاح: بدان كه انسان بعد كه بالعيان مى داند كيف و لذت معصيه را كه دوام و ثبات ندارد و عقوبت او مستمر است چگونه اقدام و جرئت بر آن مى نمايد با وجود آنكه در امور معاش خود بادنى احتمال مضرت درصدد دفع آن بيرون آيد، در سالف زمان، حقير را گمان بود بر حقيقت مقاله ى سيد مرتضى كه عاصى در حين عصيان يا كافر است و يا مجنون و لكن الان اعتقادم آن است كه از باب حسن ظن به خدا است چون در امور معاشيه با او معامله رفق نموده است چه بسيار از اوقات حسب خواهش جاى آورده و اين سبب آن شده كه تجرى در معاصى نموده يا اينكه اعتقادش آن شد كه عقاب را كسى نمايد از براى تشعى صدر و دفع غيظ و خداوند جليل منزه است از اين مطلب يا كيف فعلى را مقدم كند بر ضرر بعدى چنانكه در امور معاشيه ملاحظه مى شود.
يعنى: طلب فريادرسى نموده است به تو از بزرگ چيزى كه واقع شده است به او در علم تو و قبيح چيزى كه خوار و رسوا نموده است آن قبيح او را در حكم تو از گناهانى كه در عقب رفت لذتهاى او پس رفت آن لذت و ايستاد عقوبتهاى آن گناهان پس ثابت و لازم باقى ماند آن عقوبات.
ايضاح: بدان كه انسان بعد كه بالعيان مى داند كيف و لذت معصيه را كه دوام و ثبات ندارد و عقوبت او مستمر است چگونه اقدام و جرئت بر آن مى نمايد با وجود آنكه در امور معاش خود بادنى احتمال مضرت درصدد دفع آن بيرون آيد، در سالف زمان، حقير را گمان بود بر حقيقت مقاله ى سيد مرتضى كه عاصى در حين عصيان يا كافر است و يا مجنون و لكن الان اعتقادم آن است كه از باب حسن ظن به خدا است چون در امور معاشيه با او معامله رفق نموده است چه بسيار از اوقات حسب خواهش جاى آورده و اين سبب آن شده كه تجرى در معاصى نموده يا اينكه اعتقادش آن شد كه عقاب را كسى نمايد از براى تشعى صدر و دفع غيظ و خداوند جليل منزه است از اين مطلب يا كيف فعلى را مقدم كند بر ضرر بعدى چنانكه در امور معاشيه ملاحظه مى شود.
...........................