• بخشی از دعای 49
ممكن است توهم شود كه توجه حضرت سجاد عليه السلام در اين دعا تنها بدين مطلب معطوف بوده است كه مصونيت از شرور شياطين و اشرار را از خداوند سبحان درخواست نمايد ، ولى اين گونه نيست ، بلكه امام سجاد عليه السلام بسيارى از اسرار را به صورت دعا براى امت بيان فرموده است ، تا در روزگار مناسب اسرار سربسته را براى تشنگان معارف شرح دهند ، زيرا در زمان آن امام همام اندكند ، كسانى كه از انديشه اى ژرف و قوى برخوردار باشند و بتوانند پرسش هاى دقيق مطرح كنند ، اما از سويى وظيفه ى امام آن است كه حقايق را به امت بشناساند . بدين ترتيب ، حضرتش - چونان ساير معصومين عليهم السلام - بسيارى از حقايق ناب و ديرياب را با ظرافت قابل فهم براى اهل فن در لا به لاى عبارت هاى ادعيه و احاديث مطرح ساخته و براى نسل هاى بعد به وديعت نهاده است .آرى ، در عصر امام سجاد عليه السلام ، اولا افرادى كه پرسش هاى لطيف و دقيق براى شان مطرح باشد ، اندك بودند و ثانيا شرايط سياسى جامعه چنان سخت و پيچيده بود كه اگر كسانى هم توانايى طرح پرسش هاى عالمانه را داشتند ، چه بسا مصلحت را در مسكوت گذاردن آنها مى ديدند . اين دو عامل در كنار دنيازدگى و بى اشتهايى علمى توده ى غفلت زده ى عصر اموى و ترس و محافظه كارى عده اى از نخبگان ، همگى مانع از آن بود كه مردم گرداگرد آن حضرت را بگيرند و امور مبهم و سخت را يكى پس از ديگرى كشف كنند .
در چنين شرايطى حضرت دعا را قالب مناسبى براى طرح و به امانت گذاردن نكته هاى نغز علمى و معارفى تشخيص دادند و بسيارى از معارف بلند الهى را به صورت دعا بيان فرمودند ، كه اميد است نسل هاى روشن آينده به تقحيقات دامنه دار در راستاى ژرف كاوى معارف نهفته در ادعيه دست يازند و ذخاير عظيم و حكمت هاى ناب آنها را استخراج كنند .
آشنايى با راه هاى مقابله با شيطان
امام عليه السلام در اين دعا هشدار داده است كه حيله هاى شيطان آن چنان پيچيده است كه به سادگى قابل كشف نيست ؛ مثلا گاهى افراد را چنان حيرت زده مى كند كه بدى ها را به صورت فضيلت و نيكى فضيلت و نيكى جلوه مى دهد . خداوند سبحان در مورد كسانى كه به آخرت ايمان ندارند ، مى فرمايد :
(و يدع الانسان بالشر دعاءه بالخير) ؛
انسان - آن چنان كه از خدا خير مى طلبد - درخواست شر مى كند .
آرى ، گاه آدمى آن چنان مى دود ، تو گويى از پى خير و سعادت روان است و اين زمانى است كه امر بر او كاملا مشتبه شده است و در اثر القائات شيطان ، قدرت تشخيص را از دست داده است .
يكى از ترفندهاى پيچيده ى ابليس لعين اين است كه گاهى انسان را به خيرى دعوت مى كند ، ولى غرض نهايى او اين است كه وى را از خير بزرگ تر و مهم تر محروم گرداند يا به پى آمدهاى نامعقول ديگر گرفتار سازد .
از اين رو ، حضرت در اين فراز نكته ى مهمى را از ديدگاه حضرت حق درخواست فرموده است و آن آشنايى با راه هاى مقابله با شيطان است ؛ در نبرد بى پايان ميان انسان و شيطان ، آشنايى با نقاط آسيب پذير دشمن و چگونگى غافل گير ساختن و خلع سلاح كردن وى از اهميت حياتى برخوردار است كه مورد توجه و درخواست امام على بن الحسين عليهماالسلام قرار گرفته است .
چنان كه حضرتش متذكر غفلت هاى خواب آورى شده است كه انسان غفلت زده ى بيچاره را در آغوش دشمن مى افكند و به تعبيرى او را دست بسته تحويل اردوگاه دشمن مى دهد .
در پايان نيز از خداوندسبحان يارى و كمك خواسته است . بدون ترديد مى توان گفت كه هوس ها و هواهاى نفسانى و غفلت ها و سستى ها همگى توسط شياطين اغواگر در صدد بازدارى انسان از تكامل و قرب الى الله هستند ، صورت مى گيرد و اگر تلاش انسان با كمك خواهى و تضرع به درگاه حضرت احديت - جل جلاله - توأم نباشد ، سخت ترين و هولناك ترين پرتگاه در انتظار او خواهد بود .
اللهم و أشرب قلوبنا انكار عمله ، و الطف لنا فى نقض حيله ؛
خداوندا ! جان ما را از بى زارى جستن از كردار او سيراب گردان و به لطف خود ما را موفق كن كه حيله هاى او را باطل كنيم و نقشه هاى او را بر باد دهيم .
راه شناخت و مقابله با هواى نفس و وسوسه هاى شيطانى
سلسله قواى روحى انسان بسيار پيچيده است و شناخت ابعاد آن ، فرزانگى و دقت بسيارى مى طلبد؛ از اين رو، خودشناسى از دشوارترين شناخت ها به شمار مى آيد.
كسانى كه در ظاهر ، عاقل و اهل تدبير و داراى قوه ى تشخيص اند و خود را فردى حسابگر مى دانند و به ديگران خرده مى گيرند ، گاهى هواى نفس را با عقل خلط مى كنند و مسائل خرافى و غيرعقلانى را معقول مى شمارند و به امور پست و زشتى دل مى بندند كه به هيچ روى پسنديده نيست و در مقام توجيه اين رويكرد خفت بار عذرهاى بدتر از گناه مى آورند و بى زارى خود را از كسانى كه او را نهى مى كنند ، ابراز مى دارند .
بسيارى از علاقه ها و عشق هاى كاذب ، رفتارهاى نابخردانه به شمار مى روند كه گاه فرد ، سعادت خود را در گرو پى جويى آنها مى بيند ، غافل از آن كه در باطن ، شقاوت را براى وى به ارمغان مى آورند . گاهى هم انسان ها مقاصد كاملا خردمندانه و تعالى بخش را به دليل فريب ابليس و سختى راه ، نادرست و ناپسند مى پندارند .
پيدايش اين حالات انكارناپذير است و افرادى كه بتوانند هواى نفس را از مقتضاى خرد تشخيص دهند و الهام رحمانى را از وسوسه ى شيطانى باز شناسند ، بسيار نادرند . بر فرض كه فردى قدرت تشخيص داشته باشد ، باز هم در مقام عمل به معارضه ى هوا و هوس و كارشكنى هاى شيطان گرفتار مى شود و در اين كشاكش بر صراط مستقيم باقى ماندن و گوش هوش از هوا و هوس پالودن ، سخت طاقت فرسا است كه جز با مدد حضرت حق ميسور نيست . جنود عقل و سپاه جهل در وجود انسان صف آرايى مى كنند و شيطان سربازان خود را مى شوراند و در ميان جنود عقل شبهه مى افكند و تفرقه مى اندازد . اين جا است كه نورى فوق طبيعى بايد از انسان دستگيرى كند تا نلغزد ؛ چنان كه خداوند متعال مى فرمايد :
(الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور) ؛
خدا سرپرست مؤمنان است ؛ ايشان را از تاريكى ها به سوى روشنايى برمى كشد .
بايد توجه داشت كه بدون مدد گرفتن از وصى و مربى الهى ، خروج از تاريكى ها به سوى نور ميسور نيست . از اين رو ، خداوند متعال اولين فردى را كه در نظام بشرى آفريد ، يك پيامبر بود تا دومين فرد به هدايت او از تاريكى ها بيرون رود و راه روشن سعادت را پيش گيرد . پس از دريافت دستور نورانى وحى از مشكات نبوت هم بايد از خداوند متعال درخواست كرد كه اين كرامت را - كه مددى فوق عقل است - در فطرت و جان ما بيشتر كند تا از ميدان جهاد عقل با نفس سربلند بيرون آييم .
آرى ، اگر قوه ى عاقله ى آدمى تحت ولايت خدا قرار گيرد ، قهرا خداوند متعال با ولايت خود وى را از ظلمات هواپرستى خارج مى گرداند ، ولى اگر قوه ى مدبره ى انسان از اولياى شيطان باشد و از ولايت خدا خارج گردد ، آدمى در كارزار با شيطان و نفس شكست مى خورد و در تاريكى ها فرو مى رود .
خداوند سبحان مى فرمايد :
(و الذين كفروا أولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات أولئك أصحاب النار هم فيها خالدون) ؛
آنان كه كفر ورزيدند ، در سلطه و ولايت طاغوت اند ؛ آنان را از عالم نور به سوى وادى ظلمات مى كشانند . اينان جهنمى اند و جاودانه در آتش جهنم خواهند بود .
در واقع ، اينان مصداق سخن قرآن كريم اند كه فرمود :
(أفرأيت من اتخذ الهه هواه و أضله الله على علم) ؛
آيا آن كس را ديدى كه هواى نفس خويش را معبود خود ساخت و خداوند متعال او را با آگاهى (بر اين كه شايسته ى هدايت نيست) گمراه ساخت .
بر اين اساس ، امام سجاد عليه السلام به خدا پناه مى برد و از خدا يارى مى جويد ؛ همان گونه كه خداوند سبحان در قرآن دستور داده و مى فرمايد :
(و اما ينزغنك من الشيطان نزع فاستعذ بالله انه سميع عليم ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون) ؛
هرگاه وسوسه اى از شيطان به دل و جان تو رسيد ، به خدا پناه ببر كه او شنوا و آگاه است . كسانى كه تقوا پيشه اند ، آن گاه كه دچار وسوسه هاى شيطان مى شوند ، به ياد خدا مى افتند و ناگهان بينا مى شوند .
«شيطان طائف» شيطانى است كه به گرد قلب طواف مى كند تا انسان را از صراط مستقيم باز دارد ، ولى در صورت پناهندگى انسان به خدا عقب مى نشيند و آدمى با بينا شدن چشم دل ، به نجات و رستگارى دست مى يابد .
در ذيل اين آيه ى شريفه آمده است : «اين آيه در مورد كسى است كه عزم گناه كرده است ، ولى به حضرت حق توجه مى كند و خداوند تعالى او را نجات مى دهد.
اللهم صل على محمد و آله ، و حول سلطانه عنا ، و اقطع رجاءه منا ، و ادرأه عن الولوع بنا ؛
خداوندا ، بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و سلطه ى شيطان را از ما بازگير و اميد او را از ما قطع فرما و حرص او را بر اغوا و گمراهى ما دفع بنما.
........................