ثنى: رد نمودن و برگردانيدن و جدا نمودن ماخوذ از تثنيه اوست.
بصيره: بينائى داشتن و دريافتن و فهميدن.
خلجان: از براى او معانى زياد است مناسب در مقام به معنى پر زدن.
يقال: اختلجت العين اى طارت.
قفو: پيروى نمودن و تابع شدن، آثار جمع اثر و علامت و جاى قدم را نيز گويند، ايتمام: اقتداء نمودن.
منار: ماخوذ از منور يعنى مكان و محل نور و نشانه و علامت.
يعنى: برنگردانيده است ايشان را شك در بينائى ايشان، خطور نكرده است ايشان را تردد و تحير در متابعت نمودن آثار و علامت ايشان، و اقتداء نمودن به راه يافتن نشانه و علامت ايشان، هم در يثنهم راجع به تابعين است، هم در آثار هم و منارهم راجع به صحابه است ايتمام عطف بر قفواست.
كنف: پناه دادن.
وزر: عقوبت برداشتن، هر دو حال است از براى الذين. يعنى تابعين آنانى هستند در حالتى كه پناه دهندگان و عقوبت كنندگان هستند از براى ايشان.
.....................