سامه: دلتنگ شدن و ملال يافتن.
دوب: سير و حركت كردن.
اعياء: عاجز شدن.
لغوب: رنج و تعب كشيدن.
فتور: سستى.
شهوات: ميلهاى نفسانى.
سهو: خلاف هشيارى.
سامه: دلتنگ شدن و ملال يافتن.
دوب: سير و حركت كردن.
اعياء: عاجز شدن.
لغوب: رنج و تعب كشيدن.
فتور: سستى.
شهوات: ميلهاى نفسانى.
سهو: خلاف هشيارى.
خشع: جمع خاشع، اطمينان در جوارح.
روم: قصد كردن.
نواكس: جمع ناكسه سر پائين كردن.
المستهترون: از استهتار يعنى حريص شدن.
زفير: نعره كشيدن و اول فرياد حمار.
التركيب: من، در قوله عليه السلام من دوب و من لغوب، بيانيه است، و ظرف لغو متعلق بلا تدخلهم، سهو الغفلات اضافه ى او از قبيل- اضافه ى مسبب است به سوى سبب و در عرف عوام سهو و غفلت به يك معنيند در اين صورت اضافه ى او حاجت به سوى تاويل دارد و ظاهر آن است كه از قبيل اضافه ى خاص به عام باشد زيرا كه غفلت كه عامست، الخشع الابصار، صفت است.
و بر ملائكه آنچنانيكه داخل نمى شود ايشان را كلال و ملال از براى حركت و داخل نمى شود ايشان را عجز از براى تعب و داخل نمى شود ايشان را سستى، مشغول نمى كند ايشان را عجز از براى تعب و داخل نمى شود ايشان را سستى، مشغول نمى كند ايشان را از تسبيح تو ميلهاى نفسانى، و دور نمى كند ايشان را از تعظيم تو سهو از روى نادانى و غفلت، يعنى از خوف ديده هاى ايشان بلند نشود به جانب تو خشوع كنندگانند از ديده ها پس قصد نمى كنند نظر به سوى ترا سر به زير اندازندگانند از زنخدانهاى خود، و چه بسيار طول كشيد ميل و رغبت ايشان در چيزهائي كه نزد تو است.
...........................