• بخشی از دعای 20
- عدل گستر باشید.
- خشم خود را فرو خورید.
- فتنهها و خصومت را خاموش
امام سجاد عليه السلام در جمله ى نخست اين فراز به اين نكته اشاره دارد كه موجود بى نهايت ، براى موجودات محدود استقلالى باقى نمى گذارد ؛ يعنى هر كمال و جمال و فضيلتى تنها شعاعى از انوار غير متناهى او است و آن شعاع هرگز نمى تواند فى نفسه ، خودى خود را بنمايد ، بلكه هر كمالى كه دارد اشاره به كمال مطلق بى نهايت مبدا خود و يكى از شئون او و حاكى از وابستگى به او است بدين ترتيب ، استغنا از مبدا هستى و شئون او ، محال است و منقطع ديدن ممكنات از مبدا هستى بخش و بى نياز پنداشتن آنان - چونان نگاه استقلالى به معانى حرفيه - ديدگاهى سفيهانه و نابخشودنى است ؛ زيرا شان هر حقيقتى تنها در سايه ى ارتباط و اتكا به ذى شان هويت و معنا مى يابد .
قانون مندى جهت گيرى و پويه ها در جهان هستى
فراز دوم ، يعنى عبارت «يا من يرغب اليه و لا يرغب عنه» بيانگر قانون مندى جهت گيرى ها و پويه ها در جهان هستى است . اصولا متحرك همواره به سوى مقصدى روان است كه فعلا حاصل نيست و براى به كف آوردن مطلوب خاص خود ، به پيش مى رود ؛ بنابراين حركت ، روى آوردن به كمال است و هر گاه از هر متحرك سوال شود به كجا مى روى ؟ خواهد گفت : در راهى هستم كه به نقطه ى مقصد منتهى مى شود و در اين پويه ، مقصود و مطلوب خود را مى طلبم . پس هيچ تكاپو و حركتى نيست ، مگر آن كه به سوى كمالى خاص در جريان است .
از سوى ديگر ، پر واضح است كه كمال مطلق تنها و تنها خداوند متعال است و هر جا كه كمالى موجود است ، اثر او و قائم به او است و هر تلاش و پويه اى به سوى او روان است .
بنابراين ، مقصود از اين گونه سخنان سيدالساجدين ، على بن الحسين عليه السلام به جد بزرگوارش حضرت امير عليه السلام كه بارها خداوند متعال را با عباراتى نظير : «يا غاية آمال الآملين» و : «يا منتهى رغبة الراغبين .» و نيز : «يا من لا منجى منه الا اليه .» مخاطب ساخته اند ، آن است كه هر گرايش و رغبت و آرزويى فقط به سوى او و هر نجاتى قائم به او است .
در حركات معكوس ، مانند سعى در سركشى و ضلالت ، بحثى مستقل در حكمت متعاليه و كلمات بزرگان مطرح شده و ابهام موجود در اين گونه حركات به گونه اى كه با سخن گذشته ى ما تنافى نداشته باشد ، حل شده است .
بنابراين اگر غايت هر موجودى و مرجع هر محتاجى و مقصود هر مضطرى و غايت هر حركت و متحركى ، خداوند متعال است - كه كمال مطلق و غير متناهى است و فوق او ملجا و پناهى در كار نيست - او حتما «يرغب اليه و لا يرغب عنه .»؛ يعنى مورد رغبت هر راغب و گمشده ى هر جوينده خواهد بود و محال است كه طالب كمالى از او روى گردان باشد ، اگر چه توهم كند كه با خدا كارى ندارد و مطلوب او چيز ديگرى است و واقعيت ، پندار او را تاييد نمى كند ، چرا كه طراوت هر گلى و گوارايى هر جرعه اى و شيرينى هر لذتى از او است و آرامش خواب ، امنيت خاطر ، آسايش تن ، بينش عقل ، دقت ذوق ، زيبايى هر جمال ، تناسب هر پيكر و طراوت جوانى و همه ى جذابيت ها ، به افاضه ى آن فياض ازلى و لم يزلى است و همه يك فروغ رخ ساقى است كه در جام افتاده است .
رهاورد مجموع اين بحث و چكيده ى آن چنين است كه هر كمال ، گونه اى از هستى است و هستى ده مطلق و خلاق هستى ، فقط حضرت بارى است ؛ پس منشا همه كمالات خدا است و هر متحركى به سوى مقصدى روان است و كمال خاص خود را مى طلبد و چون همه ى كمال ها از حق سبحانه است .
بنابراين ، جملگى به سوى خدا در حركت اند و در اين حقيقت بين موحد خداجو و جماد بى ادراك و ملحد مغرور فرقى نيست ؛ پس همه ى كائنات - دانسته يا ندانسته - (انا لله و انا اليه راجعون) گو هستند ؛ يعنى به همان سوى روانيم كه از آن آمده ايم و به ديگر بيان ، قوس صعود دايره ى هستى ، به همان نقطه منتهى مى شود كه پيش از آن ، مبدا قوس نزول بوده است .
و يا من يستغنى به و لا يستغنى عنه ، و يا من يرغب اليه و لا يرغب عنه ؛
اى كسى كه نيازمندان به او بى نياز مى گردند و بى نيازى از او ناممكن است و اى كسى كه موجودات به او روى مى آورند و محال است از او روگردان شوند !
نيازمندى موجودات به مبدا هستى
امام سجاد عليه السلام در جمله ى نخست اين فراز به اين نكته اشاره دارد كه موجود بى نهايت ، براى موجودات محدود استقلالى باقى نمى گذارد ؛ يعنى هر كمال و جمال و فضيلتى تنها شعاعى از انوار غير متناهى او است و آن شعاع هرگز نمى تواند فى نفسه ، خودى خود را بنمايد ، بلكه هر كمالى كه دارد اشاره به كمال مطلق بى نهايت مبدا خود و يكى از شئون او و حاكى از وابستگى به او است بدين ترتيب ، استغنا از مبدا هستى و شئون او ، محال است و منقطع ديدن ممكنات از مبدا هستى بخش و بى نياز پنداشتن آنان - چونان نگاه استقلالى به معانى حرفيه - ديدگاهى سفيهانه و نابخشودنى است ؛ زيرا شان هر حقيقتى تنها در سايه ى ارتباط و اتكا به ذى شان هويت و معنا مى يابد .
قانون مندى جهت گيرى و پويه ها در جهان هستى
فراز دوم ، يعنى عبارت «يا من يرغب اليه و لا يرغب عنه» بيانگر قانون مندى جهت گيرى ها و پويه ها در جهان هستى است . اصولا متحرك همواره به سوى مقصدى روان است كه فعلا حاصل نيست و براى به كف آوردن مطلوب خاص خود ، به پيش مى رود ؛ بنابراين حركت ، روى آوردن به كمال است و هر گاه از هر متحرك سوال شود به كجا مى روى ؟ خواهد گفت : در راهى هستم كه به نقطه ى مقصد منتهى مى شود و در اين پويه ، مقصود و مطلوب خود را مى طلبم . پس هيچ تكاپو و حركتى نيست ، مگر آن كه به سوى كمالى خاص در جريان است .
از سوى ديگر ، پر واضح است كه كمال مطلق تنها و تنها خداوند متعال است و هر جا كه كمالى موجود است ، اثر او و قائم به او است و هر تلاش و پويه اى به سوى او روان است .
بنابراين ، مقصود از اين گونه سخنان سيدالساجدين ، على بن الحسين عليه السلام به جد بزرگوارش حضرت امير عليه السلام كه بارها خداوند متعال را با عباراتى نظير : «يا غاية آمال الآملين» و : «يا منتهى رغبة الراغبين .» و نيز : «يا من لا منجى منه الا اليه .» مخاطب ساخته اند ، آن است كه هر گرايش و رغبت و آرزويى فقط به سوى او و هر نجاتى قائم به او است .
در حركات معكوس ، مانند سعى در سركشى و ضلالت ، بحثى مستقل در حكمت متعاليه و كلمات بزرگان مطرح شده و ابهام موجود در اين گونه حركات به گونه اى كه با سخن گذشته ى ما تنافى نداشته باشد ، حل شده است .
بنابراين اگر غايت هر موجودى و مرجع هر محتاجى و مقصود هر مضطرى و غايت هر حركت و متحركى ، خداوند متعال است - كه كمال مطلق و غير متناهى است و فوق او ملجا و پناهى در كار نيست - او حتما «يرغب اليه و لا يرغب عنه .»؛ يعنى مورد رغبت هر راغب و گمشده ى هر جوينده خواهد بود و محال است كه طالب كمالى از او روى گردان باشد ، اگر چه توهم كند كه با خدا كارى ندارد و مطلوب او چيز ديگرى است و واقعيت ، پندار او را تاييد نمى كند ، چرا كه طراوت هر گلى و گوارايى هر جرعه اى و شيرينى هر لذتى از او است و آرامش خواب ، امنيت خاطر ، آسايش تن ، بينش عقل ، دقت ذوق ، زيبايى هر جمال ، تناسب هر پيكر و طراوت جوانى و همه ى جذابيت ها ، به افاضه ى آن فياض ازلى و لم يزلى است و همه يك فروغ رخ ساقى است كه در جام افتاده است .
رهاورد مجموع اين بحث و چكيده ى آن چنين است كه هر كمال ، گونه اى از هستى است و هستى ده مطلق و خلاق هستى ، فقط حضرت بارى است ؛ پس منشا همه كمالات خدا است و هر متحركى به سوى مقصدى روان است و كمال خاص خود را مى طلبد و چون همه ى كمال ها از حق سبحانه است .
بنابراين ، جملگى به سوى خدا در حركت اند و در اين حقيقت بين موحد خداجو و جماد بى ادراك و ملحد مغرور فرقى نيست ؛ پس همه ى كائنات - دانسته يا ندانسته - (انا لله و انا اليه راجعون) گو هستند ؛ يعنى به همان سوى روانيم كه از آن آمده ايم و به ديگر بيان ، قوس صعود دايره ى هستى ، به همان نقطه منتهى مى شود كه پيش از آن ، مبدا قوس نزول بوده است .
و يا من لا تفنى خزائنه المسائل ؛
اى كسى كه كثرت درخواست سائلان و عطاى وى ، خزاين و گنجينه هاى او را تهى نمى سازد !
چگونگى افزايش خزاين الهى در صورت جود و عطا
مضمون فوق ، در دعاى افتتاح بدين صورت آمده است :
و لا تزيده كثرة العطاء الا جودا و كرما ؛
هر چه بيشتر عطا كند ، خزاينش كاهش نمى يابد ، بلكه جود و كرمش ظهور بيشتر و تجلى واضح ترى مى يابد .
«كريم» و «جواد» دو صفت فعل حضرت حق هستند ؛ يعنى اين دو صفت از رتبه ى افعال خدا انتزاع مى شوند ؛ بنابراين ، هر چه جود و بخشش جناب حق بيشتر باشد ، فعل او به صورت وسيع ترى تحقق يافته است و از آن فعل وسيع ، جود و كرم بيشترى انتزاع خواهد شد و كثرت عطاياى او ، موجب بيشتر شدن جود و كرامت او مى گردد.
در واقع ، مالكيت حقيقى از آن خدا است و هر كسى در حد حاجت خود ، بهره اى مى برد ، اما استفاده ى او چيزى را از خداوند متعال سلب نمى كند.
..............................
دعاى آن حضرت عليه السلام است پس از ختم
و از دعاى امام عليه السلام بود، هنگامى كه به او ستم مى شد يا از
هنگامى كه رزق و روزى بر آن حضرت تنگ مى گرديد مى خواند و به
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.