• بخشی از دعای 49
1. قرض گيرنده اگر در پرداخت آن هم دچار عسرت و تنگى غيراختيارى گردد ، نوعى آزمايش الهى است كه تحمل آن براى افراد شرافتمند و غيور بسيار دشوار است؛ به طورى كه مى توان گفت: صبر برآن از دشوارترين جريان هاى زندگى مى باشد.
2. در فرض توانايى پرداخت نيز قرض گيرنده ، همواره از حاجت و نيازى كه منجر به گرفتن قرض شده است ، رنج مى برد .
براساس دو نكته ى گذشته ، شارع مقدس بر رفتار مسامحه آميز با شخص بدهكار تأكيد فرموده است و به طلبكار دستور داده است صبر كند و بدهكار را در مضيقه قرار ندهد ، بلكه به هنگام پرداخت ، طلبكار آن چنان رادمردى كند كه بدهكار ، در جان خود احساس آرامش نموده و عزت و امنيت روحى او مخدوش نگردد . در روايت آمده است كه اگر طلبكار مدت معينى را قرارداد كند و شخص بدهكار نتواند از عهده ى آن برآيد و طلبكار صبر كند ، پاداش او پيوسته مضاعف مى گردد ؛ به طورى كه به ده ها برابر مى رسد .
نيز در حديث آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : «اگر كسى با بدهكار خود مدارا كند ، بدون حساب و كتاب و با سرعت از پل صراط مى گذرد و كسى كه برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و او خوددارى كند و ندهد ، بهشت بر او حرام مى شود.»
با اين حال ، يكى از زشت ترين كارها و پست ترين شغل ها آن است كه انسان در موارد غيرضرورى قرض بگيرد و روزى خود و معاش خود را از اين راه تأمين كند.
در حديثى آمده است كه فردى هزينه ى زندگى عابدى را مى پرداخت . اين ماجرا خدمت امام صادق عليه السلام نقل شد . آن امام بزرگوار فرمود : اجر آن فرد ، به مراتب بيش از اجر عبادت آن عابد است . بنابراين ، شريعت الهى اسلام از كسى كه بار خود را بر دوش ديگران تحميل كند ، بى زار است و اگر انسان تعهد باطنى به حقوق مردم نداشته باشد ، يقينا اين نوع قرض گرفتن حرام و ناروا است ، زيرا اگر انسان قرض كند و نيت پرداخت آن را نداشته باشد ، شكى در حرمت عمل او نيست . از اين رو ، امام صادق عليه السلام فرمود :
من استدان دينا فلم ينو قضاءه ، كان بمنزلة السارق ؛
هر كس قرض بگيرد و نيت پرداخت آن را نداشته باشد ، مانند دزد است .
نيز حضرت صادق عليه السلام به نقل از اميرمؤمنان عليه السلام فرمود :
كان أميرالمؤمنين - صلوات اله عليه - يحبس الرجل اذا التوى على غرمائه ؛
اميرمؤمنان وام گيرنده ى مسامحه گرا را كه در اداى دين تعهد لازم را نداشت به زندان محكوم مى فرمود .
از كلمه ى «التوى» برمى آيد كه فرد ياد شده با آن كه مى توانست بدهى خود را بپردازد ، از پرداخت آن خوددارى مى كرده است ، يا آن كه از اول قصد خوردن اموال مردم را داشته است .
اللهم صل على محمد و آله ، و احجبنى عن السرف و الازدياد ، و قومنى بالبذل و الاقتصاد ، و علمنى حسن التقدير ، و اقبضنى بلطفك عن التبذير ، و أجر من أسباب الحلال أرزاقى ، و وجه فى أبواب البر انفاقى ، وازو عنى من المال ما يحدث لى مخيلة أو تأديا الى بغى ، أو ما أتعقب منه طغيانا ؛
خدايا، بر محمد و آل او درود فرست و مرا از اسراف و زياده روى بازدار و به بخشش و ميانه روى در امور استوار بدار (و به من بياموز كه در روش زندگى ميانه رو باشم و مرا از زياده روى ها بازدار) و روزى مرا از راه هاى حلال برسان و انفاق هاى مرا به سوى ابواب خير متوجه گردان و ثروتى را كه موجب گردن كشى و خودبينى شود و يا طغيان گرى را در پى داشته باشد ، از من دور گردان .
آفات غنا و ثروت
امام سجاد عليه السلام در فراز پيشين آفات فقر و گرفتارى به قرض و دين را بيان فرمود . اكنون در اين فراز به اصول اقتصادى صحيح اشاره فرموده است كه در صورت رعايت آنها ، انسان در اعتدال و نظم خاصى قرار مى گيرد و هرگز به آفات و نكبت هايى كه با ثروت و مكنت رخ مى نمايد مبتلا نمى گردد ، زيرا همان طور كه بايد در حال فقر به خدا پناه برد و خود را در حال نادارى از راه هاى كج و غيرمستقيم كه گاهى انسان را تا سرحد كفر مى برد ، حفظ نمود ؛ بايد در حال غنا و ثروت نيز راه مستقيم را پيدا كند ، زيرا لغزش ها و گرفتارى هاى انسان در حال ثروت و مال دارى كمتر از پليدى و پستى فقر و نياز نيست .
گذشته از آن كه به تجربه معلوم است كه داشتن مال هميشه قرين سعادت و نيك بختى نيست ، بلكه صدها شرايط ديگر بايد تا آسايش صحيح براى انسان فراهم آيد و چه بسا ثروت و مكنتى كه خود موجب شقاوت و سختى زيستى و همراه ملال و وبال است ، بلكه مى توان گفت : آفتى كه گاه ثروت بى حساب و كتاب به بار مى آورد ، از از آفت فقر كم نيست و چه بسا ثروت و غنا عوارض شديدترى را به دنبال مى آورد كه بسيار مشكل تر از تنگناهاى فقر و تهى دستى است و كم ترين آن اشتغال ذهنى و فكرى و مهم تر از آن ، طغيان و به تباهى كشاندن انسان و چه بسا فساد جامعه است ، زيرا فساد فقر ، شخصى است و آثار سوء آن در اجتماع كمتر از فساد و تباهى ثروت هاى كلان است ؛ چنان كه امروزه كشورهاى ثروتمند به تباهى ها و فسادهايى دچاراند كه آنان را در حد منفورترين حيوانات تنزل داده و بلكه موجب بى بند و بارى و فساد ساير ملت ها شده است .
از اين رو ، امام زين العابدين - سلام الله عليه - در اين فراز برخى از آفت هاى ثروت را بر شمرده و از آنها به خدا پناه برده است . اين آفت ها عبارت اند از : اسراف ، تبذير ، كبر ، به كارى گيرى ثروت در زمينه هاى انحرافى و ظلم و طغيان كه همگى آفت هايى هستند كه در تاريخ سابقه بسيار ممتد دارند و سرانجام موجب انقراض نسل ها گرديده اند . تعجب آور آن كه نسل هاى بعد نيز هرگز از گذشته عبرت نگرفته و هم چنان به دنبال آنان روان اند و به سرنوشت همان ها مبتلا مى گردند .
در ماجراى نزول آيه ى شريفه ى (عبس و تولى) آمده است «عبدالله بن ام مكتوم» نابينا آمد و در كنار يكى از ثروتمندان اموى نشست و او خود را جمع كرد . از اين رو ، خداوند متعال بى زارى خود را از اين كردار زشت اعلام فرمود و آيه ى (عبس و تولى ، أن جاءه الأعمى ؛ رو ترش كرد و پشت كرد و رفت براى اين كه نابينايى نزد او آمد.) را نازل كرد .
آرى ، اين صفت آن چنان مذموم است كه آيه ى قرآن در سرزنش آن نازل شده است . بنابراين ، هر ثروتى خوب و مقرون به سعادت نيست ؛ چنان كه هر فقرى پليد و خسارت بار نيست، بلكه چه بسا تهى دستى براى فردى از بزرگ ترين نعمت ها باشد.
تفاوت معناى اسراف و تبذير
«اسراف» زياده روى در موردى است كه خرج كردن لازم است ، ولى فرد بيش از اندازه خرج مى كند ، اما «تبذير» ، صرف مال در غير مورد لزوم است . در هر حال ، اسراف و تبذير چنان بد است كه امام سجاد عليه السلام از خداوند متعال خواسته كه به او لطف كند و ثروتى را به او ندهد كه منجر به اين گونه صفات گردد .
اللهم حبب الى صحبة الفقراء ، و أعنى على صحبتهم بحسن الصبر ؛
خدايا ، هم نشينى با فقرا را مورد علاقه ى من قرار ده و كمك فرما كه بتوانم در مصاحبت با آنها شكيبايى را به بهترين صورت رعايت كنم .
فضيلت و سر هم نشينى با ضعيفان جامعه
هم نشينى با تهى دستان افزون بر آن كه توان انسان را در قبول مشكلات زياد مى كند ، از آمال و آرزوهاى دور و دراز مى كاهد ، مشكلى كه دامن گير انسان هاى كنونى است و نسل امروز همواره در آتش ناخشنودى به داشته هاى فعلى خود مى سوزد و هميشه در تمناى نداشته ها است .
اين مسئله از بدترين عوامل بدگذرانى زندگى انسان است ؛ خداوند متعال خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد :
(واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداة و العشى يريدون وجهه و لا تعد عيناك عنهم تريد زينة الحياة الدنيا و لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان أمره فرطا) ؛
با آن كسانى كه صبح و شام خداى خود را مى خوانند و فقط خدا را مى خواهند ، شكيبايى پيشه گير و هرگز نظر خود را از آنان بر مگردان ، تا زينت دنيا را انتخاب كنى و هيچ گاه از كسانى پيروى مكن كه قلب آنان در غفلت از ياد ما است و پيوسته به دنبال هواهاى نفسانى خويش اند و روش زندگى آنان در انحراف و كج راهى است .
مفسران در ذيل اين آيه ى شريفه گفته اند : «مقصود از كسانى كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داده شده است با آنها نشست و برخاست كند ، «ابوذر» ، «عمار» ، «حباب» و امثال آنها و طبق نقل بعضى ، اصحاب «صفه»اند كه 700 نفر بوده اند و منظور از كسانى كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داده شده است از آنها پيروى نكند ، سران كفراند كه به رسول الله صلى الله عليه و آله مى گفتند : اينانى را كه بوى گوسفند مى دهند ، از كنار خود دور كن تا ما در مجالس تو شركت كنيم.»
آرى ، اين گونه افراد بودند كه به حضرت نوح عليه السلام مى گفتند :
(أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون)؛
آيا ما به تو بپيونديم و ايمان آوريم ، در حالى كه اراذل و بى مايگان در گرد تو جمع شده اند .
به همين دليل ، اميرمؤمنان عليه السلام به مالك اشتر دستور مى دهد كه هرگز ثروتمندان را گرد خود جمع مكن و براى آن چنين استدلال مى فرمايد :
ليس أحد من الرعية أثقل على الوالى مؤونة فى الرخاء ، و أقل معونة فى البلاء ، و أكره للانصاف ، و أسأل فى الالحاف ، و أقل شكرا عند الاعطاء ، و أبطأ عذرا عند المنع ، و أضعف صبرا عند ملمات الدهر ، من أهل الخاصة ؛
هيچ يك از افراد امت سنگين بارتر به هنگام گشايش ، پا به فرارتر به هنگام بلا ، دورترين در انصاف ، مصرتر به هنگام درخواست و سؤال ، قدر ناشناس تر به هنگام عطا ، عذر ناپذيرتر به هنگام منع از خواسته هايشان و بى ظرفيت ترين مردم در پيش آمدهاى ناگوار ، از ثروتمندان و بالانشين ها نيست .
از سوى ديگر ، سفارش اكيد مى فرمايد :
ثم الله الله فى الطبقة السفلى من الذين لا حيلة لهم ، من المساكين و المحتاجين و أهل البؤسى و الزمنى ؛ فان فى هذه الطبقة قانعا و معترا ؛
خدا را خدا را رعايت كنيد حق طبقه ى ضعيف جامعه را كه آنان هيچ راه چاره اى ندارند و محتاج و فقير و زمين گيرند ، زيرا در اين طبقه كسانى هستند كه قانع و لازم الرعايه هستند .
ملاحظه مى شود دستورهاى نورانى اسلام چگونه ما را به نكات ظريف توجه مى دهد و چگونه خط مستقيم عدالت را به طور دقيق ترسيم مى نمايد و هر يك از افراد جامعه را در جاى خود شناسايى نموده و متناسب با آن دستورها و مقررات الهى را مشخص مى كند .
حضرت سجاد عليه السلام در جمله ى آخر از خداوند متعال درخواست كمك بر صبر و شكيبايى در هم نشينى با طبقه ى ضعيف جامعه مى كند ، زيرا انسان هميشه بلند پرواز و مقام طلب است و پيوسته در باطن خود آرزوى تجمل و تشريفات بهتر را مى پرورد و دم به دم هوس را گسترانيده و به دنبال خواسته هاى برتر مى گردد و معلوم است اين روحيه ، متناسب با حالات مترفان بوده و خداست كه در هر حال ، دست انسان را مى گيرد و او را از گرفتار آمدن در دام ابليس رهايى مى دهد.
و ما رويت عنى من متاع الدنيا الفانية ، فاذخره لى فى خزائنك الباقية ؛
خدايا ، آن چه از اموال دنيا از من باز داشته و به من عطا نكرده اى ، آن را در خزاين پاينده و باقى خود براى من ذخيره گردان .
خزاين پايدار ، جبران كننده ى كاستى هاى اين جهان
در اين فراز به نكته اى بسيار دقيق اشاره شده است كه در صورت توجه به آن درمى يابيم كه در نظام هستى از ناحيه ى حضرت رب العزه - جل جلاله - هيچ گونه اجحاف و تبعيضى نيست و تمام آن چه در اين جهان مى بينيم بر پايه ى معادلات ظاهر بين ما ، استوار نيست ، بلكه همگى بر حسب قانون مندى كل عالم برقرار است كه محض عدل و قسط است . از اين رو ، چه بسا با ديدن تهى دست يا معلول يا نابينايى با خود بگوييم كه چرا بايد اين فرد چنين باشد و شايد تصور كنيم پيدايش اين گونه عوارض اجحاف و ظلم است ؛ غافل از آن كه نظام قانون مند جهان هستى بر اساس ديد و ايده ى ما پايه ريزى نشده است و جهان در عالم ظلمانى مادى خلاصه نمى شود ، بلكه بشر موجودى ابدى و لايزالى است كه مرگ مانند عوض كردن جامه براى او است و جهان پيوسته به سوى جهان ثابت و لا يتغير در حركت است و تمام آن چه در اين جهان به صورت نقص و كاستى در افراد انسانى ظهور مى يابد ، در نظام عالم ابدى و لايزالى جبران مى شود و اين گونه افراد از خزاين حضرت ربوبى پاداش هاى بسيار عظيمى را دريافت مى دارند .
هر كس به اين نكته معتقد باشد و عالم را بى پايان دانسته و مرگ را آخرين نقطه ى آن نداند ، نگرانى ندارد ، ولى كسانى كه به معاد باور ندارند و جهان را در زندگى زودگذر اين جهان خلاصه مى كنند ، به اين گونه حوادث و رخدادها با چشم نقص و كاستى و عيب مى نگرند . از اين رو ، با دقت در دعا ، مى بينيم حضرت سجاد الائمه عليهم السلام دنيا را با صفت «فانى» و خزاين حضرت ربوبى را با صفت «باقى» ياد كرده است ؛ يعنى هر چه از نظام «فانى» در خزاين «باقى» ذخيره شود ، به سود و منفعت افراد خواهد بود .
آرى ، دنياگرايان و به قول قرآن كريم : (من كان يريد العاجلة) فقط به گرفتارى فكر مى كنند و از عاقبت كار بى خبراند ، ولى كسانى كه عالم باقى و آخرت را با تمام اعتقاد پذيرفته اند ، پيش آمدهاى قهرى روزگار كه بى خبران را تا مرحله ى يأس و خودكشى مى كشاند ، از نظر آنان حل شده بلكه حكيمانه است و هيچ اشكالى در آن نمى بينند ، زيرا مى دانند كه : (ان المتقين فى جنات و نعيم ؛ پرهيزگاران در بهشت ها و نعمت هاى فراوان خواهند بود.) و چشم اميد به عنايات الهى دوخته اند كه در حديث قدسى مى فرمايد :
أعددت لعبادى ما لا عين رأت ، و لا أذن سمعت و لا خطر على قلب بشر ؛
براى بندگان خود ، نعمت هايى را آماده كرده ام كه نه چشمى ديده است و نه گوشى شنيده و نه بر قلب انسانى خطور كرده است .
و اجعل ما خولتنى من حطامها ، و عجلت لى من متاعها ، بلغة الى جوارك ، و وصلة الى قربك ، و ذريعة الى جنتك ، انك ذو الفضل العظيم ، و أنت الجواد الكريم ؛
خداوندا ، آن چه از مكنت و ثروت دنيا به من كرامت فرموده اى و در رسيدن آن ثروت به من تعجيل فرموده اى ، آن را وسيله اى كن كه با آن به قرب تو نايل آيم و آن را زمينه اى براى ورود به بهشت قرار دهم ، زيرا تو دارنده ى تفضل عظيم و بخشنده ى بزرگوار هستى .
راه استفاده ى بهتر از ثروت
امام زين العابدين عليه السلام در اين قسمت ، ورق ديگرى از كتاب زندگى را زده و ما را به روش معقولانه ى مقدرات الهى توجه داده و به خداوند متعال عرض مى كند : هرگز آسايش و رفاه اين عالم براى انسان بسنده نيست و اشباع كننده نيازهاى راستين انسانى نخواهد بود ، بلكه ثروت و مكنتى در اين عالم ارزشمند است كه بتواند وسيله اى براى حركت به سوى قرب الهى باشد و ثروت و سرمايه آن گاه سودبخش است كه بتواند در مسير هدف دقيق و واقعى انسانى قرار گيرد ، زيرا اگر سرمايه صرفا در اين جهان سودآور شد ، ولى اثر آن جز به خواب رفتن و غافل ماندن از هدف راستين و رسيدن به نقطه ى متعالى نبود ، نه تنها متاع مفيد و ارزشمندى نيست ، بلكه بلا و وبال عظيمى است كه ريشه ى وجودى ثروتمند را به زوال نيك بختى و خلود در عذاب دردناك تهديد كرده است ؛ بر خلاف اين ، نقل شده كه نبى اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
نعم العون على تقوى الله الغنى ؛
ثروت مى تواند كمك بسيار زيبنده اى در خدمت تقوى باشد .
نيز اميرمؤمنان عليه السلام به «علاء حارثى» مى فرمايد :
بلى ان شئت بلغت بها الآخرة ؛ تقرى فيها الضيف ، و تصل فيها الرحم ، و تطلع منها الحقوق مطالعها ؛ فاذن أنت قد بلغت بها الآخرة ؛
اگر از اين (خانه ى بسيار آراسته و مجلل كه داراى آن هستى) در راه خدا استفاده كنى ؛ به اين صورت كه از مهمان پذيرايى كنى و به نزديكان رسيدگى كنى و حقوق خود را ادا كنى ؛ (منزل) آخرت را با آن تأمين كرده اى .
هم چنين در جاى ديگر مى فرمايد :
فمن أتاه الله مالا فليصل به القرابة ، و ليحسن منه الضيافة ، وليفك به الأسير و العانى ، وليعط منه الفقير و الغارم ، وليصبر نفسه على الحقوق و النوائب ابتغاء الثواب ؛ فان فوزا بهذه الخصال شرف مكارم الدينا و درك فضائل الآخرة ؛
هر كس كه خداوند متعال به او مال و ثروت عطا كند و آن شخص با آن به نزديكان رسيدگى كند و از ميهمانان پذيرايى نمايد و اسيران و گرفتاران را رهايى بخشد و به فقيران و بدهكاران بذل كند و خود در مقابل حقوق الهى و پيدايش گرفتارى ها شكيبايى كند ، اگر اين كارها را بكند ، شرافت و كرامت دنيا و آخرت را به دست آورده است.
.................................