امام عليه السلام در اين فراز جالب ترين شيوه ى گفت و گو را - كه مطابق مقتضاى حال است - به كار بسته است ، زيرا در فراز قبل فرمود : «نفس وادار مى كند كه حاجت بر در خانه ى مخلوق برم .» و بلافاصله در فراز بعد فرمود : «و به وسيله ى تو بود كه آگاه شدم و سوى تو برگشتم». اين خود نوعى تجاهل عارف است كه در تبيين مسئله و تفهيم حقيقت كاملا موثر است ؛ از اين رو ، گاهى مربيان آگاه ابراز نادانى مى كنند و مسئله غير متعارف را در حضور شاگردان قابل قبول جلوه مى دهند ، سپس نادرستى آن قضيه را عملا نشان مى دهند و راه حل صحيح را ارايه مى كنند .
چنان كه روش برخورد ابراهيم - على نبينا و آله و عليه السلام - با پرستش گران اجرام آسمانى از همين قبيل است ، زيرا وقتى ستاره را ديد ، گفت : (هذا ربى ؛ اين پروردگار من است) وقتى ماه تابان را ديد ، گفت : (هذا ربى) و چون ماه افول كرد ، از او روى برتافت . سپس خورشيد رخشان را ديد و گفت : (هذا ربى) و چون آن هم غروب كرد ، گفت :
(يا قوم انى برى ء مما تشركون ، انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الأرض)؛
اى قوم من ، من از آن چه شريك خدا قرار داده ايد ، بى زارم . من به سوى خدايى كه آسمان ها و زمين را پديد آورده است ، روى گردانيدم .
اين همان تجاهل عارف است كه تاثير به سزايى در تفهيم و تبيين حقايق دارد . بنابراين ، توهم ناآگاهى امام معصوم بر اين حقيقت ژرفت ، خطا است ؛ يعنى نه چنين است كه امام پس از آگاهى به عذرخواهى پرداخته است ، زيرا مقتضاى معصوم دانستن امام اين است كه از هر گونه خطا و خطيئه ، حتى مكروه به دور باشد . بنابراين ، امكان صدور امر غير مجاز از وى منتفى است .
ثم انتبهت بتذكيرك لى من غفلتى ، و نهضت بتوفيقك من زلتى ، و رجعت و نكصت بتسديدك عن عثرتى . و قلت : سبحان ربى كيف يسأل محتاج محتاجا؟ و أنى يرغب معدم الى معدم ؟؛
پروردگارا ، با هشدار تو از خواب غفلت بيدار شدم و با توفيق تو از بستر لغزش برخاستم و به تاييد تو از خطاى خود برگشتم و با خود گفتم : سبحان الله چگونه نيازمندى از نيازمند ديگرى درخواست مى كند ؟ و چه طور بى نوايى به مانند خويش روى مى آورد؟
توفيق ؛ نگاه دارنده ى انسان از خطا و لغزش
امام عليه السلام در اين فراز در پى فراز پيشين ، اين نكته را يادآور مى شود كه خداوند متعال هر كس را به خود واگذارد ، نيرنگ هاى نفس بر او غالب مى آيد، ولى اگر عيايت هاى ويژه ى حضرت ربوبى از بنده خود دستگيرى كند و او را به اين نكته آگاه سازد كه هرگز از هيچ بنده اى كار خدايى ساخته نيست و حاجت بردن نزد كسى كه از تو برترى ندارد ، سزاور نيست .
اساسا بايد از بنده نوارى حق سپاس گزار بود كه دوست ندارد بنده اش به كسى كه توان رفع حاجت او را ندارد ، روى آورد و اصولا چنين رفتارى ، گذشته از آن كه بى ادبى در محضر پروردگار است ، خلاف تدبير عقل نيز مى باشد ، زيرا عقل هرگز نمى پسندد كه ناتوان به سوى هم چون خودى دست نياز بگشايد و آبرو و اعتبار خدادادى خود را تباه كند .
از اين رو ، حضرت سيدالساجدين عليه السلام مى فرمايد كه خدايا من از اين لغزش و فرسايش در امان ماندم و اين توفيق عقلانى را تو عطا فرمودى .
به ديگر سخن ، امام معصوم به اين نكته ى دقيق اشاره مى كند كه اگر توفيق الهى نصيب نگردد ، انسان دچار لغزش مى شود ، حتى اگر معصوم باشد ، زيرا اگر معصوم غير قابل خطا و اشتباه است ، مقام عصمت او نيز به بركت فيض هاى ربانى است كه امام معصوم را در زير سايه ى عنايت خاص خود قرار داده است و اصولا هر كمالى را كه بنده دارد ، هديه اى ربانى و الهى است و قايم به خود او نيست ؛ از اين رو ، اگر كسى (غير معصوم) توهم كند كه اين موهبت از خود او است و بدان مغرور گردد ، از او سلب نعمت خواهد شد ؛ چنان كه طبق گزارش قرآن كريم ، قارون مغرور كه در جواب نصيحت مشفقانه ى : (و لا تنس نصيبك من الدنيا و أحسن كما أحسن الله اليك ؛ بهره ى خود را از دنيا فراموش مكن و به ديگران نيز احسان كن چنان كه خداى به تو احسان فرمود .) پاسخ داد : (انما أوتيته على علم ؛ من اينها را در نتيجه ى دانش خود يافته ام .) و در اثر آن ، تمام نعمت ها را از كف داد و خود نيز از لوح هستى محو گرديد .
بدين جهت سيدالشهداء عليه السلام در دعاى عرفه مى فرمايد :
الهى أنا الفقير فى غناى فكيف لا أكون فقيرا فى فقرى ؟! الهى أنا الجاهل فى علمى فكيف لا أكون جهولا فى جهلى .
و مقصود آن حضرت اين است كه خدايا من در تمام آگاهى هايم نادانم ، هم چنان كه در بى نيازيم فقيرم ، زيرا اين بى نيازى و اين آگاهى ذاتى من نيست ، بلكه امانت تو است .
به همين دليل ، حضرت سيدالساجدين نيز در اين فراز دعا مى فرمايد : «أنى يرغب معدم الى معدم ؟»؛ چرا كه هر كس هر چه دارد ، از آن خدا است و او از خود هيچ ندارد ؛ بنابراين ، بسى نادانى است كه فقيرى به تهى دست ديگرى عرض حاجت كند .
شيوه ى گفت و گو با مبدا هستى
امام عليه السلام در اين فراز جالب ترين شيوه ى گفت و گو را - كه مطابق مقتضاى حال است - به كار بسته است ، زيرا در فراز قبل فرمود : «نفس وادار مى كند كه حاجت بر در خانه ى مخلوق برم .» و بلافاصله در فراز بعد فرمود : «و به وسيله ى تو بود كه آگاه شدم و سوى تو برگشتم». اين خود نوعى تجاهل عارف است كه در تبيين مسئله و تفهيم حقيقت كاملا موثر است ؛ از اين رو ، گاهى مربيان آگاه ابراز نادانى مى كنند و مسئله غير متعارف را در حضور شاگردان قابل قبول جلوه مى دهند ، سپس نادرستى آن قضيه را عملا نشان مى دهند و راه حل صحيح را ارايه مى كنند .
چنان كه روش برخورد ابراهيم - على نبينا و آله و عليه السلام - با پرستش گران اجرام آسمانى از همين قبيل است ، زيرا وقتى ستاره را ديد ، گفت : (هذا ربى ؛ اين پروردگار من است) وقتى ماه تابان را ديد ، گفت : (هذا ربى) و چون ماه افول كرد ، از او روى برتافت . سپس خورشيد رخشان را ديد و گفت : (هذا ربى) و چون آن هم غروب كرد ، گفت :
(يا قوم انى برى ء مما تشركون ، انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الأرض)؛
اى قوم من ، من از آن چه شريك خدا قرار داده ايد ، بى زارم . من به سوى خدايى كه آسمان ها و زمين را پديد آورده است ، روى گردانيدم .
اين همان تجاهل عارف است كه تاثير به سزايى در تفهيم و تبيين حقايق دارد . بنابراين ، توهم ناآگاهى امام معصوم بر اين حقيقت ژرفت ، خطا است ؛ يعنى نه چنين است كه امام پس از آگاهى به عذرخواهى پرداخته است ، زيرا مقتضاى معصوم دانستن امام اين است كه از هر گونه خطا و خطيئه ، حتى مكروه به دور باشد . بنابراين ، امكان صدور امر غير مجاز از وى منتفى است .
فقصدتك - يا الهى - بالرغبة ، و أوفدت عليك رجائى بالثقة بك ، و علمت أن كثير ما أسالك يسير فى وجدك ، و أن خطير ما أستوهبك حقير فى وسعك ، و أن كرمك لا يضيق عن سوال أحد ، و أن يدك بالعطايا أعلى من كل يد؛
خداوندا! از اين رو ، با رغبت به درگاهت روى آورده و اميدهايم را با اعتماد كامل بر ساحت قدست فرود آوردم و دانستم كه نيازهاى فراوانم در برابر گستره ى شكوه تو كوچك است و كلان ترين خواسته هايم در كنار بى كران توانايى ات ناچيز است و كرمت هرگز در برابر درخواست خلايق ، مضايقه روا نمى دارد و دست تو در دهش برتر از هر دستى است.
....................