تقدم: مستثنى بر مربوب و مغلوب و مطلوب نمود و نفرمود لايجير على مربوب الا رب چنانچه در بعض ادعيه و غيره است نكته ى او افاده نمودن امان و اجاره و اعانه نافعه است نه مطلقا.
در دست تو است اى خداى من تمام اين سببها يعنى غالبيه و ربيه و طالبيه.
مراد به طالب آن است كه مطلوب از آن نتواند فرار كند و اين طالب نيست مگر خداى تعالى.
هر دو اسم مكانند.
پس درود فرست بر محمد و آل او و پناه ده گريز مرا و جاى آور مطلب مرا.
اللغه: خطر به معنى منع، سبب به معنى وسيله.
جسيم: عظيم و بزرگ، اگر كسى تامل كند در عبارت شريف امام كه عرض كند اگر تو برگردانى از من روى خود را و منع نمائى از من روزى خود را و فضل خود را و قطع فرمائى از من وسيله ى خود را و نمى يابم راه به سوى چيزى از آرزوى خود غير تو و قادر نيستم بر آنچه در نزد تو است به يارى سواى تو، خواهد
نكات و دقايقى از آن عبارت شريف فهميد فتامل.
به درستى كه من بنده ى توام و در قبضه ى توام و موى پيشانى من در دست تو است.
نيست امرى مرا با امر تو يعنى اگر مشيت تو قرار گيرد بر امرى مرا قدرت مخالفت تو نيست.
نافذ است در من حكم تو.
يعنى نمى توانم خواهش تو را برگردانم و باب استفعال در مقام منسلخ از معنى طلب است اى لا اميل.
يعنى: نمى رسم من به چيزهائى كه نزد تو است مگر به بندگى نمودن تو و به زيادتى مهربانى تو، بدان كه آنچه نزد خداى عزوجل است از نعمت و خوبى از امور دنيويه و اخرويه امت و هر چه مى رسد به بندگان او از لطف و كرم او است لكن آنچه در نزد او است از نعم دنيويه رسيدن او به بنده موقوف به بندگى او نيست بلكه انعام و اكرام به هر نفسى از نفوس نمايد از مطيع و غير مطيع.
و اما نعم اخرويه از حور و قصور و رضوان و بهشت رسيدن به آنها بدون
بندگى شايد نشود بلكه مى گوئيم: آن نعم قرار داده شده است از براى خوبان و نيكان پس چگونه شود به غير داده شود، حضرت امام زين العابدين عليه السلام با آن جلال و بزرگى مى گويد به خدا كه: نتوانم رسيد آن مرتبه را مگر به بندگى نمودن تو و به فضل رحمت تو.
جهله اين زمان بندگى نمودن را انداخته اند و اعتقادشان آن است كه به فضل رحمت او به مراتب عاليه مى رسيم لكن نفهميده اند كه فضل رحمت به هر كس نمى رسد چنانچه خداى عزوجل مى فرمايد: كه رحمت خدا نزديك به نيكوكاران است حضرت حجه الله سلام الله عليه مى فرمايد كه خداوند مهربان است در موضع عفو و رحمت.
.......................