• بخشی از دعای 20
- عدل گستر باشید.
- خشم خود را فرو خورید.
- فتنهها و خصومت را خاموش
آن چه در اين قسمت آمده است تأكيد بر نظام عاطفى خانواده و مشخصا مهرورزى فرزند به والدين است كه استحكام نهاد خانواده و همبستگى اعضاى آن را بيشتر مى كند . اصولا عاطفه و احساس قوى در يك محيط صميمى و جذاب و سالم چنان در اشباع غرايز عاطفى مؤثر است كه مانع هوس هاى غلط و بيمارگونه خواهد شد و از پيدايش عقده هاى پيچيده ى روانى ممانعت خواهد كرد و بدين ترتيب در سالم سازى نظام اجتماعى سهم عظيمى بر عهده خواهد داشت . پر واضح است كه اين استحكام محيط خانوادگى و همبستگى نظام اجتماعى و انس مردم با يكديگر – كه در اثر روابط موجود بين اين كانون هاى صميمى حاصل مى شود – بركات فراوانى به دنبال دارد ، تا آن جا كه مى تواند جامعه را به يك خانواده ى بزرگ تبديل گرداند . متأسفانه امروزه اين احساس مقدس در بسيارى از جوامع كم رنگ شده است . خدا نكند همبستگى و عاطفه ى خانوادگى تا آن جا رنگ ببازد كه شاهد گسست رابطه ى بين فرزندان و والدين و به تدريج گسيختگى و فروپاشى اركان نهاد مقدس خانواده باشيم .
بنابراين ، پدران و مادران بايد در ايجاد يك محيط صميمى كوشا باشند . در غير اين صورت ، پيش بينى واگرايى فرزندان از ايشان امر دشوارى نخواهد بود و تنها عاملى كه مى تواند جايگاه فرزندان را در چارچوب روابط خانوادگى تحكيم بخشد ، تربيت دينى و اخلاق الهى است كه بايد با اهتمام والدين از ابتدايى ترين مراتب و با روش صحيح آغاز شود و گام به گام پيش رود .
حقيقت اين است كه اگر فرزند ، عاطفه را در حق مادر و پدر از دست دهد ، هيچ گاه نخواهد توانست در حق جامعه و كشورش مهرورز و صميمى باشد و رابطه ى عاطفى با آن برقرار سازد . چنين فردى اگر در منطقه ى جنگى حاضر شود ، براى هر ساعتى حقوق و مقررى خاصى مطالبه مى كند و در واقع جبر دولتى و سپس طمع مادى او را به فضاى دفاع از كشور سوق مى دهد . از جان گذشتگى در ميان اين افراد نادر است و صرفا از انتقام گيرى ناشى از خشم مقطعى ناشى مى شود ، نه يك احساس عميق عاطفى درباره ى هم وطنان و ميهن خود .اسلام اگر دفاع از حريم دين و شريعت و ميهن را وظيفه ى هر مسلمان قلمداد كرده است ، مبناى مستحكم آن را در تحكيم عاطفه هاى خانوادگى و دينى پى ريزى كرده است .
بنابراين ، خاستگاه دفاع از شرافت دينى و ايمانى ، همان باورداشت مبدأ و معاد است . اين تربيت ايمانى و عاطفه ى قوى كار را بدان جا مى رساند كه فرد از بين هزاران تعلق خاطر خانوادگى و قومى و ملى ، تنها يكى را برمى گزيند و او خدا است و غيرخدا را فراموش مى كند و در برابر خدا همه چيز برايش رنگ مى بازد .
آن چه آورده ايم ، مربوط به آثار اجتماعى اين حكم مؤكد بود كه امام عليه السلام درباره ى حقوق والدين بر فرزندان بيان فرمود . از سوى ديگر ، در جهت تربيت شخصى افراد عدم رعايت اين مهم ، عقوق والدين و نارضايتى آنان را به دنبال خواهد داشت كه سزاى اخروى آن بى ترديد آتش جهنم است ، چرا كه بى احترامى به پدر و مادر از بدترين نوع گناهان كبيره است .
واقعيت اين است كه انسان تا پدر و مادر نشود ، نمى تواند تصور كند كه پدر و مادر چه موجوداتى هستند و چه عواطفى دارند و چه زحماتى را متحمل مى گردند . «سعدى» در گلستان قصه پندآموزى را حكايت مى كند . او چنين مى نويسد : «روزى به عهد جوانى بانگ بر مادر زدم ، دل آزرده به كنجى نشست و گريان همى گفت :
اگر از عهد خرديت ياد آمدى
كه بيچاره بودى در آغوش من
نكردى در اين روز بر من جفا
كه تو شيرمردى و من پيرزن
نكته ى جالب توجه اين است كه پس از آن كه امام عليه السلام به خداوند متعال عرض مى كند : «خدايا ! مرا آن چنان قرار ده كه هيبت و جلال پدر و مادر در قلب من همانند هيبت سلطان قاهرى باشد.» ، بلافاصله عرضه مى دارد : «خدايا ! چنانم كن كه آنان را همانند مادرى رئوف دوست داشته باشم و خدماتم را در پيشگاه آنان كم بدانم.» اين خود ، بيانگر عظمت شأن پدر و مادر و حياتى بودن رضايت ايشان براى سعادت فرد است .
اللهم صل على محمد و آله كما شرفتنا به ، و صل على محمد و آله ، كما أوجبت لنا الحق على الخلق بسببه ، اللهم اجعلنى أهابهما هيبة السلطان العسوف ، و أبرهما بر الأم الرؤوف ، و اجعل طاعتى لوالدى و برى بهما أقر لعينى من رقدة الوسنان ، و أثلج لصدرى من شربة الظمآن حتى أوثر على هواى هواهما ، و أقدم على رضاى رضاهما ، و أستكثر برهما بى و ان قل ، و أستقل برى بهما و ان كثر؛
خدايا ! همان گونه كه ما به وسيله ى رسول گرامى تو به شرافت ايمان نايل آمديم ، تو نيز بر او و خاندانش درود فرست و چنان كه با هدايت او حقوقى براى ما بر عهده ى خلق نهادى ، درود و تحيت خود را بر او و خاندانش نثار فرما . خدايا ! جلالت پدر و مادرم را در خاطر من به سان سلطه ى شاهان ستمكار قرار ده تا همانند مادرى مهربان آنان را دوست بدارم و اطاعت آنان در نظر من از خواب براى خواب آلوده ، آرامش بخش تر بوده و از خنك ترين نوشيدنى براى شخص تشنه ، گواراتر باشد ؛ به طورى كه خواسته ى آنان را بر خواسته ى خود و رضاى آنان را بر رضاى خود مقدم بدارم و نيكى آنان را – اگر چه كم باشد – بسيار شمارم و خدمت خود را – اگر چه بسيار باشد – كم ببينم .
مهرورزى به والدين و آثار آن در جامعه
آن چه در اين قسمت آمده است تأكيد بر نظام عاطفى خانواده و مشخصا مهرورزى فرزند به والدين است كه استحكام نهاد خانواده و همبستگى اعضاى آن را بيشتر مى كند . اصولا عاطفه و احساس قوى در يك محيط صميمى و جذاب و سالم چنان در اشباع غرايز عاطفى مؤثر است كه مانع هوس هاى غلط و بيمارگونه خواهد شد و از پيدايش عقده هاى پيچيده ى روانى ممانعت خواهد كرد و بدين ترتيب در سالم سازى نظام اجتماعى سهم عظيمى بر عهده خواهد داشت . پر واضح است كه اين استحكام محيط خانوادگى و همبستگى نظام اجتماعى و انس مردم با يكديگر – كه در اثر روابط موجود بين اين كانون هاى صميمى حاصل مى شود – بركات فراوانى به دنبال دارد ، تا آن جا كه مى تواند جامعه را به يك خانواده ى بزرگ تبديل گرداند . متأسفانه امروزه اين احساس مقدس در بسيارى از جوامع كم رنگ شده است . خدا نكند همبستگى و عاطفه ى خانوادگى تا آن جا رنگ ببازد كه شاهد گسست رابطه ى بين فرزندان و والدين و به تدريج گسيختگى و فروپاشى اركان نهاد مقدس خانواده باشيم .
بنابراين ، پدران و مادران بايد در ايجاد يك محيط صميمى كوشا باشند . در غير اين صورت ، پيش بينى واگرايى فرزندان از ايشان امر دشوارى نخواهد بود و تنها عاملى كه مى تواند جايگاه فرزندان را در چارچوب روابط خانوادگى تحكيم بخشد ، تربيت دينى و اخلاق الهى است كه بايد با اهتمام والدين از ابتدايى ترين مراتب و با روش صحيح آغاز شود و گام به گام پيش رود .
حقيقت اين است كه اگر فرزند ، عاطفه را در حق مادر و پدر از دست دهد ، هيچ گاه نخواهد توانست در حق جامعه و كشورش مهرورز و صميمى باشد و رابطه ى عاطفى با آن برقرار سازد . چنين فردى اگر در منطقه ى جنگى حاضر شود ، براى هر ساعتى حقوق و مقررى خاصى مطالبه مى كند و در واقع جبر دولتى و سپس طمع مادى او را به فضاى دفاع از كشور سوق مى دهد . از جان گذشتگى در ميان اين افراد نادر است و صرفا از انتقام گيرى ناشى از خشم مقطعى ناشى مى شود ، نه يك احساس عميق عاطفى درباره ى هم وطنان و ميهن خود .اسلام اگر دفاع از حريم دين و شريعت و ميهن را وظيفه ى هر مسلمان قلمداد كرده است ، مبناى مستحكم آن را در تحكيم عاطفه هاى خانوادگى و دينى پى ريزى كرده است .
بنابراين ، خاستگاه دفاع از شرافت دينى و ايمانى ، همان باورداشت مبدأ و معاد است . اين تربيت ايمانى و عاطفه ى قوى كار را بدان جا مى رساند كه فرد از بين هزاران تعلق خاطر خانوادگى و قومى و ملى ، تنها يكى را برمى گزيند و او خدا است و غيرخدا را فراموش مى كند و در برابر خدا همه چيز برايش رنگ مى بازد .
آن چه آورده ايم ، مربوط به آثار اجتماعى اين حكم مؤكد بود كه امام عليه السلام درباره ى حقوق والدين بر فرزندان بيان فرمود . از سوى ديگر ، در جهت تربيت شخصى افراد عدم رعايت اين مهم ، عقوق والدين و نارضايتى آنان را به دنبال خواهد داشت كه سزاى اخروى آن بى ترديد آتش جهنم است ، چرا كه بى احترامى به پدر و مادر از بدترين نوع گناهان كبيره است .
واقعيت اين است كه انسان تا پدر و مادر نشود ، نمى تواند تصور كند كه پدر و مادر چه موجوداتى هستند و چه عواطفى دارند و چه زحماتى را متحمل مى گردند . «سعدى» در گلستان قصه پندآموزى را حكايت مى كند . او چنين مى نويسد : «روزى به عهد جوانى بانگ بر مادر زدم ، دل آزرده به كنجى نشست و گريان همى گفت :
اگر از عهد خرديت ياد آمدى
كه بيچاره بودى در آغوش من
نكردى در اين روز بر من جفا
كه تو شيرمردى و من پيرزن
نكته ى جالب توجه اين است كه پس از آن كه امام عليه السلام به خداوند متعال عرض مى كند : «خدايا ! مرا آن چنان قرار ده كه هيبت و جلال پدر و مادر در قلب من همانند هيبت سلطان قاهرى باشد.» ، بلافاصله عرضه مى دارد : «خدايا ! چنانم كن كه آنان را همانند مادرى رئوف دوست داشته باشم و خدماتم را در پيشگاه آنان كم بدانم.» اين خود ، بيانگر عظمت شأن پدر و مادر و حياتى بودن رضايت ايشان براى سعادت فرد است .
اللهم خفض لهما صوتى ، و أطب لهما كلامى ، و ألن لهما عريكتى ، و اعطف عليهما قلبى ، و صيرنى بهما رفيقا ، و عليهما شفيقا ، اللهم اشكر لهما تربيتى ، و أثبهما على تكرمتى ، و احفظ لهما ما حفظاه منى فى صغرى ؛
خدايا ! گفتار مرا درباره ى آنان آرام و كلامم را مؤدبانه و خوى و طبعم را نرم گردان و قلبم را چنان متوجه آنان فرما كه با آنها رفيق و مهربان باشم و جزاى تربيت و كرامت و حفظ و مراقبت آنها را عطا فرما و آن چه را كه در كودكى براى من نگاه داشتند ، بر ايشان محفوظ بدار .
مقام پدر و مادر و لزوم وظيفه شناسى فرزندان
امام عليه السلام در اين فراز ، در صدد بيان عظمت پدر و مارد و مقام فوق العاده ى آنان است و به جاى بيان عظمت شأن آنان ، وظايف فرزندان را برشمرده و اين نكته را گوشزد مى فرمايد كه وظيفه ى فرزندان ، فقط فراهم آوردن آسايش والدين نيست ، بلكه رعايت حرمت و ادب در برابر آنان است ؛ به گونه اى كه چنين خضوعى – مثلا تواضع و خوار شمردن خود در برابرشان و با صداى آهسته و لحن نرم با ايشان سخن گفتن – در شرع مقدس براى احدى غير از امامان عليهم السلام و يا عالمان بزرگ تجويز نشده است .
اين شيوه ى تربيتى ، گذشته از آن كه در نظام تربيت امت ، آداب فرزند بودن را مى آموزد و طرز پدر و مادر دارى را بيان مى كند، عظمت مقام پدران ومادران را نيز تفهيم مى كند و زحمات آنان را كه براى رشد فرزندان متحمل شده اند ، گوشزد مى كند و جالب آن است كه در دعايى براى پدر و مادر كميت و كيفيت و مقدار زحمت هاى آنان را بيان نكرده است ، زيرا قابل بيان نيست و فقط به طور اجمال فرموده است : «خدايا ! هم چنان كه آنان در حفظ من كوشيدند ، تو نيز به همان گونه آنان را در پناه كرامت خود نگاه دار» .
محبت پدر و مادر به فرزندان آن چنان طبيعى و قوى است كه پيوسته شارع مقدس خودباختگى پدران و مادران در مقابل فرزندان را به آن دو هشدار مى دهد كه مبادا خود را فراموش و سعادت خود را تباه كنيد و از حدود لازم خارج شويد و تمام وجود خود را به مطالبات فرزندان اختصاص دهيد و از خدا غافل گرديد ؛ قرآن كريم مى فرمايد :
(أنما أموالكم و أولادكم فتنة)؛
قطعا دارايى ها و فرزندانتان آزمايشى براى شما هستند .
نيز مى فرمايد :
(يا أيها الذين آمنوا لا تلهكم أموالكم و لا أولادكم عن ذكر الله)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اموال و اولادتان شما را از ياد خدا باز ندارد و به خود مشغول نسازند .
از سوى ديگر ، به فرزندان توصيه شده است كه در رعايت احترام پدر و مادر كوشش كنند ؛ يعنى از يك سو به والدين توصيه مى كند كه در مهرورزى به فرزندان دچار زياده روى نشوند تا همه چيز خود را فدا سازند . از سوى ديگر ، به فرزندان نهيب مى زند كه مبادا در وظيفه ى خود مسامحه كنند . هم از اين روى ، امام عليه السلام از خدا مى خواهد كه او را شفيق و رفيق پدر و مادر خويش قرار دهد و قلب وى را به سوى آنان متمايل سازد .
شايد از مجموعه ى اين فراز بتوان نتيجه گرفت كه يكى از اسرار و حكمت هاى احترام فوق العاده به پدر و مادر در شرع مقدس اسلام ، تشويق به زندگى زناشويى و داشتن فرزند و تشكيل محيط سالم خانوادگى و بهره مندى از مزاياى فرزنددارى است . در واقع ، معصوم عليه السلام اعلام فرموده است كه اگر كسى رنج پدر و مادر بودن را تحمل نمايد ، از چنان عظمتى برخوردار است كه بايد فرزندان در مقابل او چنين عمل كنند و بدين شكل انگيزه اى مضاعف براى زندگى طبيعى و اشباع احساسات و غرايز ايجاد شود . خروج از نظام طبيعى و رها كردن مزاياى زندگى مشروع هرگز مورد رضايت شارع مقدس نيست و خروج از نظام طبيعى در منطق وحى ، نوعى شانه تهى كردن از مسئوليت طبيعى انسانيت تلقى مى شود . از كف دادن بهره هاى عظيم معنوى و عروج در مدارج كمال يكى از پيامدهاى مسئوليت گريزى افرادى است كه انزوا اختيار مى كنند و خانواده تشكيل نمى دهند . وقتى معصوم عليه السلام در مورد زحمت اداره ى اقتصاد خانواده مى فرمايد :
الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله ؛
تلاشگرى كه براى روزى افراد تحت سرپرستى خود تلاش مى كند ، مانند مجاهد در راه خدا است .
از اين جا معلوم مى شود كه اجر مترتب بر زحمات طاقت فرساى تربيت معنوى و دينى فرزندان تا چه پايه عظيم است .
اللهم خفض لهما صوتى ، و أطب لهما كلامى ، و ألن لهما عريكتى ، و اعطف عليهما قلبى ، و صيرنى بهما رفيقا ، و عليهما شفيقا ، اللهم اشكر لهما تربيتى ، و أثبهما على تكرمتى ، و احفظ لهما ما حفظاه منى فى صغرى ؛
خدايا ! گفتار مرا درباره ى آنان آرام و كلامم را مؤدبانه و خوى و طبعم را نرم گردان و قلبم را چنان متوجه آنان فرما كه با آنها رفيق و مهربان باشم و جزاى تربيت و كرامت و حفظ و مراقبت آنها را عطا فرما و آن چه را كه در كودكى براى من نگاه داشتند ، بر ايشان محفوظ بدار .
مقام پدر و مادر و لزوم وظيفه شناسى فرزندان
امام عليه السلام در اين فراز ، در صدد بيان عظمت پدر و مارد و مقام فوق العاده ى آنان است و به جاى بيان عظمت شأن آنان ، وظايف فرزندان را برشمرده و اين نكته را گوشزد مى فرمايد كه وظيفه ى فرزندان ، فقط فراهم آوردن آسايش والدين نيست ، بلكه رعايت حرمت و ادب در برابر آنان است ؛ به گونه اى كه چنين خضوعى – مثلا تواضع و خوار شمردن خود در برابرشان و با صداى آهسته و لحن نرم با ايشان سخن گفتن – در شرع مقدس براى احدى غير از امامان عليهم السلام و يا عالمان بزرگ تجويز نشده است .
اين شيوه ى تربيتى ، گذشته از آن كه در نظام تربيت امت ، آداب فرزند بودن را مى آموزد و طرز پدر و مادر دارى را بيان مى كند، عظمت مقام پدران ومادران را نيز تفهيم مى كند و زحمات آنان را كه براى رشد فرزندان متحمل شده اند ، گوشزد مى كند و جالب آن است كه در دعايى براى پدر و مادر كميت و كيفيت و مقدار زحمت هاى آنان را بيان نكرده است ، زيرا قابل بيان نيست و فقط به طور اجمال فرموده است : «خدايا ! هم چنان كه آنان در حفظ من كوشيدند ، تو نيز به همان گونه آنان را در پناه كرامت خود نگاه دار» .
محبت پدر و مادر به فرزندان آن چنان طبيعى و قوى است كه پيوسته شارع مقدس خودباختگى پدران و مادران در مقابل فرزندان را به آن دو هشدار مى دهد كه مبادا خود را فراموش و سعادت خود را تباه كنيد و از حدود لازم خارج شويد و تمام وجود خود را به مطالبات فرزندان اختصاص دهيد و از خدا غافل گرديد ؛ قرآن كريم مى فرمايد :
(أنما أموالكم و أولادكم فتنة)؛
قطعا دارايى ها و فرزندانتان آزمايشى براى شما هستند .
نيز مى فرمايد :
(يا أيها الذين آمنوا لا تلهكم أموالكم و لا أولادكم عن ذكر الله)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اموال و اولادتان شما را از ياد خدا باز ندارد و به خود مشغول نسازند .
از سوى ديگر ، به فرزندان توصيه شده است كه در رعايت احترام پدر و مادر كوشش كنند ؛ يعنى از يك سو به والدين توصيه مى كند كه در مهرورزى به فرزندان دچار زياده روى نشوند تا همه چيز خود را فدا سازند . از سوى ديگر ، به فرزندان نهيب مى زند كه مبادا در وظيفه ى خود مسامحه كنند . هم از اين روى ، امام عليه السلام از خدا مى خواهد كه او را شفيق و رفيق پدر و مادر خويش قرار دهد و قلب وى را به سوى آنان متمايل سازد .
شايد از مجموعه ى اين فراز بتوان نتيجه گرفت كه يكى از اسرار و حكمت هاى احترام فوق العاده به پدر و مادر در شرع مقدس اسلام ، تشويق به زندگى زناشويى و داشتن فرزند و تشكيل محيط سالم خانوادگى و بهره مندى از مزاياى فرزنددارى است . در واقع ، معصوم عليه السلام اعلام فرموده است كه اگر كسى رنج پدر و مادر بودن را تحمل نمايد ، از چنان عظمتى برخوردار است كه بايد فرزندان در مقابل او چنين عمل كنند و بدين شكل انگيزه اى مضاعف براى زندگى طبيعى و اشباع احساسات و غرايز ايجاد شود . خروج از نظام طبيعى و رها كردن مزاياى زندگى مشروع هرگز مورد رضايت شارع مقدس نيست و خروج از نظام طبيعى در منطق وحى ، نوعى شانه تهى كردن از مسئوليت طبيعى انسانيت تلقى مى شود . از كف دادن بهره هاى عظيم معنوى و عروج در مدارج كمال يكى از پيامدهاى مسئوليت گريزى افرادى است كه انزوا اختيار مى كنند و خانواده تشكيل نمى دهند . وقتى معصوم عليه السلام در مورد زحمت اداره ى اقتصاد خانواده مى فرمايد :
الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله ؛
تلاشگرى كه براى روزى افراد تحت سرپرستى خود تلاش مى كند ، مانند مجاهد در راه خدا است .
از اين جا معلوم مى شود كه اجر مترتب بر زحمات طاقت فرساى تربيت معنوى و دينى فرزندان تا چه پايه عظيم است .
اللهم و ما مسهما منى من أذى ، أو خلص اليهما عنى من مكروه ، أو ضاع قبلى لهما من حق ، فاجعله لذنوبهما ، و علوا فى درجاتهما ، و زيادة فى حسناتهما ، يا مبدل السيئات بأضعافها من الحسنات ؛
خدايا ! آزارها و بدكارى ها و تضييع حقوقى را كه از من در حق پدر و مادرم صورت گرفته است ، موجب مغفرت و ريزش گناهان آنان و علو درجاتشان و افزايش حسناتشان قرار ده ، اى كسى كه مى توانى سيئات را به حسناتى ده چندان مبدل سازى !
آثار نيكى و بدى به والدين
مفاد اين فراز ، اظهار پشيمانى از تخلف و كوتاهى در رعايت حقوق والدين است.
خداوند سبحان مى فرمايد :
(و قضى ربك ألا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا)؛
حكم قطعى خدا اين است كه هرگز جز خدا را نپرستيد و به والدين خود احسان كنيد.
چنان كه ملاحظه مى شود در اين آيه ، پس از امر به توحيد و نهى از شرك ، درباره ى نيك رفتارى با والدين سفارش اكيد شده است . از اين جا اين نكته استفاده مى شود كه گويا اين مسئله اهميتى همسان با نفى شريك براى خدا و التزام به يكتاپرستى دارد .
نيز مى فرمايد :
(اما يبلغن عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلا تقل لهما أف و لا تنهر هما)؛
هرگاه پدر يا مادرى به سن پيرى رسيدند ، هرگز كلمه اى كه حاكى از كوچك ترين ناراحتى به آنان باشد ، بر زبان مران و با درشتى با آنان سخن مگو .
هم چنين در قرآن كريم مى خوانيم :
(أن اشكر لى و لوالديك)؛
همواره سپاس گزار من و والدينت باش .
بر پايه ى آن چه گفته شد ، معلوم مى شود كه كوتاهى در اداى تكليف در حق اين دو وجود ذى جود ، خطايى نابخشودنى است و چنان چه چنين سهوى رخ دهد ، جبران آن ضرورتى حياتى دارد و البته در ايام حيات آنان جبران بدان است كه فرزند در خدمت ايشان قرار گيرد ولو اين كه فقط در كنار والدين خود باشد تا موجب آرامش و زينت زندگى و آسايش روحى آن دو شود و در زمان مرگشان ، جبران كوتاهى بدان است كه براى آنان حتى الامكان دعا كند و آمرزش بطلبد و از خدا بخواهد كه آن چه از حقوق آنان تضييع كرده يا چنان كه بايد به وظايف خود عمل نكرده و در حقشان بدى روا داشته ، سببى براى درگذشتن از گناه و بلندى درجات و زيادى حسنات آنان قرار دهد ، تا بدين صورت خداوند متعال كوتاهى دنيايى را با عفو و ارتقاى درجات آنان در آخرت جبران فرمايد .
و اين امر شدنى است ، زيرا خداوند متعال – جل جلاله – بر همه چيز تواناست و مى تواند با دعاى فرزند ، گناهان پدر و مادر را به حسنات و درجات مبدل سازد ، زيرا يكى از اسماى الهى «مبدل السيئات بالحسنات» است .
اصولا دعاى براى والدين ، گذشته از آن كه وظيفه ى فرزند در حق والدين است ، عبادتى عظيم و عمل به فرمان حضرت ربوبى به شمار مى آيد و اين سر سفارش هاى فراوان قرآن و عترت به دعا كردن در حق پدر و مادر است .
اللهم و ما تعديا على فيه من قول ، أو أسرفا على فيه من فعل ، أو ضيعاه لى من حق ، أو قصرا بى عنه من واجب فقد وهبته لهما ، و جدت به عليهما ، و رغبت اليك فى وضع تبعته عنهما ، فانى لا أتهمهما على نفسى ، و لا أستبطئهما فى برى ، و لا أكره ما تولياه من أمرى يا رب ؛
خدايا ! اگر در سخن يا كردار از آنها در حق من كوتاهى سر زده يا تضييع حق يا ناديده گرفتن امر واجبى صورت گرفته است ، من همه ى آنها را مى بخشم و از آنها درمى گذرم و مايلم تو نيز آنان را ببخشى ؛ چرا كه من آنان را به تقصير متهم نمى كنم و به مسامحه و كم كارى منسوب نمى سازم و سرپرستى آنان درباره ى خود را ناخوش ندارم . اى پرودگار من !
حقوق فرزندان بر والدين
حضرت سيدالساجدين عليه السلام در اين جا به حقوق فرزندان بر والدين اشاره دارد ، زيرا هم چنان كه براى پدر و مادر حقوق بسيارى بر فرزندان لحاظ شده است ، براى فرزندان نيز حقوقى منظور شده است كه اداى آنها بر والدين واجب است .
امام زين العابدين عليه السلام در رسالة الحقوق مى فرمايد :
و أما حق ولدك ، فأن تعلم أنه منك ، و مضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره ، و أنك مسؤول عما وليته بحسن الأدب و الدلالة على ربه – عزوجل – و المعونة له على طاعته ؛ فاعمل فى أمره عمل من يعلم أنه مثاب على الاحسان اليه ، معاقب على الاساءة اليه ؛
حق فرزندت بر تو آن است كه بدانى او از تو است و خير و شر دنيوى او دامن گير تو خواهد بود و تو در برابر فرزند خود مسئولى كه او را به بهترين وجه ادب كنى و به طرف خداوند – جل جلاله – هدايت نمايى . بنابراين ، نسبت به او خود را چنان موظف بدان كه در مقابل احسان به او جزاى نيكو دارى و در صورت آزار وى و سرباز زدن از اداى حقوقش منتظر عقاب الهى باش .
نيز از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود :
يلزم الوالدين من العقوق لولدهما ، ما يلزم الولد لهما من عقوقهما ؛
آن چه بر عاق شدن فرزند مترتب است ، عينا متوجه پدر و مادرى خواهد شد كه به وظايف خود در مورد اولاد كوتاهى مى كنند .
در روايات ديگر اين مضامين آمده است كه حق فرزند بر پدر و مادر آن است كه او را ادب كنند و از تربيت مناسب بهره مند سازند و عقايد صحيح را به او بياموزند و در ايمان و اعتقاد او بكوشند و حرام به او نخورانند و مناظر منكر را به او ننمايانند . نيز آمده است كه در قيامت بسيارى از فرزندان ، از پدر و مادر خود شكايت خواهند كرد و از خداوند متعال مى خواهند كه آنها را سرزنش كند ، زيرا موجب شده اند كه فرزند ديروز وى امروز (قيامت) در كنار انبوه آتش و عذاب قرار گيرد .
دعا براى والدين ، وظيفه ى فرزند
امام عليه السلام در اين قسمت هم وظيفه ى ديگرى را براى فرزندان برشمرده است و آن ، طلب مغفرت براى والدين در برابر كوتاهى ايشان است ؛ يعنى چنان چه انسان تقصيرى در اداى وظايف از سوى پدر و مادر مشاهده كرد ، حتما آنان را عفو كند و از خدا براى والدين خود مغفرت بطلبد و علو درجات آنان را درخواست كند و تا مى تواند با حسن ظن به آنان نظر كند و آنان را در آن چه كرده اند ، معذور بداند و كم كارى آنان را بر عمد و تقصير حمل نكند ، بلكه چنين بينديشد كه شايد توان ذهنى يا امكان عملى آنان بيش از اين نبوده است . اصولا توقع بيش از قدرت فهم و توان افراد بى جا است . از اين رو ، بايد در مقابل زحمات و رنج هاى فراوانى كه پدر و مادر متحمل شده اند ، از تقصيرهاى احتمالى آنان در گذشت و از خداوند متعال براى آنا درخواست بخشش و مغفرت نمود. امام سجاد عليه السلام در فراز ششم به همين مسئله ى ظريف اشاره مى فرمايند.
فهما أوجب حقا على ، و أقدم احسانا الى ، و أعظم منة لدى من أن أقاصهما بعدل ، أو أجازيهما على مثل ، أين اذا – يا الهى – طول شغلهما بتربيتى ؟ و أين شدة تعبهما فى حراستى ؟ و أين اقتارهما على أنفسهما للتوسعة على ؟ هيهات من يستوفيان من حقهما ، و لا أدرك ما يجب على لهما ، و لا أنا بقاض وظيفة خدمتهما ؛
بار خدايا ! حق و احسان و منت هاى پدر و مادرم عظيم تر و واجب تر از آن است كه من اكنون در برابر آنها ايستاده و تلافى و دادخواهى كنم . پس اى معبود من!
آن همه رنج هاى طولانى كه در راه تربيت من تحمل كردند و آن همه زحمت ها كه در نگهدارى من و تحمل مشكلات براى آسايش من بر خود هموار كردند ، چگونه فراموشم شود ؟ نه ، من هرگز نمى توانم حق آنها را ادا كنم و هرگز نمى توانم واجبات خود را در برابرشان باز شناسم و هرگز نمى توانم وظيفه ى خدمت گزارى به آنان را ادا كنم.
.........................
دعاى آن حضرت عليه السلام است به هنگام بيمارى
از دعاهاى آن حضرت است هنگامى كه به ابر و برق مى نگريست و
از دعاهاى امام عليه السلام است در عاقبت به خيرى
- اى كه ياد او براى
̶ اى خداى من ما بندگان تو از وساوس و فساد شيطان و مكر
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.