از دعاهايى است كه امام عليه السلام براى رفع مشكلات و سختيها مى خوانده و به مسلمانان، تعليم داده است.
― محتواى اجمالى دعا اين است كه همه چيز در قبضه ى قدرت او است و بدون خواست او هيچ امرى انجام نمى گيرد و او است كه مى تواند همه ى مشكلات را حل كند.
― در جمله ى اول از نخستين فراز اين دعا مى گويد: (اى كسى كه گره هاى مشكلات به دست تواناى او گشوده مى شود) (يا من تحل به عقد المكاره).
― و مى افزايد: (اى كسى كه شدت و تندى سختيها به وسيله ى او فرومى كاهد) (و يا من يفثا به حد الشدائد).
― (و اى كسى كه راه خروج از ناگواريها و رسيدن به آسايش، از او درخواست مى گردد) (و يا من يلتمس منه المخرج الى روح الفرج).
― در چهارمين جمله از اين فراز دليل اين خواستها را چنين بيان مى كند: (چرا كه در برابر قدرت تو ناهمواريها و سختيها رام و ذليلند) (ذلت لقدرتك الصعاب).
― (و همه اسباب و ابزار با لطف تو سببيت و عليت يافته اند) (و تسببت بلطفك الاسباب).
― (با قدرت تو قضا و فرمانها جريان يافته و بر اساس اراده ى تو اشياء به حركت خود ادامه مى دهند) (و جرى بقدرتك القضاء، و مضت على ارادتك الاشياء).
― آنگاه به اين نكته ى لطيف اشاره كرده كه موجودات در حركت و يا بازايستادن بر اساس مشيت و اراده ى تو عمل مى كنند و نياز به آن نيست كه فرمان، قولى باشد مى گويد: (بنابراين اشياء طبق مشيت تو- بدون احتياج به گفتار- فرمانبرند، و طبق اراده ى تو- بدون اينكه نياز به نهى لفظى باشد- از حركت بازمى ايستند (فهى بمشيتك دون قولك موتمره، و بارادتك دون نهيك منزجره).
― و باز خداوند را مخاطب قرار داده مى افزايد: (كسى هستى كه براى حل امور مهم تو را مى خوانند و در مشكلات و سختيها تو پناهگاهى) (انت المدعو للمهمات، و انت المفزع فى الملمات).
― و اعتراف مى كند كه: (هيچ كدام از اين مشكلات بدون آنكه تو آنها را دفع كنى از انسان بر كنار نمى شوند و هيچ كدام از اين سختيها بدون اينكه تو آنها را برطرف سازى برطرف نمى گردند) (لايندفع منها الا ما دفعت، و لاينكشف منها الا ما كشفت).
― پس از اعتراف به اينكه هيچ امرى از امور و هيچ مشكلى از مشكلات بدون اراده و خواست خداوند حل نمى شود و بايد به درگاه او پناه برد، در فراز دوم مشكلات سخت و طاقت فرساى رسيده به خود را به درگاه خدا آورده عرض مى كند: بار پروردگارا بر من مشكلاتى فرود آمده كه سنگينى آن مرا به زانو درآورده و گرفتارى آن مرا از تحمل آن ناتوان ساخته) (و قد نزل بى يا رب ما قد تكادنى ثقله، و الم بى ما قد بهظنى حمله).
― سپس اعتراف مى كند كه همه ى اين ناملايمات و مشكلات از ناحيه ى ذات مقدس او فرود آمده زيرا هيچ چيز بدون خواست و اراده ى او انجام نمى شود لذا مى گويد: (آن را با قدرت خود بر من وارد ساخته اى و با سلطه ى خود آن را متوجه من گردانيده اى) (و بقدرتك اوردته على، و بسلطانك وجهته الى).
― و مى افزايد كه: (آنچه را كه تو وارد كرده اى كسى توان بيرون راندن آن را ندارد و چيزى را كه تو متوجه ساخته اى كسى را قدرت بازگرداندن آن نيست) (فلا مصدر لما اوردت، و لا صارف لما وجهت).
― و نيز اشاره مى كند، كليد گشودن همه ى امور و بستن همه ى راهها و طرق در اختيار تو است مى گويد: (آن درى را كه تو ببندى هيچ كس گشاينده ى آن نيست و هر درى را كه تو باز كنى كسى توان بستنش را ندارد (و لا فاتح لما اغلقت، و لا مغلق لما فتحت).
― و نيز مى گويد: (آنچه را كه تو سخت و مشكل ساخته اى كسى توان آسان ساختن آن را ندارد و هر كس را تو خوار و ذليل ساخته اى ياورى پيدا نمى كند) (و لا ميسر لما عسرت، و لا ناصر لمن خذلت).
― به دنبال همه ى گفته هاى بالا خواسته هاى خود را باز چنين مطرح مى سازد: نخست عرض مى كند: (بر محمد و آلش درود فرست) (فصل على محمد و آله).
― و مى افزايد كه: (اى پروردگار من باب فرج و آسايش را به قوت و قدرت خود بر روى من بگشا و سلطه و هجوم هم و غم بر من را با توانائى خود در هم بشكن) (و افتح لى يا رب باب الفرج بطولك، و اكسر عنى سلطان الهم بحولك).
― و اضافه مى كند: (در آنچه شكايت مى كنم با حسن نظر رسيدگى فرما) (و انلنى حسن النظر فيما شكوت). (و حلاوت و شيرينى انجام خواسته ام را به من بچشان) (و اذقنى حلاوه الصنع فيما سالت).
― سپس مى گويد: (از ناحيه ى خود رحمت و گشايش گوارائى بر من ببخشاى و از پيشگاهت راه خلاص ويژه اى برايم قرار ده (وهب لى من لدنك رحمه و فرجا هنيئا، و اجعل لى من عندك مخرجا وحيا).
― و از اين نظر كه مشكلات زندگى گاه انسان را آنچنان به خود مشغول مى دارد كه از فرائض و سنتها غافل مى گردد، عرض مى كند خداوندا: (مرا با اشتغال و اهتمام به مشكلات و امور زندگى از توجه به فرائض و به كار بستن سنتهايت بازمدار) (و لا تشغلنى بالاهتمام عن تعاهد فروضك، و استعمال سنتك).
― و بالاخره مشكلى را كه سخت بر او فشار آورده و تحمل او را در هم شكسته بدين گونه مطرح مى كند: (پروردگارا در اثر آنچه بر من نازل شده توان را از دست داده و بى تاب شده ام و سراسر وجودم را در اثر اين حادثه مملو از هم و غم ساخته ام) (فقد ضقت لما نزل بى يا رب ذرعا، و امتلات بحمل ما حدث على هما).
― (بار پروردگارا) تو در برطرف ساختن و دفع آنچه به من روى آورده و در آن واقع شده ام قادرى و بس، آن را نسبت به من انجام ده گرچه از ناحيه ى تو مستوجب آن نيستم اى صاحب عرش عظيم، (و انت القادر على كشف ما منيت به، و دفع ما وقعت فيه، فافعل بى ذلك و ان لم استوجبه منك يا ذا العرش العظيم).
.....................