بخشی از دعای دوازدهم صحیفه سجادیه:
1- خداوند امور فاسد بندگانش را از راه توبه اصلاح
اللغه: الاوهام جمع وهم و هم قوه اى است متعلقه به جزئيات محسوسه.
افهام: جمع فهم فهم قوه اى است عاقله كه درك كليات مى كند، كيف عرض است كه قابل قسمت و نسبت باشد به عبارت اخرى كيف عبارت است از اوصاف خارجه از ذوات و اين در حق خلاق عالم نشايد زيرا كه خلاق عالم صفات خارجه ندارد صفات او عين ذات او است، به عبارت اوضح آن است كه خلاق عالم ذات مجرده ى بحث است جنس و فصل از جهت او نيست، ذاتى است بحث كه مى توان از او تعبير به عالم و قادر وحى و نحو آن كرده و خدا عبارت از اينهاست پس لابديم بگوئيم: كيف در خدا عبارت است از صفات لايقه ى به خدا يعنى ما ينبغى لله تعالى اين عبارت است از زمان و گاهى به معنى مكان است و در عبارت مذكوره عبارت از مكان است به قرينه ى اضافه موضع به سوى او.
شرح: يعنى توئى آن كسى كه نرسيده است اوهام به ذات تو و عاجز است افهام و عقول به كيفيات تو، و درك نكرده است ديده ها جاى تو را.
تنبيهان: اول آن است كه آن چيزى كه خدا است در هيچ جهتى از جهات درك نشود.
شعر:
آنچه در وهم تو گنجد كه من اينم نه من آنم
و آنچه در ذهن تو زيبد كه چنينم نه چنانم
به كنه ذاتش خرد كى برد پى
فتد اگر خسى به قعر دريا
آنچه در عالم تصور آيد مصنوع است مثل مخلوق تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا.
دوم آن است هستى در عالم هستى لابد از جهت او مكان و صفات است پس لابد در خدا هم مثل ساير موجودات زمان و مكان است اين قدر است كه زمان و مكان مصنوع و مخلوق نيست چيزى است كه عقل درك آن نمى كند و لذا امام عرض به خدا مى كند اوهام و افهام درك نمى كند ذات و كيف تو را و ابصار درك نمى كند مكان لابد زمان و مكان و ذات دارد ماها عاجزيم از ادراك او.
اللغه: تحديد در لغت به معنى آشكار كردن و تشريح كردن و انتها كردن
مثل: نمونه. تمثيل: نمونه ى شى ء آوردن.
تولد: زائيدن و زائيده.
التركيب: فاء در فتكون سببيه است و بعد از اوان مقدر است.
بيان: اگر ذات بارى تحديد شود يعنى نهايت او معلوم شود يا كشف
مهيه او شود پس محدود خواهد بود زيرا كه چيزى كه محدود شود نخواهد واجب الوجود شود زيرا كه تحديد اگر توضيح نهايات باشد محدود جسم خواهد شد زيرا ذى النهايات جسم است اگر كشف مهيت شود لابد است كه محدود مركب باشد و الا كشف او نشايد و در محل خود ثابت شده است كه خدا جسم نيست، و مركب هم نباشد زيرا هر دو منافات با واجب الوجوديت دارد و ذات بارى تمثيل پيدا نكند و الا خواهد داخل در موجودات خارجيه شد، و ذات بارى نشايد پدر بودن از جهت او و پسر بودن اما پسر بودن لابد مسبوقيت دارد در زمان او واو منافات دارد با قدميت از جميع جهات كه ثابت است از جهت ذات بارى.
و اما پدر بودن لازم او جسميت است زيرا كه پسر لابد است بعضى از اجزاء پدر باشد زيرا كه نطفه تا مستحيل نشود ولد نشايد پس والد لابد است كه جسم باشد و اين منافات با خدائى دارد.
شرح: يعنى توئى آن كسى كه تحديد نشدى تو تا اينكه سبب تحديد بوده باشى تو، محدود نبوده ى تو محدود نمونه آوردن باشى از موجودات خارجيه والد نشدى تا اينكه سبب آن مولود شده باشى.
اللغه: ضد دو اطلاق دارد در عرف عام اطلاق بر شى ء كه مساوى ديگر باشد در قوه و مانع او شود، در عرف خاص عرض را گويند كه در عقب او عرضى دگر آيد در محل او و لذا تعريف ضدين كرده اند كه الضدان امران وجوديان يتواردان فى محل واحد.
النددر لغت مشارك در حقيقت اگر مشاركت در تمام مهيه باشد مسمى
به اسم مثل است مثل افراد انسان كه هر يك مثل صاحب خود است چه خوب مى فرمايد خواجه در فصول المهمه در مقام اينكه از جهت بارى ضد و ند نيست: ضد عرضى است عقب درآيد او را عرض ديگر در محل خود داشته باشد با او در محل، ند مشارك او است در حقيقت و ثابت شده است كه واجب الوجود يكى است عرض نيست زيرا كه هر عرضى ممكن و محتاج است و شريك نمى شود غير او را در حقيقت او زيرا كه ما سواء او ممكن است اگر غير با او مشارك لازم افتاده است امكان را.
عدل: به كسر عين نظير و مثل.
شرح: يعنى تو آن كسى هستى كه ضد با تو نيست تا اينكه با تو دشمنى كند تو را نظير و مثل با تو نيست تا اينكه غالب شود تو را، نيست ند تو را تا اينكه معارضه كند تو را.
اللغه: احسن اى احكم يعنى از روى احكام و درستى جا آورده است افعال اربعه اگر چه مفادش يك معنى است لكن به حسب حيثيات مختلف مثلا ابتدء عبارت از ابتداء اول ايجاد است. و اختراع ابتدائيت در آن ملحوظ نيست بلكه عمل به جا آوردن كه مثل آن عمل كسى نتواند جا آوردن، ابتداع در آن اختراع ملحوظ نيست بلكه عملى به جاى آوردن بدون ماده و آلات.
شرح: يعنى توئى آن كسى كه ابتداء كرده است و اختراع كرده، و احداث كرده و محكم و خوب به جاى آورده عمل آن چيزى كه عمل كرده است.
تنبيه: در افعال اربعه اول ذكر مفعول نشد يا از بابت تنزيل افعال متعديه به منزله ى لازم غرض فعل است نه متعلق آن نظير اكول يا حذف شده است
و قرينه ى حاليه دالست بر آن.
...............................
دعاى آن حضرت (ع) است هنگامى كه ياد شيطان
از دعاهاى آن حضرت است در حالى كه به خداوند پناه مى برد
o
و از دعاى امام عليه السلام بود، هنگامى كه به كوتاهى نمودن از انجام
در پناه بردن به خدا از هر چه مكروه و ناپسند است و هر چه
بنیاد صحیفه سجادیه در استان اصفهان در جهت توسعه فرهنگ قرآن و عترت براساس حدیث ثقلین در سال 1395 تاسیس گردید.
امید است این کتاب ازرشمند صحیفه سجادیه که تنها کتابی است که از سوی اهل بیت (ع) به نگارش درآمده و به عنوان زبور آل محمد و خواهر قرآن معروف است، بعد از قرآن و نهج البلاغه به آن توجه ویژه شود و در جامعه اسلامیمان مورد توجه و بهر برداری قرار گیرد.