• بخشی از دعای 49
و مى توان دعوى نمود و گفت: بر فرض اينكه نفس خود را بر آنها ترجيح داده باشد كه اين كبر نيست بلكه غرض اظهار نمودن است كه من اليق و سزاوارترم بر تفضل بعد از اينكه بناى كار تو احسان نمودن به گناهكاران است مثلا در عرف و اصطلاح خود مى گوئيم: من اگر چه به مولاى خود عصيان نموده ام لكن من بدتر از فلان نيستم كه با آن كثرت مخالفت به آقاى خود وهتك حرمت او و معذلك از او در گذشت من اولى هستم كه از من درگذرد، و معنى آن حديثى كه در زبان عوام معروفست كه خداى عزوجل به موسى عليه السلام فرمود برو و حاضر نما در نزد من كسى را كه بدتر و پست تر از خودت باشد و نتوانست پيدا كند بدتر از خود را به زعم خود حتى آنكه نتوانست خود را ترجيح به سگ دهد نمى دانيم چه مقصود است و مى توان گفت كه اين روايت منافات با مطلب ما ندارد زيرا كه كبر و خودپسندى مذمومست و غير او عيب ندارد و به عبارت اخرى كبر دو نحو است يك نحو كبر مقصود ذاتيست و نحوى ديگر بالتبع آنچه مذمومست قسم اول است.
اشفاق: ترسيدن.
فرط: از اندازه و حد بيرون رفتن جار و مجرور متعلق است به مشفق مشفق به كسر است با تنوين واو عطف بيان است از براى نادم و همچنين خالص و عالم كه بعد از اين مذكور است.
يعنى: بازگشت مى نمايم به سوى تو در اين مقام بازگشتنى پشيمان از آنچه كه از پيش صادر شده است از او و ترسناك است از آنچه جمع شده.
يعنى: محض حياء از آنچه افتاده در او، حياء شرمسار شدن و منفعل از كردار و رفتار و گفتار خود شدن است انسان يا از جهت معصيت خود به ولى نعم از او شرمسار شود و يا اينكه تقصير در اجلال و اكرام او نموده است شرمسار شود بر هر تقدير انسان كه از كردار و رفتار و گفتار خود شرمسار شود و توجه نمايد به معبود خود به انابه و بازگشت مولى بزرگ و عظيم اولى به قبول انابه ى او است و لذا عرض مى نمايد امام عليه السلام كه بازگشت من بازگشت كسى است كه از كردار و رفتار خود شرمسار محض و خالص است.
................................