• بخشی از دعای 49
بار خدايا دور نما از رحمت خود دشمنان ايشان را از اولين و آخرين و كسى كه خوشنود شده است به كردار ايشان و تابعان ايشان و مريدان ايشان.
از حضرت امام حسن عسكرى عليه الصلوه و السلام مروى است كه فرمودند كه عرض شد خدمت حضرت اميرالمومنين عليه الصلوه و السلام كه: كيست بهترين مردمان بعد از ائمه ى هدى و مصابيح دجى؟ فرمودند: علماء اگر خوب باشند، عرض شد: پس كيست بدترين مردمان بعد از ابليس و فرعون و كسانى كه اسم برده شوند به اسم شما و ملقبند به القاب شما و جاى شما را گرفتند پادشاه شدند در مملكت شما؟ فرمودند: علماء اگر فاسد شوند و ايشان آشكار نمايند باطلها را و پنهان نمايند حقها را، و در حق ايشان خداى عزوجل فرمود: اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون و در حق دو نفر روايتى است طويل در شرح صنمى قريش ذكر نموده ام آخر آن روايت آن است كه هر كه ايشان را شب لعن كند تا صبح گناهى بر او ننويسند و هر كه در صبح ايشان را لعن نمايد تا غروب آفتاب گناهى بر او نوشته نشود.
بار خدايا رحمت فرست بر محمد و آل محمد به درستى كه بسيار ستوده و بزرگوارى تو مثل رحمتهاى تو و بركات تو و درودهاى تو برگزيدگان تو ابراهيم و آل ابراهيم، زود ده فرج و رحمت و راحت و يارى نمودن و دست دادن و تقويت كردن بر ايشان.
اشكالى است معروف و آن آن است كه مشبه به بايد اقوى باشد از مشبه با اينكه پيغمبر ما صلى الله عليه و آله اشرف از تمام ممكنات است پس صلوه او سزاوار است كه اقوى باشد از صلوه بر غير.
در خلاص از اين اشكال وجوهى گفته اند: اول، اشديت مشبه به گاهى با غلبه شود زيرا گاهى تشبيه شود بدون اقوائيت بلكه به مجرد غلبه مثل: كتب لكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم با اينكه صوم ما اشرف از صوم ساير ملل است.
دوم، آن است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله از اولاد ابراهيم (ع) است پس خود پيغمبر هم داخل است در مشبه به شك صلوه شامله بر ابراهيم و آل او عليهم السلام از بابت شمول افضليت آن صلوه است از صلوه مختصه ى به خود حضرت و جمعى از فضلاء بر اين وجه اعتماد نموده اند و به اين وجه دفع شبهه نمودند در قول خداى تعالى: و فديناه بذبح عظيم كه مراد بذبح عظيم حضرت حسين عليهم السلام است.
سوم: صلوه بر ابراهيم (ع) اقوى است به جهت اقدميت و اين كفايت مى كند در تشبيه.
چهارم، آنكه لازم نيست اينكه مشبه به اقوى باشد از جميع جهات كه كفايت مى كند وضوح و ظهور فى الجمله مثل قوله تعالى: مثل نوره كمشكوه.
پنجم: كاف به معنى سببيه است.
بگردان مرا از اهل توحيد و ايمان به تو و تصديق نمودن به پيغمبر (ص) تو و پيشوايانى كه واجب كرده ى طاعت ايشان را از آنكه جارى مى شود به او و بر دست او، اجابت نما دعاى مرا اى پروردگار عالميان، قوله (ع) ممن يجرى جار و مجرور هست و متعلق است به قول او حتمت.
حاصل كلام اين است كه واجب كرده ى طاعت ايشان را از اينكه جارى شود اقامه ى جمعه و عيد به اذن او و به خود او و اين فقره نيز دلالت دارد بر اينكه انعقاد نماز جمعه و عيد با ايشان است و بدون اذن ايشان حرام و باطل است.
.............................