اخلاق و كردار ناپسند
بخشی از دعای ششم صحیفه سجادیه :
پناه ببرید به خداوند بزرگ از
اين قسمت ، سبكى از گفت و گو است كه بين بنده ى گناه كار و خداوند غفار برقرار مى شود و امام الساجدين عليه السلام اين شكل مناجات را به امت تعليم مى فرمايد تا بتوانند رحمت و عنايت ربوبى را به سوى خود جلب كنند. در واقع ، اين هنر رهبرى است كه در بندگان جاذبه اى ايجاد كند كه رحمت و عطوفت خداوند ، دل بندگان را در آسمان عبوديت به پرواز درآورد . البته اين طرز استدلال ، براى اقامه ى حجت و در نتيجه پيروزى خود در محكمه ى عدل ربوبى نيست ، زيرا برهان فقط از آن خدا است ؛ چنان كه امير مومنان عليه السلام مى فرمايد : «و لك الحجة على.» و آنان كه پيوسته محكوم هستند بندگان متمردند ، بلكه بنده ى گناه كار همواره به دنبال روزنه اى است كه با آن بتواند از وضع نامطلوب خود خارج شود و اين سبك گفت و گو نقش همان روزنه اى را دارد كه راه مسدود را مى گشايد . بنابراين ، اگر سيه كارترين فرد و دور افتاده ترين بنده مورد عفو و مغفرت قرار گرفته است،در طمع رحمت و آمرزش افتاده ، به انابه و تضرع روى مى آورد كه خدايا ! تو بسيارى از گناه كارانى را بخشوده اى كه من خطاهايم از آنان بيش نيست ، بلكه آنان جسورتر و بى باك تر بودند و عصيان آنان فراوان تر بود .
اين گونه گفت و گو، استدلال و برهانى در دست بندگان در برابر خدا محسوب نمى شود ، تا خداوند متعال مجبور به بخشودن آنان باشد ، بلكه نوعى اقرار به گناه و گونه اى از اعتراف به تقصير است كه رحمت خدا را در پى دارد . در واقع بنده ى گناه كار با اين بيان عرضه مى دارد : «از اين بخشش و آن طغيان ها چنين معلومم شد كه معيار در عفو ، قابليت قابل نيست ، بلكه سهم اساسى از آن فاعليت تامه تو است كه هيچ گونه اقتضايى جز كرم و مغفرت ندارد ، پس اى خداى كريم ! گر چه من لياقت لازم را در خود نمى بينم ، ولى اوج رحمت و سعه ى جود تو ، اميد درخواست را به من مى دهد .» از اين رو ، اين مضامين در روايات و ادعيه بسيار به چشم مى خورد . در يكى از آنها امام معصوم عرضه مى دارد :
الهى ، ان كنت غير مستأهل لرحمتك فأنت أهل ان تجود على بفضل سعتك ؛
خدايا اگر من زيبنده ى آن نيستم كه مورد رحمت تو قرار گيرم ، تو شايسته ى آن هستى كه به فضل رحمت گسترده ات بر من ببخشايى.
براى اثبات اين مسئله به اشكال گوناگونى مى توان استدلال كرد ؛ از جمله آن كه : در اصل آفرينش از ناحيه ى هيچ موجودى ، هيچ اقتضايى براى هستى يافتن در كار نبود و هيچ يك را در افاضه ى اصل وجود ، دخالتى نبود تا خداوند متعال آنها را بر حسب امتياز و اقتضاى آنان هستى بخشد ، بلكه همه چيز معدوم بود و در وجود و عدم يكسان و تنها عاملى كه ما سوا را از محض عدم به عرصه ى وجود آورد ، فضل و كرامت حضرت حق – جل و علا – بوده است .
بنابراين ، در عطاى او هيچ چيز شرط نيست و او مى تواند هر كارى را انجام دهد ؛ او (فعال لما يريد) است .
بر اين پايه ، اگر ما نصيب خود را جز حرمان نديده ايم ، بايد بدانيم كوتاهى و تقصير از ما است كه ندانسته و نتوانسته ايم پيمانه ى خود را پر كنيم ، چرا كه از جانب حق تعالى خير و كرامت موجود و بركات بى نهايت جارى است . فقط بايد ظرافت خويش را توسعه داد و آن گاه دامن دامن موهبت و كرامت برچيد ، زيرا يك قطره باران رحمت بر سطح يك گنبد نمى ايستد ، در حالى كه مسيل ها و دره ها از فيض بيكران به رودهايى خروشان تبديل مى شوند .
بنابراين ، هدف از تمامى دستورهاى الهى فقط آن است كه در جان و حقيقت آدمى ، شايستگى پذيرش معارف و فيض هاى الهى حاصل شود ؛ چنان كه امير مومنان عليه السلام فرمود :
ان هذه القلوب أوعية و خيرها أوعاها ؛
اين دل ها ظرف هايى هستند كه بهترين آنها پر ظرفيت ترين شان است .
بر اين اساس ، هيچ كس نبايد به خود يأس و نوميدى راه دهد ، بلكه بايد با همت بلند و عزمى جزم در وجود خود ظرفيت و قابليت ايجاد كند كه فيض الهى هماره جارى و سارى است و اين ايجاد ظرفيت به تلاش و زحمت نياز دارد ؛ چنان كه قطعه ى فلزى كه در معرض ساخت قرار مى گيرد ، در نگاه نخست در ابعاد و حجمى ظاهر مى شود كه قابليت پذيرش بسيارى از اشكال را ندارد ، ولى با ضربه هاى حساب شده ى پى در پى صنعتگر ماهر و با گداختن و زير فشار قرار گرفتن ، آرام آرام ظرفيت لازم به دست مى آورد ، اما تا در اختيار صنعتگرى توانمند و مجرب قرار نگيرد و در كوره ى آتش و زير ضربه و فشار قرار نگيرد ، به صورت سنگى باقى خواهد ماند كه لياقت هيج پردازشى را ندارد .
ما أنا بأعصى من عصاك فغفرت له ، و ما أنا بألوم من اعتذر اليك فقبلت منه ، و ما أنا بأظلم من تاب اليك فعدت عليه ، أتوب اليك فى مقامى هذا توبة نادم على ما فرط منه ، مشفق مما اجتمع عليه ، خالص الحياء مما وقع فيه ؛
من نه نافرمان ترين گناه كارى هستم كه او را بخشيده اى و نه سزاوارترين سرزنش شدگان كه به درگاهت عذر تقصير آورده اند و تو آنان را پذيرفته اى و نه ستمكارترين توبه كنندگانى كه به آنان روى كرده اى . حال در جايگاه كنونى ام از آن چه از من سرزده توبه مى كنم و از آن چه اوج حيا و خجلت بر آن حتمى است ، در هراسم .
گفت و گوى ويژه در اعتراف به تقصير
اين قسمت ، سبكى از گفت و گو است كه بين بنده ى گناه كار و خداوند غفار برقرار مى شود و امام الساجدين عليه السلام اين شكل مناجات را به امت تعليم مى فرمايد تا بتوانند رحمت و عنايت ربوبى را به سوى خود جلب كنند. در واقع ، اين هنر رهبرى است كه در بندگان جاذبه اى ايجاد كند كه رحمت و عطوفت خداوند ، دل بندگان را در آسمان عبوديت به پرواز درآورد . البته اين طرز استدلال ، براى اقامه ى حجت و در نتيجه پيروزى خود در محكمه ى عدل ربوبى نيست ، زيرا برهان فقط از آن خدا است ؛ چنان كه امير مومنان عليه السلام مى فرمايد : «و لك الحجة على.» و آنان كه پيوسته محكوم هستند بندگان متمردند ، بلكه بنده ى گناه كار همواره به دنبال روزنه اى است كه با آن بتواند از وضع نامطلوب خود خارج شود و اين سبك گفت و گو نقش همان روزنه اى را دارد كه راه مسدود را مى گشايد . بنابراين ، اگر سيه كارترين فرد و دور افتاده ترين بنده مورد عفو و مغفرت قرار گرفته است،در طمع رحمت و آمرزش افتاده ، به انابه و تضرع روى مى آورد كه خدايا ! تو بسيارى از گناه كارانى را بخشوده اى كه من خطاهايم از آنان بيش نيست ، بلكه آنان جسورتر و بى باك تر بودند و عصيان آنان فراوان تر بود .
اين گونه گفت و گو، استدلال و برهانى در دست بندگان در برابر خدا محسوب نمى شود ، تا خداوند متعال مجبور به بخشودن آنان باشد ، بلكه نوعى اقرار به گناه و گونه اى از اعتراف به تقصير است كه رحمت خدا را در پى دارد . در واقع بنده ى گناه كار با اين بيان عرضه مى دارد : «از اين بخشش و آن طغيان ها چنين معلومم شد كه معيار در عفو ، قابليت قابل نيست ، بلكه سهم اساسى از آن فاعليت تامه تو است كه هيچ گونه اقتضايى جز كرم و مغفرت ندارد ، پس اى خداى كريم ! گر چه من لياقت لازم را در خود نمى بينم ، ولى اوج رحمت و سعه ى جود تو ، اميد درخواست را به من مى دهد .» از اين رو ، اين مضامين در روايات و ادعيه بسيار به چشم مى خورد . در يكى از آنها امام معصوم عرضه مى دارد :
الهى ، ان كنت غير مستأهل لرحمتك فأنت أهل ان تجود على بفضل سعتك ؛
خدايا اگر من زيبنده ى آن نيستم كه مورد رحمت تو قرار گيرم ، تو شايسته ى آن هستى كه به فضل رحمت گسترده ات بر من ببخشايى.
براى اثبات اين مسئله به اشكال گوناگونى مى توان استدلال كرد ؛ از جمله آن كه : در اصل آفرينش از ناحيه ى هيچ موجودى ، هيچ اقتضايى براى هستى يافتن در كار نبود و هيچ يك را در افاضه ى اصل وجود ، دخالتى نبود تا خداوند متعال آنها را بر حسب امتياز و اقتضاى آنان هستى بخشد ، بلكه همه چيز معدوم بود و در وجود و عدم يكسان و تنها عاملى كه ما سوا را از محض عدم به عرصه ى وجود آورد ، فضل و كرامت حضرت حق – جل و علا – بوده است .
بنابراين ، در عطاى او هيچ چيز شرط نيست و او مى تواند هر كارى را انجام دهد ؛ او (فعال لما يريد) است .
بر اين پايه ، اگر ما نصيب خود را جز حرمان نديده ايم ، بايد بدانيم كوتاهى و تقصير از ما است كه ندانسته و نتوانسته ايم پيمانه ى خود را پر كنيم ، چرا كه از جانب حق تعالى خير و كرامت موجود و بركات بى نهايت جارى است . فقط بايد ظرافت خويش را توسعه داد و آن گاه دامن دامن موهبت و كرامت برچيد ، زيرا يك قطره باران رحمت بر سطح يك گنبد نمى ايستد ، در حالى كه مسيل ها و دره ها از فيض بيكران به رودهايى خروشان تبديل مى شوند .
بنابراين ، هدف از تمامى دستورهاى الهى فقط آن است كه در جان و حقيقت آدمى ، شايستگى پذيرش معارف و فيض هاى الهى حاصل شود ؛ چنان كه امير مومنان عليه السلام فرمود :
ان هذه القلوب أوعية و خيرها أوعاها ؛
اين دل ها ظرف هايى هستند كه بهترين آنها پر ظرفيت ترين شان است .
بر اين اساس ، هيچ كس نبايد به خود يأس و نوميدى راه دهد ، بلكه بايد با همت بلند و عزمى جزم در وجود خود ظرفيت و قابليت ايجاد كند كه فيض الهى هماره جارى و سارى است و اين ايجاد ظرفيت به تلاش و زحمت نياز دارد ؛ چنان كه قطعه ى فلزى كه در معرض ساخت قرار مى گيرد ، در نگاه نخست در ابعاد و حجمى ظاهر مى شود كه قابليت پذيرش بسيارى از اشكال را ندارد ، ولى با ضربه هاى حساب شده ى پى در پى صنعتگر ماهر و با گداختن و زير فشار قرار گرفتن ، آرام آرام ظرفيت لازم به دست مى آورد ، اما تا در اختيار صنعتگرى توانمند و مجرب قرار نگيرد و در كوره ى آتش و زير ضربه و فشار قرار نگيرد ، به صورت سنگى باقى خواهد ماند كه لياقت هيج پردازشى را ندارد .
عالم بأن العفو عن الذنب العظيم لا يتعاظمك ، و أن التجاوز عن الاثم الجليل لا يستصعبك ، و أن احتمال الجنايات الفاحشة لا يتكأدك ، و أن أحب عبادك اليك من ترك الاستكبار عليك ، و جانب الاصرار ، و لزم الاستغفار ؛
خدايا ! مى دانم كه گذشت تو از گناه بزرگ و مهم ، هرگز برايت دشوار نيست و صبر بر جنايات علنى و از حد گذشته ، تو را خسته نمى كند و بهترين و محبوب ترين بنده نزد تو ، كسى است كه خود را بزرگ نبيند و پيوسته از اصرار بر گناه دورى گزيند و بر استغفار مداومت ورزد.
..........................
دعاى آن حضرت عليه السلام است در پناه بردن
از دعاهاى آن حضرت است هنگامى كه به ابر و برق مى نگريست و
و از دعاى امام عليه السلام بود هنگامى كه چيزى او را اندوهگين مى نمود
̶ اى خداى من اين روزى بس مبارك است (كه عيد سعيد امت پيغمبر است) و
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.