• بخشی از دعای 20
- عدل گستر باشید.
- خشم خود را فرو خورید.
- فتنهها و خصومت را خاموش
در اين دعا كه در مقام رضا- به هنگام رويت دنياداران- مى خوانده چنين آمده:
― (ستايش (من) مخصوص خداست (و اين ستايش) به عنوان خشنودى و رضا به قضاى الله است) (الحمد لله رضى بحكم الله).
― پس از آن مى گويد: (گواهى مى دهم (بر آن اقرار دارم و معترفم) كه خداوند، معيشت بندگانش را بر اساس عدالت، بين آنان تقسيم فرموده) (شهدت ان الله قسم معايش عباده بالعدل).
― (و راه تفضل و احسان را نسبت به همه ى مخلوقش در پيش گرفته است) (و اخذ على جميع خلقه بالفضل).
― سپس بر محمد و آل درود مى فرستد و مى گويد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست مرا مفتون آنچه به آنها (دنياداران) عطا كرده اى مساز) (اللهم صل على محمد و آله، و لا تفتنى بما اعطيتهم).
― همچنين: (آنها را نيز مفتون آنچه از من بازداشته اى مفرما) (و لا تفتنهم بما منعتنى).
― كه نتيجه ى آن شود (من نسبت به مخلوق تو حسد ورزم و حكم و قضايت را خوار شمارم) (فاحسد خلقك، و اغمط حكمك).
― از آنجا كه انسان به هر اندازه تسليم قضا و قدر خداوند در امور زندگى باشد، باز هم در درون وجودش احساس نارضايتى مى كند، عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و نفس و جان مرا نسبت به قضا و قدرت طيب و پاكيزه ساز) (اللهم صل على محمد و آله، و طيب بقضائك نفسى).
― (در موارد حكم و فرمانت سعه ى صدر به من عنايت فرما) (و وسع بمواقع حكمك صدرى).
― (و چنان روح اعتمادى به من عطا فرما كه به سبب آن اقرار و اعتراف كنم، كه قضاى تو جز به خير و نيكى جريان نمى يابد) (وهب لى الثقه لاقر معها بان قضاءك لم يجر الا بالخيره).
― و از اين نظر كه انسان نسبت به نعمتهائى كه به او داده شده در بسيارى از موارد سپاسگزار، اما به ارزش آنچه به او داده نشده بى توجه است كه خداوند را در آن باره نيز شكر كند، چنين عرضه مى دارد: بار خداوندا (شكر و سپاس مرا نسبت به آنچه از من بازداشته اى، بيشتر از شكرم نسبت به آنچه به من بخشيده اى قرار ده) (و اجعل شكرى لك على ما زويت عنى اوفر من شكرى اياك على ما خولتنى). چرا كه ما از منافع و مضار آنچه به ما داده شده و آنچه به ما داده نشده بى اطلاعيم.
― و از آنجا كه دارائى و تهيدستى در نظر مردم دنيا برترى و ارزش محسوب مى دارد، چنين مى خواهد: (مرا از اين معنا نگهدار كه به شخص تهيدست گمان بد و با چشم خوارى بنگرم يا نسبت به ثروتمندى گمان فضل و برترى داشته باشم) (و اعصمنى من ان اظن بذى عدم خساسه، او اظن بصاحب ثروه فضلا).
― زيرا ثروت و مكنت معيار فضل و شرف نيست، بلكه: (شريف كسى است كه طاعت تو به او شرف بخشيده) (فان الشريف من شرفته طاعتك).
― (و عزيز و قدرتمند كسى است كه عبادت تو او را معزز داشته باشد) (و العزيز من اعزته عبادتك).
― بنابراين (بر محمد و آلش درود فرست و ما را از ثروتى بهره مند كه هرگز پايان نگيرد) (فصل على محمد و آله، و متعنا بثروه لا تنفد).
― (و با عزت و قدرتى مويددار، كه فقدان و زوال در آن راه نيابد) (و ايدنا بعز لا يفقد).
― (و در ملك ابدى و جاودانى ما را روان ساز) (و اسرحنا فى ملك الابد).
― چرا كه آنچه خواسته ايم از تو ساخته است، زيرا تو: (واحد، احد و صمدى كه نه فرزند آوردى، نه فرزند كسى بوده اى و نه هيچگونه كفو و همتائى برايت متصور است) (انك الواحد الاحد الصمد، الذى لم تلد و لم تولد و لم يكن لك كفوا احد).
.............................
دعاى تآن حضرت عليله السلام است در يارى خواستن بر
از دعاهاى آن حضرت است هر گاه چيزى كه از آن حذر داشت از او
و از دعاى امام عليه السلام بود هنگامى كه از گناهان عفو و گذشت طلبيد
در اظهار عجز از اداى شكر و سپاس ايزد متعال در مقابل نعم بى شمار
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.